محل تبلیغات شما

وبـــــــلاگ قـــــــــرآن و عـــــــترت





لطف حق


مادر موسی، چو موسی را به نیل

در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

 

خود زِ ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

 

گر فراموشت کند لطف خدای

چون رهی زین کشتی بی ناخدای

 

گر نیارد ایزد پاکت بیاد

آب خاکت را دهد ناگه بباد

 

وحی آمد کاین چه فکر باطل است

رهرو ما اینک اندر منزل است

 

پردهٔ شک را برانداز از میان

تا ببینی سود کردی یا زیان

 

ما گرفتیم آنچه را انداختی

دست حق را دیدی و نشناختی

 

در تو، تنها عشق و مهر مادری است

شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

 

نیست بازی کار حق، خود را مباز

آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

 

سطح آب از گاهوارش خوشتر است

دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

 

رودها از خود نه طغیان میکنند

آنچه میگوئیم ما، آن میکنند

 

ما، بدریا حکم طوفان میدهیم

ما، بسیل و موج فرمان می‌دهیم

 

نسبت نسیان بذات حق مده

بار کفر است این، بدوش خود منه

 

به که برگردی، بما بسپاریش

کی تو از ما دوست‌تر میداریش

 

نقش هستی، نقشی از ایوان ماست

خاک و باد و آب، سرگردان ماست

 

قطره‌ای کز جویباری میرود

از پی انجام کاری میرود

 

ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم

ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم

 

میهمان ماست، هر کس بینواست

آشنا با ماست، چون بی آشناست

 

ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند

عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند

 

سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت

زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت

 

کشتئی زاسیب موجی هولناک

رفت وقتی سوی غرقاب هلاک

 

تند بادی، کرد سیرش را تباه

روزگار اهل کشتی شد سیاه

 

طاقتی در لنگر و سکان نماند

قوتی در دست کشتیبان نماند

 

ناخدایان را کیاست اندکی است

ناخدای کشتی امکان یکی است

 

بندها را تار و پود، از هم گسیخت

موج، از هر جا که راهی یافت ریخت

 

هر چه بود از مال و مردم، آب برد

زان گروه رفته، طفلی ماند خرد

 

طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت

بحر را چون دامن مادر گرفت

 

موجش اول، وهله، چون طومار کرد

تند باد اندیشهٔ پیکار کرد

 

بحر را گفتم دگر طوفان مکن

این بنای شوق را، ویران مکن

 

در میان مستمندان، فرق نیست

این غریق خرد، بهر غرق نیست

 

صخره را گفتم، مکن با او ستیز

قطره را گفتم، بدان جانب مریز

 

امر دادم باد را، کان شیرخوار

گیرد از دریا، گذارد در کنار

 

سنگ را گفتم بزیرش نرم شو

برف را گفتم، که آب گرم شو

 

صبح را گفتم، برویش خنده کن

نور را گفتم، دلش را زنده کن

 

لاله را گفتم، که نزدیکش بروی

ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی

 

خار را گفتم، که خلخالش مکن

مار را گفتم، که طفلک را مزن

 

رنج را گفتم، که صبرش اندک است

اشک را گفتم، مکاهش کودک است

 

گرگ را گفتم، تن خردش مدر

را گفتم، گلوبندش مبر

 

بخت را گفتم، جهانداریش ده

هوش را گفتم، که هشیاریش ده

 

تیرگیها را نمودم روشنی

ترسها را جمله کردم ایمنی

 

ایمنی دیدند و ناایمن شدند

دوستی کردم، مرا دشمن شدند

 

کارها کردند، اما پست و زشت

ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت

 

تا که خود بشناختند از راه، چاه

چاهها کندند مردم را براه

 

روشنیها خواستند، اما ز دود

قصرها افراشتند، اما به رود

 

قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس

ها بگماشتند از بهر پاس

 

جامها لبریز کردند از فساد

رشته‌ها رشتند در دوک عناد

 

درسها خواندند، اما درس عار

اسبها راندند، اما بی‌فسار

 

دیوها کردند دربان و وکیل

در چه محضر، محضر حی جلیل

 

سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک

در چه معبد، معبد یزدان پاک

 

رهنمون گشتند در تیه ضلال

توشه‌ها بردند از وزر و وبال

 

از تنور خودپسندی، شد بلند

شعلهٔ کردارهای ناپسند

 

وارهاندیم آن غریق بی‌نوا

تا رهید از مرگ، شد صید هوی

 

آخر، آن نور تجلی دود شد

آن یتیم بی‌گنه، نمرود شد

 

رزمجوئی کرد با چون من کسی

خواست یاری، از عقاب و کرکسی

 

کردمش با مهربانیها بزرگ

شد بزرگ و تیره دلتر شد ز گرگ

 

برق عجب، آتش بسی افروخته

وز شراری، خانمان‌ها سوخته

 

خواست تا لاف خداوندی زند

برج و باروی خدا را بشکند

 

رای بد زد، گشت پست و تیره رای

سرکشی کرد و فکندیمش ز پای

 

پشه‌ای را حکم فرمودم که خیز

خاکش اندر دیدهٔ خودبین بریز

 

تا نماند باد عجبش در دماغ

تیرگی را نام نگذارد چراغ

 

ما که دشمن را چنین میپروریم

دوستان را از نظر، چون میبریم

 

آنکه با نمرود، این احسان کند

ظلم، کی با موسی عمران کند

 

این سخن، پروین، نه از روی هوی ست

هر کجا نوری است، ز انوار خداست

 

پروین اعتصامی





تواضع حضرت سلیمان


سلیمان علیه السلام ، دارای چنان حشمت و جلال و عظمتی بود كه او را در این زمینه هم پایه ای نبود ، ولی به اندازه ای متواضعانه و باانصاف رفتار می كرد كه حتّی موری ناتوان هم می توانست او را محاكمه كند و حقّ طبیعی خود را از سلیمان دریافت دارد .


روزی موری روی دستش به حركت آمد ، سلیمان مور را از روی دستش برداشت و بر زمین گذاشت ، سلیمان مانند همه فكر نمیكرد كه مور بر او اعتراض كند و وی را مورد بازخواست قرار دهد ، ولی تواضع و عدالت و ضعیف نوازی سلیمان كار را به جایی رسانیده بود كه مور لب به سخن گشوده عرضه داشت :

این خودپسندی چیست ؟

این بزرگ منشی چیست؟

مگر نمیدانی من بنده  خدایی هستم كه تو نیز بنده او هستی؟

از نظر بندگی خدا چه تفاوتی میان من و توست كه تو با من چنین رفتاری كردی ؟

سلیمان ، از صراحت گویی مور متأثر شد .

آری ، دچار اضطراب و تأثر شد كه اگر روز قیامت با چنین بیانی در پیشگاه حق محاكمه شود چه باید كرد.


همین اضطراب و تأثر او را از حال طبیعی خارج ساخت، وقتی به حال آمد فرمان داد مور احضار شود .


شاید شما فكر كنید مور را احضار كرد تا به جرم صراحت لهجه گرفتارش كند و او را از زیر شكنجه و آزار قرار دهد! ولی سلیمان مرد خداست، دارای مقام نبوت است، به همه حسنات اخلاقی آراسته است و كمالات انسانی در او جلوه گر است.

او از صراحت گفتار مور خوشحال شد و از اینكه زیر دستانش این همه آزادی دارند كه حتی مثل موری جرأت اعتراض دارد ، خرسند گردید .


سلیمان از مور پرسید : چرا با چنین صراحت لهجه سخن گفتی و چرا اینگونه اعتراض كردی ؟

مور گفت : پوست و گوشت و اندام من ضعیف است، شما مرا گرفتی و به زمین افكندی و دست و پا و بدنم در فشار قرار گرفت و مرا ناراحت كرد و این برخورد سبب شد تا من بر تو اعتراض كنم .


سلیمان گفت : چون تو را به زمین افكندم و سبب ناراحتی ات را فراهم ساختم و دچار شكنجه ات كردم از تو عذر می خواهم، یقیناً من این كار را از روی قصد و غرض بدی انجام ندادم و چون قصد بدی در كار نبود جای عذر دارد بنابراین از تو معذرت می خواهم .

آری ، سلیمان با آن جلال و حشمت وقتی میبیند اندكی از حدود اخلاق ، پا فراتر گذاشته ناراحت می شود و از طرف مقابلش گرچه موری ضعیف است عذرخواهی می كند!!!

مور گفت : من از تو گذشت می كنم و از این كاری كه كردی چشم پوشی می نمایم به شرط این كه روی آوردنت به دنیا از روی شهوت و میل نباشد ، ثروت و مال دنیا را برای رفاه و آسایش هم نوع خود بخواهی ، غرق در خوش گذرانی و اسراف نشوی، آن چنان دچار خوشی لذت نگردی تا ملت بی نوا را از یاد ببری ، هر درمانده و وامانده ای از تو كمك و یاری طلبید به او یاری رسانی .

سلیمان كه قلب پاكش مملو از مهربانی و محبت و لطف و عنایت به زیر دستان بود ، شرایط مور را متواضعانه پذیرفت و مور هم از سلیمان درگذشت.

قصص الانبیاء ثعلبی ص288






مطالبه بشکل مو از ماست


حمّاد بن عثمان می گوید : مردی به محضر مبارك حضرت صادق علیه السلام وارد شد و از مردی از اصحاب حضرت شكایت كرد .

چیزی نگذشت كه آن صحابی نزد امام آمد ، حضرت به او فرمود : سبب شكایت این شاكی از تو چیست؟

عرضه داشت : از من شكایت می كند برای این كه قرضی را كه به او داده بودم تا دینار آخرش را به طور كامل از او مطالبه كردم .

حمّاد می گوید : امام صادق علیه السلام خشمگین نشست، سپس فرمود : انگار می كنی زمانی كه حق خود را بطور كامل مطالبه می كنی كار زشتی نمیكنی؟!

آیا آنچه را خدا از حالات مؤمنان در قرآن حكایت كرده ندیدی كه فرموده :


.وَیَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ (رعد/21)

و آنان همواره از حسابرسی بد می ترسند»


فكر می كنی می ترسند كه خدا بر آنان در حسابرسی ستم روا دارد؟

نه، به خدا سوگند نمی ترسند، مگر از حسابرسی دقیق و كامل، كه اینگونه حسابرسی ـ كه مو را از ماست می كشند ـ حسابرسی بد نامیده ، پس كسی كه در مطالبه حق خود به اینصورت با طرف خود برخورد كند كار زشتی انجام داده است!!






منظور از واژه ذكر» در قرآن کریم 

شیخ كلینی در كتاب پرقیمت كافی » به عنوان در اولین روایت باب فضل قرآن روایتی از امام باقر علیه السلام آورده كه دارای مطالب مهم و با ارزشی است این روایت در توضیح این آیه شریفه است :

إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الفَحْشآءِ وَالمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُ ( عنكبوت/ 45)

 

امام باقر علیه السلام فرمودند :

وَنَحْنُ ذِكْرُ اللّهِ وَنَحْنُ أَكْبَرُ

بی شك منظور از ذكر » پیامبر و دوازده معصوم هستند ، دوازده امامی كه وارث ایمان و اخلاق و دانش و آگاهی و بصیرت پیامبرند .

 

دوازده امامی كه مفسّر قرآن و بیان كننده ی احكام و حافظان دین و امنای حق در میان جامعه ی انسانی اند .

 

دوازده امامی كه مصداق عینی قرآن و چراغهای هدایت و راهنمایان انسانها به سوی سعادت و تأمین كننده ی خیر دنیا و آخرت مردمند .

 

آنان ، یادآور همه ی حقایق و روشن كننده ی واقعیات و گنجینه های علم و عرفان و مظاهر صفات و اسماء الهی اند .

 

از آنجا كه امامان معصوم قرآن ناطقند ، حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند :

 

ما ذكر خداییم و ما ذكر بزرگتر هستیم »

 

بدون پذیرش سرپرستی آنان ، و بدون قبول معارف آن بزرگواران ، و بدون اطاعت از دستورات و فرامین آن جانشینان به حق پیامبر ، و بدون قرار داشتن در دایره ی ولایتشان ، ایمان انسان ناقص و اخلاقش فاسد و اعمالش ناشایسته و دنیایش بی نظم و آخرتش پیچیده به خشم و عذاب خداست .

امامت شمع فانوس یقین است

امامت نور قلب متقین است

 

امامت گوهر دریای جود است

امامت جوهر كان وجود است

 

امامت جانب حق ره نمودن

امامت زنگ از دلها زدودن

 

امامت رهبری كردن به خالق

نمودن راه حق را بر خلایق

 

كافی : 2 / 598 ، كتاب فضل القرآن ، حدیث 1






پرسمان قرآنی-شبکه قرآن سیما

 

 

فیزیک جهان هستی و نجوم درقرآن

 

 

قسمت هفتم-اتم ها و ذرّات زیر اتمی در قرآن کریم

 

 

آقای دکتر سیّد حسینامیدیانی




[http://www.aparat.com/v/iEH12]


[http://www.aparat.com/v/iEH12]



ازدواج از نظر قرآن


وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحِینَمِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِوَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ نور/32»

پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایسته(ازدواج)خودرا همسر دهید.اگر تنگدست باشند،خداوند از فضل خود بی نیازشان می گرداند و خداوند،گشایشگرداناست.

 

نکته ها :

* ایامی»جمعأیم»،بروزنقَیّم»،یعنی کسی که همسر ندارد،خواه مرد باشد یا زن، باکره باشد یا بیوه.

* بهترینواسطه گری ها،شفاعت و واسطه گری در امر ازدواج است.چنانکه در روایت آمده است:کسی کهدیگری را داماد یا عروس کند،در سایه ی عرش خداست.[61]

* پدر ومادری که با داشتن امکانات،فرزندشان را همسر نمی دهند،اگر فرزند مرتکب گناه شود،والدیندر گناه او شریک هستند[62]

 

ازدواج در اسلام

اسلامازدواج را امری مقدس می داند،بر خلاف مسیحیت که مجرد بودن را ارزش می داند و لذا پاپو ون مسیحی نباید ازدواج کنند و جواز ازدواج برای مسیحیان بخاطر جلوگیری از فسادبیشتر و به اصطلاح دفع افسد به فاسد است.

دربارهازدواج،روایات بسیاری آمده است که به چند مورد آن اشاره میکنیم:

*امام صادقعلیه السلام فرمود:توسعه ی زندگی،در سایه ی ازدواج است.

*کسی کهاز ترس فقر ازدواج نکند،به خداوند سوءظن برده است.

*دورکعتنماز کسی که همسر دارد،بهتراز هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد.[63]

 

فوائد ازدواج

1.انس و آرامش

قرآن میفرماید: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُواإِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»[64]

از نشانههای خدا آن است که از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در نزد آنان آرامش یابید و میانشما مودّت و رحمت قرار داد.

یکی ازنیازهای بشر انس و الفت است و لذا تنهایی برای او دشوار است و نیاز به کسی دارد کهامین و غم خوار و مهربان و رازدار او باشد تا با او انس بگیرد و عشقش را خالصانه نثاراو کند.بهترین فردی که می تواند این نیاز را تامین کند همسر است،چه زن و چه شوهر.قرآناز میان فوائد بسیار ازدواج،تنها این مورد را نام برده که معلوم می شود مهم ترین فائدهاست.

 

2.حفظ عفت و مصونیت از گناه

رسول خداصلی الله علیه و آله در یک روایت فرمود:من تزوج فقد أحرز نصف دینه» [65]

هر کس ازدواجکند نیمی از دینش را حفظ کرده است.

و در روایتیدیگر فرمود:من أحب أن یلقی الله طاهرا مطهرا فلیلقاه بزوجه[66]

هر که دوست دارد درقیامت خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند همسر اختیار کند.

 

3.سلامتی جسم و روان

دانشمندانمی گویند:ی صحیح و به موقع غریزه ی جنسی،برای سلامت جسم و جان یک ضرورت است و ترکآن باعث بیماری های روانی و امراضی از قبیل:ضعف اعصاب، اضطراب،افسردگی،یأس،تشنّج،تندخویی،بدبینی،گوشهگیری و گاهی سوء هاضمه و سردرد می شود.[67]

 

4.بقای نسل

بقای نسلبشر در گرو ازدواج و شویی است و در اسلام امر تربیت نسل یکی از وظایف والدین شمردهشده که در قیامت مورد بازخواست قرار می گیرد.

 

5.استقلال

دختر وپسر،قبل از ازدواج جزئی از خانواده و تابع والدین محسوب میشوند، در حالیکه پس از ازدواج،بطور مستقل تصمیم می گیرند و مسئولیت می پذیرند.

 

6.امنیت جامعه

اگر بنیادخانواده مستحکم باشد،از فساد،طغیان،قتل و سرقت،جنایت و به عنف و خودکشی تا حدّزیادی کاسته می شود،چون اکثر این موارد از افرادی سر می زند که از کانون گرم خانوادهمحرومند.[68]

 

دقّت در انتخاب همسر

امام صادقعلیه السلام فرمود:زن به منزله گلوبندی است که بر گردن می افکنی پس مراقب باش.

در انتخابهمسر احساسات غلبه نکند.عجله نکنید و پس از فکر و م و گفتگو اقدام کنید.بحش زیادیاز اختلافات خانوادگی ریشه اش عدم دقت در انتخاب همسر است.همسر شریک زندگی است و تاثیرشتا پایان عمر و تا قیامت هست.


معمولاازدواجهای سطحی که با یک برخورد و آشنایی در اتوبوس و یا پارک صورت می گیرد عاقبت خوبیندارد.

 

ویژگی های همسر خوب

1.دین و ایمان

الف.قرآن می فرماید: وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِحَتّی یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْوَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتّی یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْمُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَی النّارِ وَ اللّهُ یَدْعُواإِلَی الْجَنَّهِ»[69]

و با نمشرک ازدواج نکنید مگر آنکه ایمان بیاورند و همان کنیزی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرکاست هر چند از(زیبایی)او به شگفت آیید و به مشرکان زن ندهید مگر آنکه ایمان بیاورندو همانا برده مؤمن بهتر از آزاد مشرک است هر چند از(مال و زیبایی)او شگفت زده شوید.

ب.امام صادق علیه السلام فرمود:إذا تزوج الرجلالمرأه لجمالها أو ما لها و کل إلی ذلک و إذا تزوجها لدینها رزقه الله الجمال و المال»[70]

هنگامیکه مرد به خاطر مال و جمال زن با او ازدواج کند،به همان واگذار می شود و هرگاه به خاطردینش با او ازدواج کند،خداوند مال و جمال را رزق او می سازد.

 

2.اخلاق خوب و خوش

امام رضاعلیه السلام در جواب یکی از یارانش که نوشته بود قصد ازدواج با کسی را دارم که خوشاخلاق نیست،فرمودند : اگر بد اخلاق است با او ازدواج نکن. [71]

 

اخلاقدر زندگی باعث شیرینی زندگی و رشد خانواده می شود.اموری همچون:

راستگویی،امانتداری، خوش زبانی، خیرخواهی، گذشت و ایثار، بردباری، وظیفه شناسی، نجابت، کم توقعی،نرم خوئی، و. امتیازات یک انسان است که اسلام به آنها اهمیت داده است.

 

3.اصالت خانوادگی

پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود:أیها الناس ایاکم و خضراء الدمن.قیل یا رسول الله و ماخضراء الدمن ؟ قال:المرأه الحسناء فی منبت السوء»[72]

مردم از سبزه هایی که بر زبالهمی روید بپرهیزید.گفتند:یا رسول اللّه مراد چیست؟ فرمود:ن زیبارویی که در خانوادهای ناپاک روئیده اند.

 

4.سواد و تحصیلات

علم ودانش برای انسان یک کمال و برای همسر یک مزیّت است.

با فرد باسواد زودتر می شود به تفاهمرسید و برنامه های بهتری برای آینده ریخت.البتّه هر باسوادی، باتدبیر نیست. متاسفانهمدارس و دانشگاه ها در کشور ما درس زندگی نمیدهند.

 

5.سلامت جسم

سلامتجسم از نعمتهای بزرگ الهی و از مزایای یک همسر است.در روایت است با کسانی که بیماریهایمسری دارند ازدواج نکنید.البته ازدواج با ایثارگران جانباز،لیاقت و شایستگی و از خودگذشتگیمیخواهد.

 

6.تناسب سنّی

انساندر سنین مختلف حالات متفاوت دارد.تمایلات جنسی نیز در هر سنّی یکسان نیست،پس باید بینسنّ دختر و پسر تفاوت فاحش نباشد،که زندگی را با مشکلاتی روبرو می کند.

 

مهریه

1.مرد برای اثبات صداقت خویش،مهریه را نثار زنمی کند و لذا به آن صداق می گویند و پشتوانه زن است در طول زندگی و پس از طلاق یا مرگهمسر.

2.مقدار مهر در اسلام تعیین نشده،اما در احادیثاز مهریه های سنگین مذمّت شده و چنین آمده است که مهریه زیاد مایه کینه و عداوت میشود.[73]

3.مرد باید سعی کند در اولین فرصت که تمکن پیداکرد مهریه زن را بپردازد.

4.زن مالک مهر است و هر کاری بخواهد می تواندبا آن بکند،ببخشد یا تجارت کند.

5.در روایات،به مردی که قصد دادن مهریه را نداشتهباشد،سارق و کار اطلاق شده است. [74]

 

جهیزیه

1.داماد،نه شرعا و نه قانونا حق مطالبه جهاز راندارد،گرچه مرسوم است که خانواده عروس اسباب و لوازم زندگی را خریداری می کنند.

2.جهاز برای تامین آسایش دو زوج جوان است،نه فخرفروشیو خودنمایی.

3.لیست جهاز حضرت فاطمه :

1- یکپیراهن 2- یک روسری بزرگ 3- یک حُلّه سیاه 4- دو عدد تشک،5- یک تختخواب از لیف خرما6- چهار عدد بالش 7- یک حصیر

8-یک آسیاب دستی 9- یک کاسه مسی 10- یک مشک چرمی 11- یکطشت لباسشویی 12- یک کاسه شیر 13- یک ظرف آبخوری 14- یک پرده 15- یک آفتابه 16- یککوزه 17- یک پوست برای فرش - دو کوزه سفالین 19- یک عبا

 

مراسم عقد و عروسی

در اسلامسفارش شده مراسم عقد و عروسی با حضور مردم و همراه با شادی برگزار شود.

رسول خداصلی الله علیه و آله عقد فاطمه زهرا علیها السلام را در مسجد،در حضور انصار و مهاجریناجرا کردند و دستور دادند بین حاضرین خرما پخش کنند.

هنگامعروسی حضرت زهرا علیها السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله به همسرانش فرمود:فاطمهرا آرایش کنید و خوشبو سازید،اطاقش را فرش کنید تا او را به خانه شوهر بفرستیم.[75]

همچنینبه ن مهاجر و انصار فرمود:فاطمه را تا خانه شوهر همراهی کنید و شادی کنید،لیکن مواظبباشید چیزی نگوئید که خدا بدان راضی نباشد.

 

پیام ها :

1- خانواده و جامعه،مسئول ازدواج افراد بی همسراست. وَ أَنْکِحُوا»

2- ازدواج در اسلام،امری مقدّس و مورد تأکید است.وَ أَنْکِحُوا»

3- لازم نیست خواستگاری،از طرف خاصّی باشد،هریک از طرفین ازدواج می توانند پیشقدم شوند. وَ أَنْکِحُوا»

4- تنها سفارش به ترک نگاه حرام،کافی نیست،برایازدواج جوانان باید اقدام کرد. یَغُضُّوا ، یَغْضُضْنَ ، أَنْکِحُوا»

5-ن بیوه را همسر دهید. وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی»(ایامی»،شامل آنان نیز می شود.)

6- داشتن صلاحیّت،شرط ازدواج است. وَ الصّالِحِینَ»(یعنی باید طرفین صلاحیّت اداره زندگی مشترک را داشته باشند.)

7- اقدام جامعه برای عروس و داماد کردن افراد صالح،تشویقیاست که جوانان لااُبالی و هرزه نیز خود را در مدار صالحان قرار دهند. وَ الصّالِحِینَ.(بنا بر این که مراد از صلاحیّت،صلاحیّت اخلاقی و مکتبی باشد.)

8-در تأمین نیازهای جنسی،فرقی میان انسان ها نیست.(زن،مرد،غلامو کنیز) مِنْکُمْ ، عِبادِکُمْ ، إِمائِکُمْ»

9- فقر،نباید مانع اقدام در امر ازدواج شود. إِنْیَکُونُوا فُقَراءَ .

10- در صورت فقر،به ازدواج اقدام کنید و بر خداتوکّل نمایید. یُغْنِهِمُ اللّهُ»

11- فقر،برای عروس وداماد عیب نیست. إِنْ یَکُونُوافُقَراءَ .

12- خداوند،تأمین زندگی عروس و داماد را وعده دادهاست و ازدواج،وسیله وسعت و برکت زندگی است. یُغْنِهِمُ اللّهُ»

13- تحقّق وعده های الهی از سرچشمه ی فضل بی پایاناوست. فَضْلِهِ - واسِعٌ»

14- رشد و توسعه ای که خداوند نصیب بندگانش می فرماید،براساس علم و حکمت اوست. واسِعٌ عَلِیمٌ»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[61] - تفسیر نورالثقلین.

[62] - تفسیر مجمع البیان

[63] - مجموعه روایات از تفسیر نورالثقلین می باشد.

[64] - روم،21

[65] - کافی،ج5،ص328

 [66] - النوادر راوندی،ص12

[67] - انتخاب همسر،امینی،ص26

[68] - انتخاب همسر،ص29

[69] - .بقره،221

[70] - کافی،ج5،ص333

[71] - کافی،ج5،ص563

[72] - کافی ج 5 ص 332

[73] - مکارم الاخلاق ص 237

[74] - وسائل،ج15،ص21

[75] - بحار،ج43،ص131


تفسیر نـــور



 
گفتگوی جهنّمیان با خدا


آیات آخر سوره مومنون»


فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسَابَبَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلا یَتَسَاءَلُونَ ﴿١٠١

پس هنگامی که در صور دمیده شود، در آن روز نه میانشان خویشاوندی ونسبی وجود خواهد داشت و نه از اوضاع و احوال یکدیگر می پرسند.


فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَهُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿١٠٢

پس کسانی که اعمال وزن شده آنان سنگین [و باارزش] است، همانانند کهرستگارند.


 وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْفِی 

جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿١٠٣

و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک [و بی ارزش] است، همانانند کهسرمایه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانه اند.


تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْفِیهَا کَالِحُونَ ﴿١٠٤

آتش [همواره] صورت هایشان را می سوزاند، و آنان در آنجا [از شدتسوختگی] زشت رویانی بد منظرند!


أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْفَکُنْتُمْ بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿١٠٥

[خدا به آنان می گوید:] آیا آیات من بر شما خوانده نمی شد و شما[همواره] آنها را تکذیب میکردید؟


قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَاشِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ ﴿١٠٦

می گویند: پروردگارا! تیره بختی و شقاوت ما بر ما چیره شد، و ماگروهی گمراه بودیم.


رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْعُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ ﴿١٠٧

پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون آر، پس اگر [به بدی ها و گمراهیها] بازگشتیم، بی تردید ستمکار خواهیم بود.


قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکَلِّمُونِ ﴿١٠٨

خدا] می گوید: [ای سگان!] در دوزخ گم شوید و با من سخن مگویید!


إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِییَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُالرَّاحِمِینَ ﴿١٠٩

 ]به یاد دارید که]گروهی از بندگان من بودند که می گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، پس ما رابیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین 

رحم کنندگانی.


فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّىأَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ ﴿١١٠

ولی شما آنان را به مسخره گرفتید، تا [دل مشغولی شما به مسخرهآنان] یاد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ایمان، عمل و دعاهای] آنان میخندیدید!!


إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُواأَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿١١١

من امروز آنان را در برابر صبری که [نسبت به مسخره و خنده شما]کردند پاداش دادم که همه آنان کامیابند.


قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الأرْضِ عَدَدَسِنِینَ ﴿١١٢

]خدا] می گوید: از جهت شمار سال ها، چه مدت در زمین درنگ داشتید؟


قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَیَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّینَ ﴿١١٣

می گویند: روزی یا بخشی از روزی، ولی [ای پرسنده!] از شمارندگان[پیشگاه خود] بپرس.


 قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا قَلِیلا لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١١٤

]خدا] می گوید: اگر معرفت و شناخت می داشتید [می دانستید که] جزاندکی درنگ نکرده اید.


أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْعَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ ﴿١١٥

آیا پنداشته اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سویما بازگردانده نمیشوید؟


فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لاإِلَهَ إِلا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ ﴿١١٦

پس برتر است خدا آن فرمانروای حق [از آنکه کارش بیهوده و عبثباشد]، هیچ معبودی جز او نیست، [او] پروردگار عرش نیکو 

و با ارزش است.


 وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَاحِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ﴿١١٧

و هر کس با خدا معبود دیگری بپرستد [که] هیچ دلیلی بر حقّانیّت آنندارد، حسابش فقط نزد پروردگار اوست؛ بدون تردید کافران، رستگار نمی شوند.


وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَخَیْرُ الرَّاحِمِینَ ﴿١١٨

و بگو: پروردگارا! [مرا] بیامرز و [بر من] رحم کن و تو بهترین 

رحمکنندگانی.





فرمول دهگانه گفتگو از نظر قرآن کریم


1-وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا(بقره : 83)

و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید.

قول حسن، خوش زبانی با مردم است.

 

2-وَمَنْ أَحْسَنُقَوْلا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ (فصّلت: 33)

و چه كسی است‏ خوشگفتارتر از آنكس كه بسوى خدا دعوت نماید.

قول احسن، دعوت مردم به سوی خداست.

 

3-وَإِذَا قُلْتُمْفَاعْدِلُوا (انعام: 152)

و چون [به داورى یا شهادت] سخن گوییددادگرى كنید هر چند 

[درباره] خویشاوند [شما] باشد.

قول عدل، شهادت و گواهی در دادگاه است.

 

4-وَاجْعَلْ لِی لِسَانَصِدْقٍ فِی الآخِرِینَ (شعراء: 84)

و براى من در [میان] آیندگان آوازه نیكو گذار.

قول صدق، سخن راست و ذكر خیر گذشتگان مؤمندر جامعه موجود است.

 

5-فَلا تَقُلْلَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلا کَرِیمًا (اسراء: 23)

به آنها [پدر و مادر حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنهاسخنى شایسته بگوى.

قول كریم، سخن گفتن با پدر و مادر است.

 

6-اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَاتَنِیَا فِیذِکْرِی*اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى*فَقُولا لَهُقَوْلا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى(طه :44-42)

تو و برادرت هر دو به سوی فرعون بروید*زیرا او [در برابر خدا] سرکشیکرده است*پس باگفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد[و از سرکشی باز ایستد].(

قول لین، سخن به وقت امر بمعروف و نهی ازمنكر است.

 

7-قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا (بقره: 136)

]شما مردم مؤمن از روى حقیقت اقرار كنید و] بگویید : ما به خدا وآنچه به سوى ما نازل شده، ایمان آوردیم.

قول ایمان، اقرار به یگانگی خدا و رسالت پیامبراست.

 

8-وَلْیَقُولُوا قَوْلا سَدِیدًا (نساء: 9)

و ]درباره آنان] سخنی درست و استوار گویند.

قول سدید، سخن به صواب گفتن در هر جوّ و شرایطیاست.

 

9-وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلا مَعْرُوفًا(نساء : 5)

و با آنان به صورتی شایسته و پسندیده سخن گویید.

قول معروف، سخن گفتن با ایتام و خانواده است.

 

10-وَقُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلا بَلِیغًا(نساء : 63)

و به آنان سخنی رسا» که در دلشان اثر کند بگوی

قول بلیغ، سخن رسا و مؤثر و آمیخته به موعظهو حكمت و برهان است.



انسانمی تواند با این ده نوع گفتار به تجارتی وارد شود

 كه سودش را جز خدا كسی نمیداند.» 






آیات مهدوی :



زمین را بندگان شایسته خدا به ارث می برند


وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی اَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَیَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمینرا بندگان شایسته ما به میراث می برند.

سوره انبیاء آیه 105


 در روایاتمتعدّد آمده است که آن بندگان صالحی که وارث زمین خواهند شد، یاران حضرت مهدی علیه السلامهستند.  تفسیر نورالثقلین






فرق بین مَکرِ خدا با مَکرِ بنده چیست؟


وَمَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاكِرِینَ
و(دشمنان) مکر ورزیدند، و خدا (در پاسخشان) مکر در میان آورد، 

و خداوند بهترین مکرانگیزاناست.
آل عمران/54



















پاورقی
--------------------------



چگونگی روئیت خداوند توسط حضرت موسی 

علیه السلام در کوه طـور


وَلَمَّاجَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْإِلَیْكَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّمَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُدَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُإِلَیْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ
زمانیکه موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا جمالبا کمال ذات بی نهایتت را به قلب من بنمای، تا تو را به رؤیت ویژه باطنی بنگرم خدافرمود: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به این کوه بنگر اگر پس از جلوه من بر جای خودثابت و برقرار ماند، تو هم مرا خواهی دید. چون پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن رامتلاشی نمود و موسی بی هوش شد، پس هنگامی که به هوش آمد گفت: تو منزّهی از اینکهمشاهده شوی، به سویت بازگشتم، و من در میان مردم این روزگار نخستین باور کننده اینحقیقت که هرگز دیده نمی شوی هستم.

سورهاعراف آیه 143


*****





چگونه است که خداوند هر که را بخواهد هدایت 

و هر که را بخواهد گمراه میکند؟



کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ 

 

(آرى) این گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراهمى‏ سازد و هر كس را بخواهد هدایت مى‏كند! 

مدثّر/31







---------------------------------------------

پاورقی :

32-سوره محمد آیه 17



تفاوت مفهومی دو واژه »ذَنْـبْ» و »خَـطیئه


هنگامی كه جاذبه گناه و كشش معصیت،  در قلب انسان نقش ثابت و استواری نبسته، بلكه گاهیآدمی را دچار عمل خلاف می كند، در اصطلاح اهل تحقیق »ذَنْـبْ» است ، و زمانی كه در قلبجای پایش ثابت و استوار می شود و به تعبیر اهل فنّ برای قلب مَلَـكـه می شود، تا جاییكه انسان در هر زمان و در هر كجا و در هر موقعیت و شرایطی دست به گناه و معصیت میزند، در اصطلاح اهل لغت به»خَـطیئه تعبیر می شود .

 







منظور از ستاره ی شِعرا» در قران چیست؟


وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَىٰ

و او پروردگار ستاره شِعری است

سوره نجم آیه 49


مشهور این است که این ستاره ، از ستارگان پر نور آسمان است که در تابستان درآخرهای شب طلوع می کند و معبود بعضی از مشرکان قریش بوده و به همین جهت خداوند خودرا به عنوان "رب الشعری" خوانده تا آنان را به خدا و رب حقیقی سوق دهد.ظاهرا اولین کسی که سیره قریش در عبادت بت ها را رها کرد و ستاره پرست شد و اینستاره را پرستید، "ابن ابی کبشه" بود . (1)
در بعضی تفاسیر راجع به این ستاره آمده:
این ستاره عجیب که به خاطر درخشندگی فوق العاده‏اش پادشاه ستارگان نامیده می‏شود،دارای شگفتی‌هایی است که به بعضی از آنها اشاره می‏شود (با توجه به اینکه در آنروز این حقایق درباره ستاره شعری ناشناخته بوده، تکیه قرآن روی این موضوع پر معنیاست) :
الف) طبق تحقیقاتی که در رصدخانه‏های معروف دنیابه عمل آمده حرارت عظیمی که در سطح شعری حکم فرماست تا 120 هزار درجه سانتیگرادبرآورد شده، در حالی که حرارت سطح کره خورشید ما را فقط 6500 درجه می‏دانند و اینتفاوت عظیم گرمای ستاره شعری را نسبت به خورشید نشان می‏دهد.
ب) جرم مخصوص این ستاره در حدود 50 هزار مرتبه ازآب سنگین‏تر است یعنی وزن یک لیتر آب در آنجا معادل 50 تن در کره زمین خواهد بود!،حال آنکه در میان سیارات منظومه شمسی ما "عطارد" که از همه سنگین تر استجرم مخصوصش 6 برابر آب بیشتر نیست.
با این توصیف باید دید که این ستاره شگفت‏انگیز از چه عنصری تشکیل یافته که اینهمه فشرده است؟
ج) ستاره شعری که در قرن ما در فصل زمستان ظاهرمی‏شود، در عصر منجمین قدیم مصر ظهور این کوکب با آغاز تابستان مقارن بوده، کرهبسیار عظیمی است که حجم آن 20 برابر کره آفتاب است، و فاصله آن از ما، نسبت بهفاصله خورشید از زمین فوق العاده زیاد است، به طوری که این فاصله را یک میلیونبرابر فاصله آفتاب برآورد کرده‏اند!
می‏دانیم سرعت سیر نور در ثانیه 300 هزار کیلومتر است، و نور آفتاب ظرف 8 دقیقه و13 ثانیه به ما می‏رسد، در حالی که فاصله آن از ماه 15 میلیون کیلومتر است، امااگر تعجب نکنید نخستین شعاع کره شعری پس از حدود 10 سال به ما می‏رسد! حال محاسبهکنید که فاصله‏اش چه اندازه است؟
د) شعرای یمانی ستاره‏ای همراه دارد که از ستارگانمرموز آسمان است، اولین بار دانشمندی به نام "بسل" به وجود آن پی برد واین در سال 44 میلادی بود، اما در سال 62 با تلسکوپ مشاهده شده، دوره گردشستاره همراه به دور ستاره اصلی 50 سال است! (2) اینهاهمه نشان می‏دهد که تعبیرات قرآن تا چه اندازه پر معنی است، و در کوچکترینتعبیراتش حقایقی نهفته شده که اگر در روز نزولش کاملا مشخص نبوده با گذشت زمانروشن شده است. (3)

پی نوشت ها :

1. قبل از پیامبر اسلام، شخصی از بنی خزاعه به نام ابن ابی کبشهبود که با قریش در پرستش بت‌ها مخالفت می‌کرد. از این‌رو، وقتی که پیامبر(ص) بنایمخالفت علنی با بت‌ها داشت و آن‌را اعلان کرد و مردم را به دوری از بت‌ها دعوتکرد، قریش از باب تشبیه کار پیامبر با ابن ابی کبشه این نام را به ایشان دادند.


2. أطیب البیان ، ج‏12، ص 342 ؛ الأصفى ، ج‏2،ص 1229 ؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج‏ 5 ، ص 162 ، البحر المدید ، ج‏5، ص516؛ تفسیر كنز الدقائق ، ج‏12، ص 519 .


3. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، 1374 ش، ج‏22، ص563 - 566.








شماره 14


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/12/15



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- چراأولیاء الهی و شهداء را در خواب نمی بینیم؟ یا کمتر می بینیم؟

ـــ آیااین نشان بی توجهی و عدم محبّت آنها به ماست؟

2- ازنظر قرآن چند نوع رؤیای صادق داریم؟

ـــ چکارکنیم که رؤیای صادقه داشته باشیم ؟

3- چرابعضی رؤیاها دقیقا در بیداری همانطور اتفاق می اُفتد و برخی دیگر بصورت دیده شدهاتفاق نمی اُفتد ؟

4-مقصوداز أَضْغَاثُ » و أَحْلَامٍ »در آیه44 سوره مبارکه یوسف(ع)چیست؟  آیا اصلًاتعبیر ندارد؟

5-چطورمی شودحادثه ای که الان وجود ندارد و در آینده اتفاق 

می اُفتد، آن را در خواب میبینیم؟ آیا توجیه قرآنی دارد؟


[http://www.aparat.com/v/olVpZ]


[http://www.aparat.com/v/olVpZ]







شماره 13


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/12/09



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- فایدهو حکمت خواب از نظر قرآن چیست؟

2- آیا قرآناین حرف رو که شیطان باعث میشه تا ما خواب ببینیم تأیید میکند؟

3- آیاهر خوابی تعبیر و واقعیّت دارد؟

ــــ چهخوابی تعبیر دارد؟

4-آیارؤیای صادق دیدن نشانه ایمان بیشتر و کمال است؟ 


[http://www.aparat.com/v/3meYB]


[http://www.aparat.com/v/3meYB]








شماره 12


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/11/24




سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1-چراخواندن دو سوره قرآن بعد از حمد مکروه است؟

مگرپیامبر(ص)همیشه یک رکوع که از یک سوره بیشتر است تلاوت نمی کردند؟

2-مفرداتقرآن چیست و برای آشنایی بیشتر با مفردات قرآن، چه کتابی رو توصیه میکنید؟

3-آیاتالاحکام چه آیاتی هستند و این نامگذاری از چه زمانی بوده و آیا اهل بیت(ع)هم ایندسته بندی رو قبول داشتند؟

4-چطورتشخیص بدهیم که در یک تفسیر، تفسیر به رأی اتفاق نیفتاده است؟

5-شنیدهشده افرادی در قبل بوده اند که فقط با آیات قرآن صحبت میکردند، آیا این مطلب صحّتدارد و اگر دارد این افراد چه کسانی بودند؟ 



[http://www.aparat.com/v/gJmZI]


[http://www.aparat.com/v/gJmZI]





 

شماره 11 


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی

 

حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/11/17




سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1-رکوعاتقرآن چی هستند، شنیده شده قبلًا بجای دسته بندی حزب و سوره، قرآن بصورت رکوعاتتقسیم بنی شده آیا این مطلب صحت دارد؟

2-حزبمفصّل از چه سوره ای شروع میشود و چرا به آن حزب مفصّل میگویند؟

3-تفسیرسور آبادی چگونه تفسیری است و آیا برای عام قابل بهره برداری است؟

4-اصحابالایکة که در قرآن آمده چه کسانی هستند؟

5-امروزهچند گرایش علمی در مورد برداشت از قرآن وجود دارد؟

ــــ مثلًابعضی ها میگویند برای فهم قرآن باید به صدر اسلام و فرهنگ آن موقع برویم  و فهم عرب جاهلی رو از قرآن بدانیم.

ــــ برخی میگویندبا همین فرهنگ امروز از قرآن برداشت کنیم، مشکلی نداره، لطفاً توضیح دهید چگونهاست؟



[http://www.aparat.com/v/rmAuT]


[http://www.aparat.com/v/rmAuT]





 

شماره 10




پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی

 

حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/11/10



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- خداونددر سوره ص» به ابلیس میفرماید که تو تکبّر کردی یا از عالّین»  هستی؟ منظور از عالّین» چیست؟

2- آیااعداد ازلی هستند؟

ـــــمنظور خداوند از خلقت شش روزه زمین چیست؟

ـــــ سعدیا نحس بودن اعداد صحت دارد؟

3- آیااینکه گاهی از افرادی شنیده میشود برای قرائت سوره هایی مانند یسّ، مزّملّ، واقعة»از افراد دارای اختیاری هستند که در مقابل اجازه به عنوان هدیه وجهی دریافت میکنندآیا این وجه را باید بپردازیم؟

وهمچنین شنیده میشود که اگر بدون کسب اجازه از این افراد سوره ها را بخوانیممشکلاتی در زندگی مان بوجود می آید، و با قرآنی که مایه رحمت است با آن بخواهندبرای افراد مشکل درست کنند،  آیا بطور کلاین موضوع درست است یا خیر؟

4- در قرآنبرای تحریم شراب، چرا به گونه های مختلف سخن گفته است؟ 



[http://www.aparat.com/v/5wPNa]


[http://www.aparat.com/v/5wPNa]






شماره 9



پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-تاریخ پخش 98/11/03




سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- لطفاکتابی در مورد آشنایی با علوم قرآنی معرفی بفرمایید.

2- چراخداوند در قرآن برای فهماندن یک مطلب از داستان استفاده کرده است؟ چون از داستانها برداشت های مختلفی میتوان ذاشت و اگر هر کسی یک نوع برداشت داشته باشد، آیا اینباعث نمیشود مطلب آنطور که باید و باشد از آن فهم نشود؟

3-آیه درقرآنبه چه معناست و چرا به این اسم نامیده میشود؟

4-چرا هرکس یک کم عربی بلده، به خوش اجازه میده تفسیر بنویسد، اصولًا مفسّر بودن چه شرایطیرا دارد؟ 



[http://www.aparat.com/v/vTLNj]


[http://www.aparat.com/v/vTLNj]






شماره 8



پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-تاریخ پخش 98/10/26




سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- چرااینقدر در قرآن از قوم بنی اسرائیل صحبت شده و چرا داستان حضرت موسی از حضرت عیسیبیشتر است؟

2- تفاوتتفقه و تدبر در آیات قرآن چیست؟

3-چکارکنیم تا بتوانیم با قرآن اُنس بیشتری داشته باشیم؟ 




[http://www.aparat.com/v/mSMEH]


[http://www.aparat.com/v/mSMEH]






شماره 7



پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-تاریخ پخش 98/10/19




سئوالات پاسخ داده شده در این کلیپ ویدئو :


1- آیه وَ قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِعَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلا»

(106سوره اسراء) به چه نکته ای اشاره دارد؟

2-تفسیر بخوانیم بهتر است یا خود قرآن را؟

ـــ آیاخواندن تفسیر ثواب دارد؟

3-آیا رعایتکردن وقف ها و علائم سجاوندی واجب است است؟

4-چرادر سوره کهف، در داستان حضرت موسی(ع)و همراهش 

اشاره میکند که حضرت موسی(ع) میفرماید می خواهیم به 

مجمع البحرین برویم، یا اینکه زمان طولانی تری راه برویم؟

باتوجه به این سئوال هدف حضرت موسی(ع) این بود که به 

مجمع البحرین برسد یا اینکهزمان طولانی تری راه برود؟

5-سورههایی که بهعزائم» معروفند،کدام سوره ها هستند 

و چرا به این اسم نامگذاری شده اند؟




[http://www.aparat.com/v/eHgEJ]


[http://www.aparat.com/v/eHgEJ]






شماره 6


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-تاریخ پخش 98/10/12




سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1-منظوراز آیه 67سوره انفال که گفته شده در جنگ اسیر 

نگیرید چیست؟

ـــ روزحنین در آیه 25 سوره توبه چه روزی بوده است؟

2-چرادر قرآن کریم بجای لفظمن» از لفظما»استفاده کرده است؟

3-آیابهشت که خداوند در قرآن فرموده وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است، آیا بهشت وجهنّم در شش آسمان دیگر است؟ یا اینکه در شش آسمان چیز دیگری است؟

4-درسوره مُلک آیات سه و چهار خداوند می فرماید، در خلقت آسمانها هیچ نقصانی نمی بینی،آیا ممکن است در این باره توضیحی داده بشه و مواردی مانند ناقص الخلقه بودن بشر،فقر، ستم و غیره رو چطور باید توضیح بدهیم؟

5-درمورد سه آیه اول سوره انفتاح توضیح بفرمایید.



[http://www.aparat.com/v/zSWeZ]


[http://www.aparat.com/v/zSWeZ]







شماره 5



پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-تاریخ پخش 98/10/05







سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

 

1-درقرآن شرط شفاعت چیست؟ آیا غیر شیعیان هم مشمول شفاعت 

اهل بیت علیهم السّلام میشوند؟

2-آیاقسم خوردن قرآن کریم به خورشید هنگام برآمدن یا ماه هنگام 

طلوع کردنش، اشاره بهمطلب خاصّی دارد؟

ـــ چرابه خود خورشید و ماه با آن همه عظمت شون قسم 

خورده نشده است؟

3-چراآیه فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»در سوره الرّحمن انقدر تکرار 

شده است؟

4-منظوراز الکتاب» در آیه ذالک کتاب چیست؟

ـــ آیاقرآن دیگری است که ما از آن خبر نداریم؟

ـــ آیااین همان مصحف فاطمی» سلام الله علیه است؟  




[http://www.aparat.com/v/qZ1X0]]


[http://www.aparat.com/v/qZ1X0]]







شماره 4


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/09/28



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- باتوجهبه آیه بسم الله الرّحمن الرّحیم» آیا صفت رحیمیّت خداوند در دنیا هم شامل مؤمنمیشود، یا فقط اختصاص به آخرت دارد؟

2- خداونددر آیه 85 سوره ص» میفرماید ، جهنّم را از شیطان و پیروانش پُــر میکنم،آیا این با رحمت واسعه خداوند منافات ندارد؟


 [http://www.aparat.com/v/csdUI]



[http://www.aparat.com/v/csdUI]









شماره 3


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/09/17



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- آیا درمورد ستاره شِعرا» که در قرآن نام برده شده اطلاعات علمی به دست آمده؟

2- آیاعذاب های شدیدی که در قرآن نام برده شده اند همان اعمال ما هستند؟

3-چرادر قرآن نامی از امیرالمؤمنین و دیگر ائمه معصومین علیهم السلام نیست؟

4-حضرتحافظ ازبَـر»به چهارده روایت قرآن میخواندند، چهارده روایت چه روایت هایی هستند؟

باتوجه به این سئوال هدف حضرت موسی(ع) این بود که به مجمع البحرین برسد یا اینکهزمان طولانی تری راه برود؟

5- چرا بسمالله الرّحمن الرّحیم» در سوره حمد آیه به حساب آمده ولی در  سوره های دیگر اینطور نیست ؟

6- آیادر قرآن  اشاره به امام زمان شده؟ کجا وچگونه؟


[http://www.aparat.com/v/8WSIc]


[http://www.aparat.com/v/8WSIc]








شماره 2


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/08/23



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- مقداریدرباره سیره علمی و عملی و اخلاقی علامه طباطبائی صحبت بفرمایید تا بیشتر در این باره آشناشویم ؟

2- چندهدف اصلی که علامه طباطبائی رحمةالله علیه از تفسیر المیزان داشتند را بیانبفرمایید.

3-یکیاز موضوعاتی که درباره ایشان هست و م دوست داریم بشنویم، نوآوری های علمه در تحلیلآیات مربوط به امامت دارند، در صورت امکان باتوجه به مناسبت مطالبی بیان بفرمایید.


[http://www.aparat.com/v/eC2qz]


[http://www.aparat.com/v/eC2qz]










شماره 1


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 98/08/17




سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- خداونددر سوره عصر به چه چیزی قسم خورده است؟ چرا؟

2- باتوجهبه آیه 105 سوره نحل، آیا فقط کسانیکه به خدا دروغ 

می بندند  مزّه ایمان را نمی چشند، یا هرکه دروغ بگوید؟ 

آیا مطلق دروغ گویان ایمان به قلب شان وارد نمی شود؟

3- درقرآن کریم آمده است : بترسید از روزی که از کسی شفاعتی پذیرفته نمیشود، آیا شفاعتفقط مربوط به دنیاست؟

4-چرادر قرآن، تدبّر در قرآن توصیه شده ولی در ماه مبارک رمضان خواندن بیشتر قرآن سفارششده است؟

5-ازقرآن چیزهایی را که می فهمیم، ازکجا بدانیم تفسیر به رأی هست یا نه؟ و از این نظربا خیال راحت در زندگی مان پیش برویم.

6-من هرچی فکر میکنم، هیچی از قرآن نمی فهمم، در حالیکه قرآن فرموده است : ما فصیح واینگونه آسان مطالب را بیان میکنیم. داستان چیست؟


[http://www.aparat.com/v/L2SiM]

[http://www.aparat.com/v/L2SiM]








معنی و تفسیر سبحان اللّه

سبحان اللّه» پاك دانستن خدا از هر عیبی است

*****

از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره  تفسیر سبحان اللّه» سئوال شد ، فرمود : بزرگ شمردنجلال خدای عزوجل و پاك دانستنش از آنچه هر مشركی درباره او می گوید ، پس هنگامی كهعبد آن را ـ از روی اخلاص و یقین ـ بگوید هر فرشته ای به او درود فرستد.


معانی الاخبار : 9 ، حدیث 3 ; میزان الحكمه : 5 / 2362 ، التسبیح ، حدیث 8241



وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ اَلْمُرْسَلِینَ *إِذْ نَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ *إِلاّ عَجُوزاً فِی اَلْغابِرِینَ *ثُمَّ دَمَّرْنَا اَلْآخَرِینَ *وَ إِنَّکمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِمْ مُصْبِحِینَ *وَ بِاللَّیلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ *

و لوط از رسولان(ما) است! * و به خاطر بیاورزمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم، * مگر پیر زنی که ازبازماندگان بود(و به سرنوشت آنان گرفتار شد)! * سپس بقیه را نابودکردیم! * و شما پیوسته صبحگاهان از کنار(ویرانه های شهرهای) آنها می گذرید. * و(همچنین) شبانگاه؛آیا نمی اندیشید؟! *

صافّات/138-133


کذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ * إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیهِمْ حاصِباً إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیناهُمْبِسَحَرٍ * نِعْمَةً مِنْ عِنْدِناکذلِک نَجْزِی مَنْ شَکرَ *وَ لَقَدْأَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ * وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیفِهِ فَطَمَسْنا أَعْینَهُمْفَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ * وَ لَقَدْصَبَّحَهُمْ بُکرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ * فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ * وَ لَقَدْ یسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ *

قوم لوط انذارها(ی پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند؛ * ما بر آنها تندبادیکه ریگها را به حرکت درمی آورد فرستادیم(و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط راکه سحرگاهان نجاتشان دادیم! * این نعمتی بود از ناحیۀ ما؛ این گونه هر کسی را که شکر کند پاداش میدهیم! * او آنها را از مجازات ما بیم داد، ولی بر آنها اصرار بر مجادله والقای شکّ داشتند! *آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد؛ ولی ماچشمانشان را نابینا و محو کردیم(و گفتیم:) بچشید عذاب و انذارهای مرا! * سرانجام صبحگاهان ودر اول روز عذابی پایدار و ثابت به سراغشان آمد! * (و گفتیم:) پسبچشید عذاب و انذارهای مرا!*ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟! *

قمر/40-33


***********


اسرار حرام بودن لواط و مساحقه‏


برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-باب سیصد و چهلم


حدیث (1)

 امام رضا علیه السّلام در جواب سؤالات مكتوبى که از ایشان شده بود، مرقوم فرمودند:

علّت حرام بودن جنس ذكور براى ذكور و اناث برای اناث آن است كه، نسل قطع شده و چاره جویى باطل بوده و دنیا خراب میگردد.

 

حدیث (2) 

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند : خداوند متعال وقتى امر فرمود كه جناب آدم به زمین هبوط كند حضرت آدم با همسرش به زمین فرود آمد، ابلیس نیز بدون داشتن همسر به زمین فرود آمد و مار نیز بدون داشتن جفت به زمین نزول كرد و اوّلین كسى كه در زمین با خود لواط كرد ابلیس بود لذا فرزندانش از خود او هستند و همچنین است مار ولى فرزندان آدم از همسرش مى‏باشند، پس حق تعالى به آدم و همسرش خبر داد كه ابلیس و مار دشمنان آنها هستند.


حدیث (3)

از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام در ذیل سخن لوط كه فرموده:


 إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ(عنکبوت/28)

آیا عمل زشتى كه پیش از شما هیچ كس بدان مبادرت نكرده 

بجا مى ‏آورید.

امام فرمودند:

ابلیس با هیئتى زیبا در حالى كه لباس‏هاى نیكو به تن داشت و حالت انوثیّت(زن بودن-ماده بودن) به‏ خود گرفته بود نزد قوم لوط آمد و خود را به جوانان آنها رسانید و از آنها خواست كه با او لواط كنند و اگر از ایشان مى‏ خواست كه مفعول او واقع شوند البته نمى ‏پذیرفتند لذا درخواست كرد كه با او این عمل منكر را انجام دهند و وقتى آن‏ها به این كار مبادرت ورزیدند لذّت بردند پس از آن ابلیس از پیش آنها رفت و ایشان را ترك نمود و برخى را حواله به بعضى داد كه با هم این عمل شنیع را انجام دهند.

 

حدیث (4)

محضر مبارك امام صادق علیه السّلام سؤال شد : 

آیا رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از بخل به خدا پناه مى‏ بردند؟

حضرت فرمودند: بلى اى ابا محمّد، در هر صبح و شام و ما نیز به خدا از آن پناه مى‏ بریم، خداوند در قرآن مى‏ فرماید:


 وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏(تغابن/16)

و هر كسى خود را از خوى بخل و حرص دنیا نگهدارد آنان به حقیقت رستگاران عالمند.


و به زودى تو را از عاقبت بخل با خبر خواهم نمود، قوم لوط اهل قریه ‏اى بودند كه بر طعام بخل و حرص مى‏ ورزیدند و این خوى ایشان را مبتلا نمود به بیمارى در فروجشان كه دوایى نداشت.

عرض كردم: بیمارى كه به دنبال حرص و بخل ایشان پیدا شد چه بود؟

حضرت فرمودند: قریه ‏اى كه قوم لوط در آن بودند سر راه عابرین به شام و مصر بود لذا مسافران بر این قوم وارد مى ‏شدند و ایشان هم آنها را ضیافت و پذیرایى مى ‏كردند و وقتى نفرات واردین و میهمانان زیاد گردید اهالى این قریه یعنى قوم لوط دلتنگى و بخل و فرومایگى كه داشتند ایشان را در مضیقه قرار داد لذا بخل آنها را وادار كرد به این كه وقتى میهمانان بر ایشان نازل مى‏ شدند با آنها عمل شنیع نموده و رسوایشان كرده بدون این كه هیچ شهوتى به ایشان داشته باشند و مقصود آنها از این فعل قبیح آن بود كه واردین از ایشان بیمناك گشته و نزدشان نیایند بارى افعال و اعمال زشت آنها منتشر شد و بدین ترتیب مسافرین و عابرین را بازداشت از این كه بر آنها وارد شوند و این بخل آنها بود كه به بلایى مبتلایشان نمود كه قادر بر دفع آن از خود نبوده بدون این كه شهوتى به این كار داشته باشند و رفته رفته كارشان به جایى‏ رسید كه در شهرها و قراء مى‏ گردیدند و از مردان مى‏خواستند كه به این فعل زشت مبادرت ورزند و در قبال آن به آنها عوض مى‏ پرداختند.

سپس امام علیه السّلام مى ‏فرمایند: پس چه دردى دردناك‏تر از بخل و بدعاقبت ‏تر و زشت‏ تر از آن نزد خدا مى ‏تواند باشد.

ابو بصیر مى‏ گوید: محضر مبارك آن حضرت عرضه داشتم: فدایت شوم تمام اهل قریه لوط چنین مى‏ كردند و به این عمل ناپسند مبتلا بودند؟

حضرت فرمودند: آرى مگر یك خانواده از ایشان كه خدا پرست و مؤمن بودند، مگر نشنیده ‏اى فرموده حق تعالى در قرآن را كه مى‏ فرماید:


فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ*فَما وَجَدْنا 

فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ‏(ذاریات/36-35)

و از اهل ایمان هر كه بود از آن دیار خارج كردیم و لكن در همه آن دیار جز یك خانه لوط، دیگر مسلمان خدا پرست نیافتیم.


پس از آن امام علیه السّلام فرمودند:

لوط در میان قومش سى سال زیست و آنها را به خدا دعوت نمود و از عذابش بیم داد، قوم او كسانى بودند كه وقتى از تخلّى فارغ مى ‏شدند مخرج غایط را تنظیف نمى ‏نموده و پس از جنب شدن غسل نمى‏ كردند.

جناب لوط علیه السّلام پسر خاله حضرت ابراهیم علیه السّلام و همسر ابراهیم علیه السّلام ساره خواهر لوط بود و این دو بزرگوار هر دو نبى و مرسل و منذر بودند.

حضرت لوط مردى با سخاوت و كریم و پذیراى میهمانانى بود كه بر آن جناب وارد مى ‏شدند و همواره آنها را از قومش بر حذر مى ‏داشت.

امام علیه السّلام فرمودند: وقتى قوم او چنین دیدند به لوط گفتند: ما تو را از حمایت این مردم باز مى‏ داریم و گوشزد مى‏ كنیم هیچ میهمانى را به خود راه مده و از آنها پذیرایى مكن و اگر سخنان ما را نشنوى و آنها را راه دهى هم میهمانان تو را رسوا كرده و هم تو را منكوب مى‏ نماییم لذا هر میهمانى كه بر جناب لوط وارد مى‏ شد آن حضرت به خاطر خوفى كه از قوم خود نسبت به آن میهمان داشت ورود او را پنهان مى‏كرد و حتّى الامكان سعى مى ‏نمود آنها از آن مطّلع نشوند و چون آن حضرت قوم و خویش و عشیره ‏اى نداشت كه كمكش كنند به ناچار بسیار به او سخت مى‏ گذشت.

سپس امام علیه السّلام فرمودند: جناب لوط و ابراهیم علیهما السّلام پیوسته منتظر نزول عذاب الهى بر قومشان بودند و آن قدر آن دو بزرگوار نزد بارى تعالى منزلت داشتند كه هر گاه حق تعالى مى‏ خواست قوم لوط را عذاب كند مودّت و دوستى ابراهیم و محبّت‏ لوط علیهما السّلام باعث مى‏ شد آن دو را منظور داشته و مراقبت نموده و عذاب را تأخیر بیاندازد.

بعد حضرت فرمودند:

و وقتى در اثر كثرت فعل گناه غضب حق تعالى بر قوم لوط شدید شد و بر آنها عذاب مقدّر فرمود و جناب ابراهیم وقتى از حكم الهى به عذاب قوم لوط مطّلع شد سخت محزون و اندوهگین گردید و پروردگار مهربان به منظور تسلّى خاطر پیامبرش و این كه آن حضرت را از غم و اندوه بیرون آورد فرشتگانى را به رسالت نزد آن حضرت فرستاد كه به او بشارت دهند به زودى فرزندى دانا به وى عنایت خواهد شد و حضرت اسماعیل را به او خواهد داد، فرشتگان بر جناب ابراهیم علیه السّلام شب داخل شدند، آن حضرت ترسید و پنداشت كه ان به خانه‏ اش آمده ‏اند رسولان وقتى فزع و وحشت آن حضرت را دیدند گفتند: سلام بر تو.

ابراهیم جواب سلام آنها را داده و گفت: از این كه بى‏ موقع بر من داخل شدید بیمناك هستم.

آنها گفتند: مترس ما رسولان پروردگارت بوده و آمده‏ ایم تو را به فرزندى دانا بشارت دهیم.

امام صادق علیه السّلام فرمودند : مقصود از غلام علیم» حضرت اسماعیل بن هاجر مى ‏باشد.

حضرت ابراهیم علیه السّلام به رسولان فرمود: مرا در این سنّ پیرى مژده فرزند مى‏ دهید، نشانه این مژده چیست؟

گفتند: ما تو را به حقّ بشارت دادیم و تو هرگز از لطف خدا ناامید مباش.

ابراهیم علیه السّلام فرمود: بعد از بشارت بگویید براى چه كار دیگر مبعوث شده‏ اید؟

رسولان پاسخ دادند: ما را براى هلاك قومى زشت كار فرستاده‏ اند، ایشان، قوم لوط بوده كه مردمى فاسق هستند ما آمده ایم تا آنها را از عذاب پروردگار عالمیان بیم دهیم.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: ابراهیم علیه السّلام به فرشتگان فرمود: در میان این قوم جناب لوط علیه السّلام مى ‏باشد!! فرشتگان گفتند: ما به كسى كه در میان ایشان هست واقف و آگاهیم، ما او و تمام اهلش غیر از همسرى كه داشته و مقدّر كرده ‏ایم كه با زشتكاران هلاك شود را از بلا نجات خواهیم داد.

حضرت فرمودند: وقتى فرشتگان كه فرستاده حق تبارك و تعالى بودند بر لوط و خانواده ‏اش وارد شدند لوط به آنها فرمود: شما اشخاص ناآشنایید و من هیچ شما را نمى ‏شناسم.

فرشتگان پاسخ دادند: ما بر انجام وعده عذاب كه قوم تو در آن شك و انكار داشتند فرستاده ‏شده ایم و به حق و راستى به سوى تو آمده و به تو گوشزد مى‏ كنیم قوم خود را از عذاب الهى بیم بده و آنچه مى‏ گوییم راست و صدق محض است، مأموریم به تو بگوییم: پس از هفت شبانه روز دیگر تو و جمیع خانواده‏ات مگر همسرى كه دارى شبانه از این دیار بیرون روید و احدى از شما برنگردد و در همان شب بدان سو كه مأمورید به سرعت روان شوید.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: فرشتگان این فرمان را به لوط اعلام كردند كه این قوم تا آخرین نفر صبحگاه هلاك خواهند شد، بعد امام علیه السّلام اضافه فرمودند:

بامداد روز هشتم خداوند متعال فرشتگانى را به سوى حضرت ابراهیم فرستاد و او را به اسحاق بشارت داده و بدین ترتیب او را به واسطه هلاكت قوم لوط تسلّى دادند و آن فرموده حق تعالى است در قرآن كه مى‏ فرماید:


وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ 

فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِیذٍ(هود/36)

و آنگاه فرستادگان ما بر ابراهیم خلیل به سلامتى بشارت آوردند و او را سلام گفته و از او پاسخ سلام شنیدند، آنگاه ابراهیم براى آنها از گوشت گوساله كبابى مهیّا كرد.


مقصود از عجل حنیذ» گوساله ‏اى است كه سربریده و بریان و پخته باشند.

بارى وقتى جناب ابراهیم علیه السّلام دید كه آنان به طعام دست دراز نمى‏ كنند بیمناك شد، آنان حس كرده و گفتند: مترس كه ما فرستاده خدا به قوم لوط مى‏باشیم، در آن حال همسر ابراهیم (ساره) ایستاده بود كه متبسّم گردید، پس ما آن زن را به فرزندى به نام اسحاق و سپس به یعقوب بشارت دادیم.

آن زن خندید یعنى از كلام ایشان تعجّب كرد سپس گفت: آیا مى ‏شود از من با آنكه پیر سالخورده ‏ام و شوهرم نیز مردى پیر و فرتوت است فرزندى پدید آید، این چیزى شگفت انگیز است!!؟

فرشتگان به او گفتند: آیا از كار خدا تعجّب مى‏ كنى، رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است، او خدایى ستوده و بزرگوار مى ‏باشد.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: وقتى فرشتگان به ابراهیم بشارت اسحاق را داده و وحشت و هراس را از او بردند به مناجات با پروردگار پرداخت و از درگاه ربوبى تقاضا نمود كه بلا و عذاب را از قوم لوط بر دارد.

خداوند متعال فرمود: اى ابراهیم از این درخواست بگذر، امر حتمى پروردگارت صادر شده و پس از طلوع آفتاب در آن روز معلوم عذاب حتمى من خواهد آمد و در این تقدیر برگشتى نخواهد بود.




شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سیدحسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضوپیوسته انجمن علوم ایران

 

این قسمت : زمین




[http://www.aparat.com/v/hEGns]


[http://www.aparat.com/v/hEGns]



شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران


این قسمت : تمام اتفاقات آسمانی بر اساس و مبنای ریاضیات




الشَّمْسُ وَالْقَمَرُبِحُسْبَانٍ

خورشید و ماه با حسابیمنظم و دقیق روانند

سوره الرحمن آیه 5




[http://www.aparat.com/v/SWK4o]


[http://www.aparat.com/v/SWK4o]



شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران


 

این قسمت : شهاب سنگ ها و سقف محفوظ زمین در قرآن کریم



[http://www.aparat.com/v/PxB7s]


[http://www.aparat.com/v/PxB7s]



شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران


 

این قسمت : اتم ها و ذرات زیر اتمی درقرآن کریم



[http://www.aparat.com/v/iEH12]


[http://www.aparat.com/v/iEH12]



شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران

 


این قسمت : سیاهچاله های آسمانی در قرآن کریم



[http://www.aparat.com/v/jZyPn]


[http://www.aparat.com/v/jZyPn]





شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران


 

این قسمت : حیات فــرا زمینی در قرآن کریم




[http://www.aparat.com/v/aweFW]


[http://www.aparat.com/v/aweFW]





شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران




این قسمت : هفت آسمان در قرآن کریم



[http://www.aparat.com/v/HNpbl]


[http://www.aparat.com/v/HNpbl]



شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران




این قسمت : عظمت جهان هستی



[http://www.aparat.com/v/tiFAL]


[http://www.aparat.com/v/tiFAL]




شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران



این قسمت : زنـدگی ستـارگـان


سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- درسوره نجم» خداوند به ستاره سوگند خورده و در چند سوره دیگر هم به موضوع ستارگان وفاصله آنها و مرگ شان و درخشش آنها اشاره شده، لطفاً در مورد زندگی ستارگان و اندازهآنها و مرگ و امنیّت توضیح علمی بفرمایید .

2- لطفاً در مورد نو اخترها» همتوضیح بفرمایید.




[http://www.aparat.com/v/4nKX5]


[http://www.aparat.com/v/4nKX5]




شگفتی های خلقت زمین

جناب آقای دکتر سید حسین امیدیانی

 

عضوهیأت علمی دانشگاه

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران - عضو پیوسته انجمن علوم ایران



این قسمت : ویژگی های خورشید/چگونگی خلقت جهان



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- راجع به علم هیأتکه در منابع علوم دینی ماست، توضیحاتی 

رو بفرمایید.

2- آیا علوم تجربیقطعی است و آیا اگر قطعی نیست، می شود قرآن را را بر اساس آن تفسیر کرد ؟

3- چرا خداوند در قرآنبه خورشید قسم خورده است؟ مگرخورشید چه ویژگی منحصر به فردی دارد ؟

4-در مورد بیگ بنگ» توضیحاتی بفرمایید و آیاقرآن بیگ بنگ» رو قبول دارد؟ و اصلًا نظر قرآن در باره چگونگی شکل گیری 

آفرینشچیست؟





[http://www.aparat.com/v/JncRr]


[http://www.aparat.com/v/JncRr]






قسمت های مرتبط دیگر


[http://www.aparat.com/v/Co0W6]


[http://www.aparat.com/v/Co0W6]






[http://www.aparat.com/v/qhFG1]


[http://www.aparat.com/v/qhFG1]







ازدواج از نظر قرآن


وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحِینَمِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِوَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ نور/32»

پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایسته(ازدواج)خودرا همسر دهید.اگر تنگدست باشند،خداوند از فضل خود بی نیازشان می گرداند و خداوند،گشایشگرداناست.

 

نکته ها :

* ایامی»جمعأیم»،بروزنقَیّم»،یعنی کسی که همسر ندارد،خواه مرد باشد یا زن، باکره باشد یا بیوه.

* بهترینواسطه گری ها،شفاعت و واسطه گری در امر ازدواج است.چنانکه در روایت آمده است:کسی کهدیگری را داماد یا عروس کند،در سایه ی عرش خداست.[61]

* پدر ومادری که با داشتن امکانات،فرزندشان را همسر نمی دهند،اگر فرزند مرتکب گناه شود،والدیندر گناه او شریک هستند[62]

 

ازدواج در اسلام

اسلامازدواج را امری مقدس می داند،بر خلاف مسیحیت که مجرد بودن را ارزش می داند و لذا پاپو ون مسیحی نباید ازدواج کنند و جواز ازدواج برای مسیحیان بخاطر جلوگیری از فسادبیشتر و به اصطلاح دفع افسد به فاسد است.

دربارهازدواج،روایات بسیاری آمده است که به چند مورد آن اشاره میکنیم:

*امام صادقعلیه السلام فرمود:توسعه ی زندگی،در سایه ی ازدواج است.

*کسی کهاز ترس فقر ازدواج نکند،به خداوند سوءظن برده است.

*دورکعتنماز کسی که همسر دارد،بهتراز هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد.[63]

 

فوائد ازدواج

1.انس و آرامش

قرآن میفرماید: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُواإِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»[64]

از نشانههای خدا آن است که از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در نزد آنان آرامش یابید و میانشما مودّت و رحمت قرار داد.

یکی ازنیازهای بشر انس و الفت است و لذا تنهایی برای او دشوار است و نیاز به کسی دارد کهامین و غم خوار و مهربان و رازدار او باشد تا با او انس بگیرد و عشقش را خالصانه نثاراو کند.بهترین فردی که می تواند این نیاز را تامین کند همسر است،چه زن و چه شوهر.قرآناز میان فوائد بسیار ازدواج،تنها این مورد را نام برده که معلوم می شود مهم ترین فائدهاست.

 

2.حفظ عفت و مصونیت از گناه

رسول خداصلی الله علیه و آله در یک روایت فرمود:من تزوج فقد أحرز نصف دینه» [65]

هر کس ازدواجکند نیمی از دینش را حفظ کرده است.

و در روایتیدیگر فرمود:من أحب أن یلقی الله طاهرا مطهرا فلیلقاه بزوجه[66]

هر که دوست دارد درقیامت خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند همسر اختیار کند.

 

3.سلامتی جسم و روان

دانشمندانمی گویند:ی صحیح و به موقع غریزه ی جنسی،برای سلامت جسم و جان یک ضرورت است و ترکآن باعث بیماری های روانی و امراضی از قبیل:ضعف اعصاب، اضطراب،افسردگی،یأس،تشنّج،تندخویی،بدبینی،گوشهگیری و گاهی سوء هاضمه و سردرد می شود.[67]

 

4.بقای نسل

بقای نسلبشر در گرو ازدواج و شویی است و در اسلام امر تربیت نسل یکی از وظایف والدین شمردهشده که در قیامت مورد بازخواست قرار می گیرد.

 

5.استقلال

دختر وپسر،قبل از ازدواج جزئی از خانواده و تابع والدین محسوب میشوند، در حالیکه پس از ازدواج،بطور مستقل تصمیم می گیرند و مسئولیت می پذیرند.

 

6.امنیت جامعه

اگر بنیادخانواده مستحکم باشد،از فساد،طغیان،قتل و سرقت،جنایت و به عنف و خودکشی تا حدّزیادی کاسته می شود،چون اکثر این موارد از افرادی سر می زند که از کانون گرم خانوادهمحرومند.[68]

 

دقّت در انتخاب همسر

امام صادقعلیه السلام فرمود:زن به منزله گلوبندی است که بر گردن می افکنی پس مراقب باش.

در انتخابهمسر احساسات غلبه نکند.عجله نکنید و پس از فکر و م و گفتگو اقدام کنید.بحش زیادیاز اختلافات خانوادگی ریشه اش عدم دقت در انتخاب همسر است.همسر شریک زندگی است و تاثیرشتا پایان عمر و تا قیامت هست.


معمولاازدواجهای سطحی که با یک برخورد و آشنایی در اتوبوس و یا پارک صورت می گیرد عاقبت خوبیندارد.

 

ویژگی های همسر خوب

1.دین و ایمان

الف.قرآن می فرماید: وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِحَتّی یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْوَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتّی یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْمُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَی النّارِ وَ اللّهُ یَدْعُواإِلَی الْجَنَّهِ»[69]

و با نمشرک ازدواج نکنید مگر آنکه ایمان بیاورند و همان کنیزی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرکاست هر چند از(زیبایی)او به شگفت آیید و به مشرکان زن ندهید مگر آنکه ایمان بیاورندو همانا برده مؤمن بهتر از آزاد مشرک است هر چند از(مال و زیبایی)او شگفت زده شوید.

ب.امام صادق علیه السلام فرمود:إذا تزوج الرجلالمرأه لجمالها أو ما لها و کل إلی ذلک و إذا تزوجها لدینها رزقه الله الجمال و المال»[70]

هنگامیکه مرد به خاطر مال و جمال زن با او ازدواج کند،به همان واگذار می شود و هرگاه به خاطردینش با او ازدواج کند،خداوند مال و جمال را رزق او می سازد.

 

2.اخلاق خوب و خوش

امام رضاعلیه السلام در جواب یکی از یارانش که نوشته بود قصد ازدواج با کسی را دارم که خوشاخلاق نیست،فرمودند : اگر بد اخلاق است با او ازدواج نکن. [71]

 

اخلاقدر زندگی باعث شیرینی زندگی و رشد خانواده می شود.اموری همچون:

راستگویی،امانتداری، خوش زبانی، خیرخواهی، گذشت و ایثار، بردباری، وظیفه شناسی، نجابت، کم توقعی،نرم خوئی، و. امتیازات یک انسان است که اسلام به آنها اهمیت داده است.

 

3.اصالت خانوادگی

پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود:أیها الناس ایاکم و خضراء الدمن.قیل یا رسول الله و ماخضراء الدمن ؟ قال:المرأه الحسناء فی منبت السوء»[72]

مردم از سبزه هایی که بر زبالهمی روید بپرهیزید.گفتند:یا رسول اللّه مراد چیست؟ فرمود:ن زیبارویی که در خانوادهای ناپاک روئیده اند.

 

4.سواد و تحصیلات

علم ودانش برای انسان یک کمال و برای همسر یک مزیّت است.

با فرد باسواد زودتر می شود به تفاهمرسید و برنامه های بهتری برای آینده ریخت.البتّه هر باسوادی، باتدبیر نیست. متاسفانهمدارس و دانشگاه ها در کشور ما درس زندگی نمیدهند.

 

5.سلامت جسم

سلامتجسم از نعمتهای بزرگ الهی و از مزایای یک همسر است.در روایت است با کسانی که بیماریهایمسری دارند ازدواج نکنید.البته ازدواج با ایثارگران جانباز،لیاقت و شایستگی و از خودگذشتگیمیخواهد.

 

6.تناسب سنّی

انساندر سنین مختلف حالات متفاوت دارد.تمایلات جنسی نیز در هر سنّی یکسان نیست،پس باید بینسنّ دختر و پسر تفاوت فاحش نباشد،که زندگی را با مشکلاتی روبرو می کند.

 

مهریه

1.مرد برای اثبات صداقت خویش،مهریه را نثار زنمی کند و لذا به آن صداق می گویند و پشتوانه زن است در طول زندگی و پس از طلاق یا مرگهمسر.

2.مقدار مهر در اسلام تعیین نشده،اما در احادیثاز مهریه های سنگین مذمّت شده و چنین آمده است که مهریه زیاد مایه کینه و عداوت میشود.[73]

3.مرد باید سعی کند در اولین فرصت که تمکن پیداکرد مهریه زن را بپردازد.

4.زن مالک مهر است و هر کاری بخواهد می تواندبا آن بکند،ببخشد یا تجارت کند.

5.در روایات،به مردی که قصد دادن مهریه را نداشتهباشد،سارق و کار اطلاق شده است. [74]

 

جهیزیه

1.داماد،نه شرعا و نه قانونا حق مطالبه جهاز راندارد،گرچه مرسوم است که خانواده عروس اسباب و لوازم زندگی را خریداری می کنند.

2.جهاز برای تامین آسایش دو زوج جوان است،نه فخرفروشیو خودنمایی.

3.لیست جهاز حضرت فاطمه :

1- یکپیراهن 2- یک روسری بزرگ 3- یک حُلّه سیاه 4- دو عدد تشک،5- یک تختخواب از لیف خرما6- چهار عدد بالش 7- یک حصیر

8-یک آسیاب دستی 9- یک کاسه مسی 10- یک مشک چرمی 11- یکطشت لباسشویی 12- یک کاسه شیر 13- یک ظرف آبخوری 14- یک پرده 15- یک آفتابه 16- یککوزه 17- یک پوست برای فرش - دو کوزه سفالین 19- یک عبا

 

مراسم عقد و عروسی

در اسلامسفارش شده مراسم عقد و عروسی با حضور مردم و همراه با شادی برگزار شود.

رسول خداصلی الله علیه و آله عقد فاطمه زهرا علیها السلام را در مسجد،در حضور انصار و مهاجریناجرا کردند و دستور دادند بین حاضرین خرما پخش کنند.

هنگامعروسی حضرت زهرا علیها السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله به همسرانش فرمود:فاطمهرا آرایش کنید و خوشبو سازید،اطاقش را فرش کنید تا او را به خانه شوهر بفرستیم.[75]

همچنینبه ن مهاجر و انصار فرمود:فاطمه را تا خانه شوهر همراهی کنید و شادی کنید،لیکن مواظبباشید چیزی نگوئید که خدا بدان راضی نباشد.

 

پیام ها :

1- خانواده و جامعه،مسئول ازدواج افراد بی همسراست. وَ أَنْکِحُوا»

2- ازدواج در اسلام،امری مقدّس و مورد تأکید است.وَ أَنْکِحُوا»

3- لازم نیست خواستگاری،از طرف خاصّی باشد،هریک از طرفین ازدواج می توانند پیشقدم شوند. وَ أَنْکِحُوا»

4- تنها سفارش به ترک نگاه حرام،کافی نیست،برایازدواج جوانان باید اقدام کرد. یَغُضُّوا ، یَغْضُضْنَ ، أَنْکِحُوا»

5-ن بیوه را همسر دهید. وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی»(ایامی»،شامل آنان نیز می شود.)

6- داشتن صلاحیّت،شرط ازدواج است. وَ الصّالِحِینَ»(یعنی باید طرفین صلاحیّت اداره زندگی مشترک را داشته باشند.)

7- اقدام جامعه برای عروس و داماد کردن افراد صالح،تشویقیاست که جوانان لااُبالی و هرزه نیز خود را در مدار صالحان قرار دهند. وَ الصّالِحِینَ.(بنا بر این که مراد از صلاحیّت،صلاحیّت اخلاقی و مکتبی باشد.)

8-در تأمین نیازهای جنسی،فرقی میان انسان ها نیست.(زن،مرد،غلامو کنیز) مِنْکُمْ ، عِبادِکُمْ ، إِمائِکُمْ»

9- فقر،نباید مانع اقدام در امر ازدواج شود. إِنْیَکُونُوا فُقَراءَ .

10- در صورت فقر،به ازدواج اقدام کنید و بر خداتوکّل نمایید. یُغْنِهِمُ اللّهُ»

11- فقر،برای عروس وداماد عیب نیست. إِنْ یَکُونُوافُقَراءَ .

12- خداوند،تأمین زندگی عروس و داماد را وعده دادهاست و ازدواج،وسیله وسعت و برکت زندگی است. یُغْنِهِمُ اللّهُ»

13- تحقّق وعده های الهی از سرچشمه ی فضل بی پایاناوست. فَضْلِهِ - واسِعٌ»

14- رشد و توسعه ای که خداوند نصیب بندگانش می فرماید،براساس علم و حکمت اوست. واسِعٌ عَلِیمٌ»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[61] - تفسیر نورالثقلین.

[62] - تفسیر مجمع البیان

[63] - مجموعه روایات از تفسیر نورالثقلین می باشد.

[64] - روم،21

[65] - کافی،ج5،ص328

 [66] - النوادر راوندی،ص12

[67] - انتخاب همسر،امینی،ص26

[68] - انتخاب همسر،ص29

[69] - .بقره،221

[70] - کافی،ج5،ص333

[71] - کافی،ج5،ص563

[72] - کافی ج 5 ص 332

[73] - مکارم الاخلاق ص 237

[74] - وسائل،ج15،ص21

[75] - بحار،ج43،ص131


تفسیر نـــور



 
گفتگوی جهنّمیان با خدا


آیات آخر سوره مومنون»


فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسَابَبَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلا یَتَسَاءَلُونَ ﴿١٠١

پس هنگامی که در صور دمیده شود، در آن روز نه میانشان خویشاوندی ونسبی وجود خواهد داشت و نه از اوضاع و احوال یکدیگر می پرسند.


فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَهُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿١٠٢

پس کسانی که اعمال وزن شده آنان سنگین [و باارزش] است، همانانند کهرستگارند.


 وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْفِی 

جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿١٠٣

و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک [و بی ارزش] است، همانانند کهسرمایه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانه اند.


تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْفِیهَا کَالِحُونَ ﴿١٠٤

آتش [همواره] صورت هایشان را می سوزاند، و آنان در آنجا [از شدتسوختگی] زشت رویانی بد منظرند!


أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْفَکُنْتُمْ بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿١٠٥

[خدا به آنان می گوید:] آیا آیات من بر شما خوانده نمی شد و شما[همواره] آنها را تکذیب میکردید؟


قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَاشِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ ﴿١٠٦

می گویند: پروردگارا! تیره بختی و شقاوت ما بر ما چیره شد، و ماگروهی گمراه بودیم.


رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْعُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ ﴿١٠٧

پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون آر، پس اگر [به بدی ها و گمراهیها] بازگشتیم، بی تردید ستمکار خواهیم بود.


قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکَلِّمُونِ ﴿١٠٨

خدا] می گوید: [ای سگان!] در دوزخ گم شوید و با من سخن مگویید!


إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِییَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُالرَّاحِمِینَ ﴿١٠٩

 ]به یاد دارید که]گروهی از بندگان من بودند که می گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، پس ما رابیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین 

رحم کنندگانی.


فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّىأَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ ﴿١١٠

ولی شما آنان را به مسخره گرفتید، تا [دل مشغولی شما به مسخرهآنان] یاد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ایمان، عمل و دعاهای] آنان میخندیدید!!


إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُواأَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿١١١

من امروز آنان را در برابر صبری که [نسبت به مسخره و خنده شما]کردند پاداش دادم که همه آنان کامیابند.


قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الأرْضِ عَدَدَسِنِینَ ﴿١١٢

]خدا] می گوید: از جهت شمار سال ها، چه مدت در زمین درنگ داشتید؟


قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَیَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّینَ ﴿١١٣

می گویند: روزی یا بخشی از روزی، ولی [ای پرسنده!] از شمارندگان[پیشگاه خود] بپرس.


 قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا قَلِیلا لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١١٤

]خدا] می گوید: اگر معرفت و شناخت می داشتید [می دانستید که] جزاندکی درنگ نکرده اید.


أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْعَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ ﴿١١٥

آیا پنداشته اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سویما بازگردانده نمیشوید؟


فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لاإِلَهَ إِلا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ ﴿١١٦

پس برتر است خدا آن فرمانروای حق [از آنکه کارش بیهوده و عبثباشد]، هیچ معبودی جز او نیست، [او] پروردگار عرش نیکو 

و با ارزش است.


 وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَاحِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ﴿١١٧

و هر کس با خدا معبود دیگری بپرستد [که] هیچ دلیلی بر حقّانیّت آنندارد، حسابش فقط نزد پروردگار اوست؛ بدون تردید کافران، رستگار نمی شوند.


وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَخَیْرُ الرَّاحِمِینَ ﴿١١٨

و بگو: پروردگارا! [مرا] بیامرز و [بر من] رحم کن و تو بهترین 

رحمکنندگانی.





فرمول دهگانه گفتگو از نظر قرآن کریم


1-وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا(بقره : 83)

و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید.

قول حسن، خوش زبانی با مردم است.

 

2-وَمَنْ أَحْسَنُقَوْلا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ (فصّلت: 33)

و چه كسی است‏ خوشگفتارتر از آنكس كه بسوى خدا دعوت نماید.

قول احسن، دعوت مردم به سوی خداست.

 

3-وَإِذَا قُلْتُمْفَاعْدِلُوا (انعام: 152)

و چون [به داورى یا شهادت] سخن گوییددادگرى كنید هر چند 

[درباره] خویشاوند [شما] باشد.

قول عدل، شهادت و گواهی در دادگاه است.

 

4-وَاجْعَلْ لِی لِسَانَصِدْقٍ فِی الآخِرِینَ (شعراء: 84)

و براى من در [میان] آیندگان آوازه نیكو گذار.

قول صدق، سخن راست و ذكر خیر گذشتگان مؤمندر جامعه موجود است.

 

5-فَلا تَقُلْلَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلا کَرِیمًا (اسراء: 23)

به آنها [پدر و مادر حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنهاسخنى شایسته بگوى.

قول كریم، سخن گفتن با پدر و مادر است.

 

6-اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَاتَنِیَا فِیذِکْرِی*اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى*فَقُولا لَهُقَوْلا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى(طه :44-42)

تو و برادرت هر دو به سوی فرعون بروید*زیرا او [در برابر خدا] سرکشیکرده است*پس باگفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد[و از سرکشی باز ایستد].(

قول لین، سخن به وقت امر بمعروف و نهی ازمنكر است.

 

7-قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا (بقره: 136)

]شما مردم مؤمن از روى حقیقت اقرار كنید و] بگویید : ما به خدا وآنچه به سوى ما نازل شده، ایمان آوردیم.

قول ایمان، اقرار به یگانگی خدا و رسالت پیامبراست.

 

8-وَلْیَقُولُوا قَوْلا سَدِیدًا (نساء: 9)

و ]درباره آنان] سخنی درست و استوار گویند.

قول سدید، سخن به صواب گفتن در هر جوّ و شرایطیاست.

 

9-وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلا مَعْرُوفًا(نساء : 5)

و با آنان به صورتی شایسته و پسندیده سخن گویید.

قول معروف، سخن گفتن با ایتام و خانواده است.

 

10-وَقُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلا بَلِیغًا(نساء : 63)

و به آنان سخنی رسا» که در دلشان اثر کند بگوی

قول بلیغ، سخن رسا و مؤثر و آمیخته به موعظهو حكمت و برهان است.



انسانمی تواند با این ده نوع گفتار به تجارتی وارد شود

 كه سودش را جز خدا كسی نمیداند.» 






آیات مهدوی :



اراده خداوند

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِوَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً

وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ

و ما می خواستیم به آنان که در آن سرزمین به ناتوانی و زبونیگرفته شده بودند، نعمت های باارزش دهیم، و آنان را پیشوایان مردم و وارثان اموال، ثروتها و سرزمین های فرعونیان گردانیم

سوره القصص آیه 5



 در روایاتبسیار،حضرت مهدی علیه السلام وحکومت آن بزرگوار در آخرامان مصداق اتمّ این آیه معرّفیشده است.  تفسیر کنزالدقایق





آیات مهدوی :



زمین را بندگان شایسته خدا به ارث می برند


وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی اَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَیَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمینرا بندگان شایسته ما به میراث می برند.

سوره انبیاء آیه 105


 در روایاتمتعدّد آمده است که آن بندگان صالحی که وارث زمین خواهند شد، یاران حضرت مهدی علیه السلامهستند.  تفسیر نورالثقلین






فرق بین مَکرِ خدا با مَکرِ بنده چیست؟


وَمَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاكِرِینَ
و(دشمنان) مکر ورزیدند، و خدا (در پاسخشان) مکر در میان آورد، 

و خداوند بهترین مکرانگیزاناست.
آل عمران/54



















پاورقی
--------------------------



چگونگی روئیت خداوند توسط حضرت موسی 

علیه السلام در کوه طـور


وَلَمَّاجَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْإِلَیْكَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّمَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُدَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُإِلَیْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ
زمانیکه موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا جمالبا کمال ذات بی نهایتت را به قلب من بنمای، تا تو را به رؤیت ویژه باطنی بنگرم خدافرمود: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به این کوه بنگر اگر پس از جلوه من بر جای خودثابت و برقرار ماند، تو هم مرا خواهی دید. چون پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن رامتلاشی نمود و موسی بی هوش شد، پس هنگامی که به هوش آمد گفت: تو منزّهی از اینکهمشاهده شوی، به سویت بازگشتم، و من در میان مردم این روزگار نخستین باور کننده اینحقیقت که هرگز دیده نمی شوی هستم.

سورهاعراف آیه 143


*****





چگونه است که خداوند هر که را بخواهد هدایت 

و هر که را بخواهد گمراه میکند؟



کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ 

 

(آرى) این گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراهمى‏ سازد و هر كس را بخواهد هدایت مى‏كند! 

مدثّر/31







---------------------------------------------

پاورقی :

32-سوره محمد آیه 17





منظور از ستاره ی شِعرا» در قران چیست؟


وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَىٰ

و او پروردگار ستاره شِعری است

سوره نجم آیه 49


مشهور این است که این ستاره ، از ستارگان پر نور آسمان است که در تابستان درآخرهای شب طلوع می کند و معبود بعضی از مشرکان قریش بوده و به همین جهت خداوند خودرا به عنوان "رب الشعری" خوانده تا آنان را به خدا و رب حقیقی سوق دهد.ظاهرا اولین کسی که سیره قریش در عبادت بت ها را رها کرد و ستاره پرست شد و اینستاره را پرستید، "ابن ابی کبشه" بود . (1)
در بعضی تفاسیر راجع به این ستاره آمده:
این ستاره عجیب که به خاطر درخشندگی فوق العاده‏اش پادشاه ستارگان نامیده می‏شود،دارای شگفتی‌هایی است که به بعضی از آنها اشاره می‏شود (با توجه به اینکه در آنروز این حقایق درباره ستاره شعری ناشناخته بوده، تکیه قرآن روی این موضوع پر معنیاست) :
الف) طبق تحقیقاتی که در رصدخانه‏های معروف دنیابه عمل آمده حرارت عظیمی که در سطح شعری حکم فرماست تا 120 هزار درجه سانتیگرادبرآورد شده، در حالی که حرارت سطح کره خورشید ما را فقط 6500 درجه می‏دانند و اینتفاوت عظیم گرمای ستاره شعری را نسبت به خورشید نشان می‏دهد.
ب) جرم مخصوص این ستاره در حدود 50 هزار مرتبه ازآب سنگین‏تر است یعنی وزن یک لیتر آب در آنجا معادل 50 تن در کره زمین خواهد بود!،حال آنکه در میان سیارات منظومه شمسی ما "عطارد" که از همه سنگین تر استجرم مخصوصش 6 برابر آب بیشتر نیست.
با این توصیف باید دید که این ستاره شگفت‏انگیز از چه عنصری تشکیل یافته که اینهمه فشرده است؟
ج) ستاره شعری که در قرن ما در فصل زمستان ظاهرمی‏شود، در عصر منجمین قدیم مصر ظهور این کوکب با آغاز تابستان مقارن بوده، کرهبسیار عظیمی است که حجم آن 20 برابر کره آفتاب است، و فاصله آن از ما، نسبت بهفاصله خورشید از زمین فوق العاده زیاد است، به طوری که این فاصله را یک میلیونبرابر فاصله آفتاب برآورد کرده‏اند!
می‏دانیم سرعت سیر نور در ثانیه 300 هزار کیلومتر است، و نور آفتاب ظرف 8 دقیقه و13 ثانیه به ما می‏رسد، در حالی که فاصله آن از ماه 15 میلیون کیلومتر است، امااگر تعجب نکنید نخستین شعاع کره شعری پس از حدود 10 سال به ما می‏رسد! حال محاسبهکنید که فاصله‏اش چه اندازه است؟
د) شعرای یمانی ستاره‏ای همراه دارد که از ستارگانمرموز آسمان است، اولین بار دانشمندی به نام "بسل" به وجود آن پی برد واین در سال 44 میلادی بود، اما در سال 62 با تلسکوپ مشاهده شده، دوره گردشستاره همراه به دور ستاره اصلی 50 سال است! (2) اینهاهمه نشان می‏دهد که تعبیرات قرآن تا چه اندازه پر معنی است، و در کوچکترینتعبیراتش حقایقی نهفته شده که اگر در روز نزولش کاملا مشخص نبوده با گذشت زمانروشن شده است. (3)

پی نوشت ها :

1. قبل از پیامبر اسلام، شخصی از بنی خزاعه به نام ابن ابی کبشهبود که با قریش در پرستش بت‌ها مخالفت می‌کرد. از این‌رو، وقتی که پیامبر(ص) بنایمخالفت علنی با بت‌ها داشت و آن‌را اعلان کرد و مردم را به دوری از بت‌ها دعوتکرد، قریش از باب تشبیه کار پیامبر با ابن ابی کبشه این نام را به ایشان دادند.


2. أطیب البیان ، ج‏12، ص 342 ؛ الأصفى ، ج‏2،ص 1229 ؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج‏ 5 ، ص 162 ، البحر المدید ، ج‏5، ص516؛ تفسیر كنز الدقائق ، ج‏12، ص 519 .


3. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، 1374 ش، ج‏22، ص563 - 566.





نیکوکاران واقعی از نظر قرآن 

لَیْسَ الْبِرَّ أَنْتُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْآمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِکَةِ وَالْکِتَابِوَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَىوَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَالصَّلاةَ وَآتَى اَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواوَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَالَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿بقره/177

 

نیكى این نیست كه روى خود رابه سوى مشرق و مغرب كنید ، بلكه نیكى [واقعى و كامل ، كه شایسته است در همه امورشما ملاك قرار گیرد ، منش و رفتار] كسانى است كه به خدا و روز قیامت و فرشتگان وكتاب آسمانى و پیامبران ایمان آورده‏ اند ، و ثروتشان را با آنكه دوست دارند بهخویشان و یتیمان و درماندگان و در راه ماندگان و نیازمندان و [در راه آزادى]بردگان می ‏دهند ، و نماز را [با همه شرایطش] برپاى می ‏دارند ، و زكات می‏پردازند ، و چون پیمان بندند به پیمان خویش وفادارند ، و در تنگدستى و تهیدستى ورنج و بیمارى و هنگام جنگ شكیبایند ؛ اینانند كه [در دین‏دارى و پیروى از حق] راستگفتند ، و اینانند كه پرهیزكارند .

 

ابْـرار و نیکوکاران در قرآن

خداوند (عزّوجل) در قرآن کریم درمورد ابْـرار و نیکوکاران پانزده صفتبکار برده است که به آن اشاره می‌نماییم :
-1 ایمان به خداوند یگانه 2- ایمان به روز قیامت 3- ایمان به فرشتگان 4- ایمان بهقرآن 5- ایمان به پیامبران 6- نیت خالص برای رضای خداوند 7- بخشیدن بخشی از اموال به خویشان 8- کمک به یتیمان 9- کمک به فقیران 10- کمک به رهگذران 11- آزاد نمودنبنده 12- اقامه و برپاداری نماز 13- زکات به مستحقان دادن 14- وفای به عهد 15- صبر دربرابر شدائد و سختی‌ها
اگر بخواهیم هر یک از این صفاترا شرح دهیم، آنگاه است که رابطه متقابل هر یک از این صفات را نسبت به یکدیگر درمی‌یابیم که به نوعی هر یک از این صفات مکمل یکدیگرند، بطور مثال، کسی که بهخداوند عزوجل ایمان آورده است نمی‌تواند بگوید که من به قرآن ایمان ندارم چرا کهقرآن است که انسان‌ها را به سوی ایمان به خدا و تعبد و بندگی ذات اقدس هدایت می‌نمایدو کسی که به قرآن ایمان آورده است نمی‌تواند منکر نماز و زکات گردد چرا که اگرچنین کند دستورات صریح قرآن را در این باره زیر پا گذاشته است و. که برای واضحشدن این مطلب به بررسی آیه مورد نظر می‌پرداریم

نکته ها :

* کلمهبرّ»به معنای نیکی است،ولی به هرکس که خیلی نیکوکار باشد،میگویند اوبرّ» است.یعنی وجودش یکپارچه نیکی است.

* بأساء»ازبؤس»به معنای فقر و سختی است که از خارجبه انسان تحمیل می شود.

ضرّاء»،درد وبیماری است که از درون به انسان فشارمی آورد.و حِینَ الْبَأْسِ »زمان جنگ و جهاد است.

* بعد از ماجرای تغییر قبله که در آیه ی 144خواندیم،سخنِ روز،پیرامون قبله و تغییر آن بود که این آیه می فرماید:

چرا به جایمحتوای دین که ایمان به خدا و قیامت وانجام کارهای نیک است،به سراغ بحث های جدلیرفته اید.

این آیه جامع ترین آیه قرآن است.زیرا اصول مهماعتقادی،عملی و اخلاقی در آن مطرح گردیده است.

در تفسیر المیزان از رسول خدا صلی الله علیه و آلهنقل شده است که فرمودند:

هر کس به این آیه عمل کند، ایمانش کامل است.

* این آیه پانزده صفت نیک را در سه بخشِ ایمان،عمل واخلاق بیان نموده است.در بخش ایمان،به مسئله ایمان به خدا، فرشتگان، انبیاء،قیامت وکتب آسمانی اشاره شده و در بخش عمل،به مسائل عبادی مانند نماز و اقتصادی مانندزکات و اجتماعی مانند آزاد نمودن بردگان و نظامی مانند صبر در جبهه و جنگ،و روحیوروانی مثل صبر در برابر مشکلات، اشاره گردیده است.

و در بخش اخلاقی به وفای به عهدو دل کندن از مادّیات و ترحّم به فقرا اشاره شده است.

* ایمان به خدا،سبب خضوع انسان در برابر حقّ و عدمتسلیم در برابر طاغوت هاست. ایمان به قیامت، موجب وسعت دید و بلندی همّت میگردد.ایمان به وجود ملائکه،نشانه ی ایمان به تشکیلات ماورای طبیعت است.ایمان بهانبیا،ایمان به وحی و جریان هدایت در طول تاریخ است و دلیل بر اینکه انسان در اینجهان رها و بی برنامه نبوده است.

انفاق،بیانگر روح تعاون و نوع دوستی،و نماز،پیوندمستقیم با خدا،و زکات برنامه ریزی و اقدام برای حل مشکل محرومان،و وفای بهعهد،موجب تحکیم ارتباطات،و صبر،عامل آبدیده شدن انسان هاست.[67]

* جمله آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ» را سه نوع معنانموده اند:

الف:پرداخت مال به دیگران با وجود علاقه ای که بهآن هست.

ب:پرداخت مال بر اساس حبّ خداوند.

ج:پرداخت مال بر اساس علاقه ای که به فقیر است.

* صبر،مادر همه کمالات استوقرآن راه رسیدن به بهشت را صبر می داند؛ أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِماصَبَرُوا» [68]به آنان جایگاه بلند داده می شود،به پاس بردباری که کردند.

چنانکه فرشتگان بهبهشتیان می گویند: سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» [69]درود بر شما که پایداری کردید.

همچنین درباره رهبرانالهی می فرماید: جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّاصَبَرُوا» [70]آنان را بخاطر صبرشان،پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت مینمودند.

* مشابه این آیه،در روایاتنیز برای معرفی معارف دینی چنین آمده است:

* لیس العاقل من یعرفالخیر من الشرّ و لکن العاقل من یعرف خیر الشّرین» [71]عاقل آن نیست که خیر را از شرّ بشناسد،عاقل آن است که میان دوشرّ،خیرش را برگزیند.

* لیس العلم بکثرهالتعلّم انّما هو نور یقذفه اللّه فی قلب من یرید» [72]دانش،به آموختن بسیارحاصل نمی شود.دانش واقعی،نوری الهی است که به دلها می تابد.

* لیس البرّ فی حُسناّی و لکن فی السکینه و الوقار» [73]بزرگی،در ظاهرِ آراسته نیست، بلکه در آرامش و وقار است.

* لیس السخی.الذی ینفقماله فی غیر حقّه و لکنه الّذی یؤدّی الی اللّه ما فرض علیه» [74]سخاوتمند کسی نیست که درهرجا و لو بی جا انفاق کند،بلکه کسی است که در هرجا خشنودی خداست،انفاق کند.

* لیس العباده کثرهالصیام و الصلاه و انّما العباده کثره التفکّر فی امر اللّه» [75]عبادت به نماز و روزهبسیار نیست،به تفکّر درباره خدا و آثار اوست.

* اشدّ من یَتم الیتیمیتیمٌ انقطع عن امامه» [76]آنکه از سرپرستی پیشوای حقّ محروم گشته، یتیم تر از کسی است که پدر ومادرش را از دست داده است.

* برای رسیدن به کمالِتقوا،انفاقِ واجب و غیر واجب،هر دو لازم است.

بعضی از مردم به مستمندانکمک می کنند،ولی حقوق واجب خود را نمی پردازند و برخی دیگر به پرداخت خمس و زکاتاکتفا می کنند و نسبت به فقرا و محرومان در بخشش های مستحبّی بی تفاوت می شوند.اینآیه،مؤمن واقعی را کسی می داند که هم حقوق واجب را بپردازد و هم انفاق مستحبّ راانجام دهد.

به همین دلیل در روایاتمی خوانیم :

در اموال ثروتمندان،غیر از زکات نیز حقّی برای محرومان است.[77] و کسی که سیربخوابد در حالی که همسایه او گرسنه باشد،ایمان کامل به خدا و قیامت ندارد. [78]

 



یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَلَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ وَ إِذاقِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿مجادله/11

ای مؤمنان! هنگامی که گویند: در مجالس [برای نشستن دیگر برادرانتان]جا باز کنید، پس جا باز کنید، تا خدا برای شما [در بهشت] جا باز کند.

و چون گویند: برخیزید، بی درنگ برخیزید تا خدا مؤمنان از شما را به درجه ای ودانشمندانتان را به درجاتی [عظیم و باارزش] بلند گرداند، و خدا به آنچه انجام میدهید، آگاه است.

 

نکته ها:

* تفسّح»به معنای وسعت دادن،گشایش و جا دادن است و انْشُزُوا» بهمعنای بلند شدن از جای برای احترام به دیگران است.

* خداوند در قرآن برای چند گروه،جایگاه و درجاتمخصوصی قرار داده است:انبیا، مجاهدان،نمازگزاران،اهل انفاق،مؤمنانی که عمل صالحانجام می دهند و دانشمندان.

* شاید جمله یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوامِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» نشانه آن باشد که فرمانبرپا،به خاطر ورود مؤمنان و دانشمندان است،یعنی به احترام آنان قیام کنید. [20]

یک خاطره:

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج نقل می کند که در زمانامام هادی علیه السلام یکی از فقهای شیعه که در بحث با یک ناصبی منحرف،او را روشنکرده و حقّانیت خود را ثابت کرده بود، وارد مجلسی شد که در آن مجلس،علویّون و بنیهاشم نیز حضور داشتند.امام هادی علیه السلام آن فقیه را در بهترین جای مجلسنشاند.این همه احترام،برای علویّون و بنی هاشم گران آمد،بزرگ آنان زبان به اعتراضگشود که چرا چنین فردی را بر ما برتری دادی؟

امام فرمود : آیا به داوری قرآن راضی هستید؟گفتند:بله،حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ . وَ إِذا قِیلَانْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَأُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ ارزش این شخص به خاطر بحث علمی و شکستی که به آن ناصبیداد از هر شرف و نسبی بیشتر است[21]

آری،عالم مؤمن بر مؤمن عادی برتری دارد،چنانکهمؤمن بر غیر مؤمن برتری دارد.قرآن در جای دیگر می فرماید: هَلْ یَسْتَوِیالَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» [22]

پیام ها:

1- ایمان شرایط و لوازمی دارد که باید رعایت گردد.یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا .

2- جا دادن و احترام به تازه واردان،یک ارزش است.فَافْسَحُوا . فَانْشُزُوا

3- جا دادن به دیگران در هر مجلسی که باشد لازماست. فِی الْمَجالِسِ»

4- عمل به دستورات خداوند،زمینه برای دریافت پاداشهای بیشتر است.

فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ»

5-گشایش در کار دیگران،سبب گشایش خداوند در امورشماست. فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ» پاداش الهی با عمل متناسباست.گشایش،گشایش می آورد.

6- رعایت آداب اجتماعی،حتّی در نشست و برخاست،موردسفارش اسلام است. فَافْسَحُوا . فَانْشُزُوا

7- گاهی لازم است به احترام ورود بزرگان ودانشمندان به اهل مجلس گفته شود که برخیزید. انْشُزُوا فَانْشُزُوا»

8-علم،هدیه و تفضّل الهی است. أُوتُوا الْعِلْمَ.

9- صاحبان علم و دانش،باید در جامعه اسلامی ازجایگاه بالا و والایی برخوردار باشند. وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»

10- عمل دانشمند،پاداش بیشتری دارد. [23]یَرْفَعِ اللّهُ .اَلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ

11- جا دادن ها و بلند شدن ها،خالصانه و برای خداباشد نه به انگیزه های دیگر.

وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»

12- در نشست و برخاست ها،خدا را فراموش نکنیم. وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»


تفسـیر نور»



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 [21] - تفسیرفرقان

[22] - تفسیر نمونه.

 

 

 

 

 



عقوبت مسخره كردن بندگان خدا

مسخرهكردن مردم چه نسبت به قیافه و شكل ، یا به خاطر فقر و تهی دستی ، و یا به علّت دینداری و ایمان ، و یا به سبب شغل و كار ، و یا به خاطر هر موقعیت و وضعی ، گناهی بزرگو معصیت و خطایی است كه عقوبت و مكافات دنیایی و آخرتی به دنبال دارد .

مسخرهكردن مردم در حقیقت توهین به شخصیت ایشان و تحقیر و خوار شمردن آنهاست .

قرآن مجیداز مسخره كنندگان به عنوان منافق ، ستمكار و مفسد یاد می كند و آنان را مستحق عذابدردناك می داند . 

وَإِذا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنوا قَالوا آمَنّاوَإِذا خَلَوا إِلَی شَیَاطِینِهِمْ قَالوا إِنّا مَعَكُم إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ(1)

اینانهنگامی كه با اهل ایمان دیدار كنند میگویند ایمان آوردیم و چون با شیاطین شان كه سردمدارانكفر و شركند» خلوت كنند می گویند با شماییم و هدف ما از برخورد با مؤمنان مسخره كردنآنان است»


رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند که خدای تبارك و تعالی فرموده :

مَن أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَد أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی (2)

هركهبه دوستی از دوستان من اهانت كند، یقیناً به جنگ با من كمین كرده!!»

  

امام صادق(علیه السلام) فرمودند :

هنگامیكه قیامت شود ، یك منادی ندا كند : روگردانان از دوستان من كجایند؟

پس گروهیكه صورتشان گوشت ندارد برخیزند.

در آنوقت گفته شود : اینان كسانی هستند كه اهل ایمان را آزردند و با آنان به دشمنی برخاستندو نسبت به آنها عناد ورزیدند و آنان را با درشتی و سرسختی در دینشان سرزنش كردند .

سپس فرمانرسد كه آنها را به دوزخ برند .

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : خدای عز و جل فرموده :

قَد نَابَذَنِی مَن أَذَلَّ عَبدِی المُؤْمِنَ (3)

كسیكه بنده ی مؤمن مرا خوار كند ، آشكارا به جنگ با من برخاسته!! »

آری ،به ریشخند گرفتن مردم و مسخره كردن آنان ، در حقیقت توهین كردن به آنان و آزار دادنروحی و كوچك شمردن آنهاست .

قرآن کریم میفرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْیَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًامِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلا تَنَابَزُوا بِالألْقَابِ بِئْسَالاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُالظَّالِمُونَ (4)

اى اهل ایمان ! نباید گروهى گروه دیگر را مسخره كنند ، شایدمسخره شده‏ها از مسخره كنندگان بهتر باشند ، ونباید نى ن دیگر را [مسخرهكنند] شاید مسخره شده‏ها از مسخره كنندگان بهتر باشند ، و از یكدیگر عیب‏جویىنكنید و یكدیگر را با لقب هاى ناپسند صدا نزنید ؛ بد نشانه و علامتى است اینكه انسانىرا پس از ایمان آوردنش به لقب زشت علامت‏گذارى كنند . و كسانى كه [از این امور ناهنجار و زشت] توبه نكنندستمكارند


قرآن مجیدبه شدت مردان و ن را از این كه به مسخره كردن یكدیگر اقدام كنند نهی می كند و مسخرهكنندگانی كه از این كار زشت خود توبه نمی كنند ستمكار می داند. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 14 .

2 ـ 3 ـ كافی : 2 / 351 ، باب من آذی المسلمین . . .  ، حدیث 2 و 6 .

4- حجرات : 11.





و ما آسمان ها و زمین و آنچه را بین آنهاست به بازی نیافریدیم

بررسی آیات 58-38 سوره دخان



وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ38»

و ما آسمان ها و زمین و آنچه را بین آنهاست به بازی نیافریدیم.


ما خَلَقْناهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ39»

ما جز بر اساس حقّ آسمان و زمین را نیافریدیم،ولی اکثر مشرکان نمی دانند.

نکته ها:

* لعب»به کار بی هدف،بی برنامه وبی نتیجه می گویند،درست مثل بازی های کودکانه.

* این دو آیه به منزله ی مقدّمه ای برای آیات بعد در مورد قیامت است،گویا اشاره به این دارد که اگر قیامت نباشد،آفرینش بی هدف است،زیرا هستی برای بشر آفریده شد و اگر بشر با مرگ پوچ شود،هستی نیز پوچ و بیهوده،لذا می فرماید:ما آسمان ها و زمین را بی هدف نیافریدیم،بلکه هدفی بر حقّ داشتیم.

پیام ها:

1- هستی هدفدار است،پس ما نباید بی هدف باشیم. وَ ما خَلَقْنَا . لاعِبِینَ

2- هدف هستی جز حقّ نیست،اگر هدف از خلقتِ چیزی را درک نکردیم مشکل در فهم و محدودیّت ماست. إِلاّ بِالْحَقِّ»

3- فرد حکیم در کار خود منتظر قضاوت و داوری مردم نیست. إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

4- علم واقعی،پی بردن به حقانیّت و حکمت کارهای الهی است. إِلاّ بِالْحَقِّ . لا یَعْلَمُونَ

إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ40»

همانا روز جدا سازی(حقّ از باطل)وعده گاه همه آنهاست.

یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ41»

روزی که هیچ دوستی از دوست خود حمایتی نمی کند و آنان(از هیچ سوی دیگر نیز)یاری نمی شوند.

إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ42»

جز کسی که خداوند او را مورد رحمت قرار دهد،همانا او عزیز و رحیم است.

نکته ها:

* چون آفرینش هدفی بر حقّ دارد،پس قیامت باید باشد،خدای حکیم که هستی را بر اساس حقّ آفرید،گل سر سبد هستی را با مرگ رها نمی کند.

* کلمه ی مَوْلًی» به معنای دوست،سرپرست،خدمت گزار و بنده بکار می رود.

پیام ها:

1- قیامت روز فاصله حقّ از باطل و نیکان از بدان است. یَوْمَ الْفَصْلِ»

2- حضور در قیامت استثنا بردار نیست. أَجْمَعِینَ»

3- در قیامت همه علاقه ها بی اثرند جز شفاعت. لا یُغْنِی مَوْلًی . إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ

4- در قیامت هیچ نوع کمکی در کار نیست. شَیْئاً»

5-در قیامت نه فرد به فرد کمک می کند مَوْلًی عَنْ مَوْلًی» نه گروه به گروه. وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»

6- در قیامت،با آنکه همه جمعند و انسان در جمع است،امّا تنهاست. أَجْمَعِینَ . لا هُمْ یُنْصَرُونَ

7- تنها خداست که قدرت او همراه با رحمت است،نسبت به کفّار عزیز و نسبت به مؤمنان رحیم است. إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

إِنَّ شَجَرَهَ اَّقُّومِ43» طَعامُ الْأَثِیمِ44» کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ45» کَغَلْیِ الْحَمِیمِ46»

(میوه)همانا درخت زقّوم،غذای گناهکاران است.همچون مس آب کرده در شکم آنها می جوشد.همچون جوشش آب داغ.

خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی سَواءِ الْجَحِیمِ47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ48»

(به مأموران دوزخ گفته می شود)گنه کار را بگیرید و او را به وسط آتش شعله ور بکشید.سپس از آب سوزان بر سرش بریزید.

ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ49» إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ50»

(به او گفته می شود)بچش که تو همان هستی که به گمان خود عزیز و کریم بودی.این همان است که همواره در آن تردید داشتید.

نکته ها:

* زقوم»نوعی غذای ناخوشایند در دوزخ است.در سوره ی صافّات آیه 63 نیز این گونه آمده است: شَجَرَهُ اَّقُّومِ . إِنَّها شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ درخت یا گیاهی است که از دوزخ می روید،آری همان گونه که انسان مجرم در دوزخ همیشه می ماند،درخت هم به اراده ی خدا باقی می ماند.

* أَثِیمٍ» به کسی گویند که بر گناه پایدار باشد.

* مهل»به معنای ف یا مس ذوب شده یا آلوده است.

* فَاعْتِلُوهُ» به معنای کشاندن همراه با قهر و خشونت است.

پیام ها:

1- معاد،جسمانی است.(مسئله ی طعام و آب جوش،نشانه ی جسمانی بودن معاد است.) طَعامُ . فِی الْبُطُونِ

2- گناه سبب عذاب و قهر الهی است. طَعامُ الْأَثِیمِ»

3- عذاب قیامت هم جسمی است و هم روحی.(عذاب جسمی موادّ جوشان و عذاب روحی،شنیدن تحقیر و تمسخر به اینکه شما بودید که در دنیا تنها برای خود عزّت و کرامت قائل بودید.) ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»

4- دوزخیان از درون و بیرون می سوزند. یَغْلِی فِی الْبُطُونِ . صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ51» فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ52» یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ53»

به راستی پرهیزگاران در جایگاهی امن هستند.در میان باغ ها و(کنار) چشمه سارها.لباس های ابریشم نازک و ضخیم می پوشند در حالی که در برابر هم(بر تخت ها)جای گرفته اند.

کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ54»

اینگونه(ما پاداش می دهیم)و آنان را به حورالعین(ن سیمین تن و فراخ چشم) تزویج می کنیم.

یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَهٍ آمِنِینَ55»

در آن باغ ها هر میوه را(که بخواهند)با آسودگی می طلبند.

نکته ها:

سُندُسٍ» پارچه ابریشمی نازک است و إِسْتَبْرَقٍ» پارچه ابریشمی ضخیم.

حور»جمعحوراء»به نی گفته می شود که چشمِ مشکی و بدنِ سفید داشته باشند و کلمه ی عِینٍ» جمععیناء»به معنای فراخ چشم است.

بزرگ ترین نعمت،امنیّت است،زیرا مَقامٍ أَمِینٍ» قبل از سایر نعمت ها مطرح شده است.

البتّه امنیّت در بهشت یک امنیّت جامع است،نه ترس از مرگ،نه رقیب،نه حسود،نه زوال و انقراض.

* آرامش در بهشت،هم نسبت به اصل جایگاه است مَقامٍ أَمِینٍ» وهم نسبت به خوراکی ها. بِکُلِّ فاکِهَهٍ آمِنِینَ» در دنیا گاهی بهره گیری از چند میوه،سبب امراض گوناگون می شود.

پیام ها:

1- عامل بهره گیری از نعمت های بهشتی تقواست. إِنَّ الْمُتَّقِینَ .

2- خوف و تقوای امروز سبب امنیّت فرداست. إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ»

3- در کنار بیم باید امید مطرح باشد. شَجَرَهَ اَّقُّومِ . فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ

4- در بهشت،نعمت ها متعدّد و متنوّع است. جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ»

5-چشم پوشیدن از لباس های فاخر و ابریشمی در چند روز دنیا سبب کامیابی ابدی در روز دیگر است. یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ»

6- برهنگی،هیچ کجا ارزش نیست،حتّی در بهشت. یَلْبَسُونَ»

7- تقابل در فضای تقوا،یک ارزش است.آنچه سبب تشدید فتنه هاست تقابل افراد بی تقواست. إِنَّ الْمُتَّقِینَ . مُتَقابِلِینَ

8-بهشتیان جلسات انس و دوستانه دارند. مُتَقابِلِینَ»

9- در بهشت اعراض و پشت کردن در کار نیست. مُتَقابِلِینَ»

10- واسطه ازدواج در بهشت خداست. زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ»

لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَهَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ56» فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ57»

در بهشت جز مرگ نخستین(که پشت سر گذاشته اند)مرگی نخواهند چشید و خداوند آنان را از عذاب سوزان حفظ نموده است.(اینها همه) بخششی است از طرف پروردگارت،این است همان کامیابی بزرگ.

پیام ها:

1- حفاظت در دنیا سبب حفاظت در آخرت است.کسی که در دنیا با تقوا خود را حفظ کرد،در آخرت خداوند او را از دوزخ حفظ می کند. إِنَّ الْمُتَّقِینَ . وَ وَقاهُمْ .

2- بهشت جاودانه است و بهشتیان از دغدغه مرگ در امانند. لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ .

3- هیچ کس از خداوندطلبی ندارد،هر چه هست فضل اوست. فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ»

4- تمام کامیابی های بهشتیان در سایه لطف خداوند است،اگر رهنمود و سوز و خلوص پیامبر نبود،متّقین در کار نبودند تا به بهشت برسند. فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ»

5-سعادت واقعی در سایه ی تقوا و نجات از دوزخ است. وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ .

ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ58»

جز این نیست که ما قرآن را به زبان تو آسان گرداندیم تا شاید متذکّر شوند.


تفسیر نور»




در تبیین "إنّ اللّه على كلّ شى ء قدیر"


 32  تعداد تکرار در قرآن کریم=



شخصی از امیر المؤ منین سؤ ال كرد: آیا خداوند قدرت دارد كه دنیا را در تخم مرغ قرار دهد، بدون این كه دنیاش كوچك و تخم مرغ بزرگ شود؟ حضرت فرمودند: به خدا نسبت عجز و ناتوانى داده نمى شود، اما آن چیزى كه تو سؤ ال كردى امكان ندارد؛ یعنى قدرت به امر ممتنع تعلق نمیگیرد. 

 

شخصى خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و همین سؤ ل را كرد؛ حضرت در پاسخ او فرمودند: آرى ! خداوند این كار را در كوچكتر از تخم مرغ انجام داده و آن چشم توست كه تمام زمین و آسمان و مابین آن دو را مى بینى. 



برگرفته از :

کتاب هزار و یك نكته از قرآن كریم(جلد اول)

مؤلف: اكبر دهقان




در تبیین "إنّ اللّه على كلّ شى ء قدیر"


 32  تعداد تکرار در قرآن کریم=



شخصی از امیر المؤ منین سؤ ال كرد: آیا خداوند قدرت دارد كه دنیا را در تخم مرغ قرار دهد، بدون این كه دنیاش كوچك و تخم مرغ بزرگ شود؟ حضرت فرمودند: به خدا نسبت عجز و ناتوانى داده نمى شود، اما آن چیزى كه تو سؤ ال كردى امكان ندارد؛ یعنى قدرت به امر ممتنع تعلق نمیگیرد. 

 

شخصى خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و همین سؤ ل را كرد؛ حضرت در پاسخ او فرمودند: آرى ! خداوند این كار را در كوچكتر از تخم مرغ انجام داده و آن چشم توست كه تمام زمین و آسمان و مابین آن دو را مى بینى. 



برگرفته از :

کتاب هزار و یك نكته از قرآن كریم(جلد اول)

مؤلف: اكبر دهقان




در تبیین "إنّ اللّه على كلّ شى ء قدیر"


 32  تعداد تکرار در قرآن کریم=



شخصی از امیر المؤ منین سؤ ال كرد: آیا خداوندقدرت دارد كه دنیا را در تخم مرغ قرار دهد، بدون این كه دنیاش كوچك و تخم مرغ بزرگشود؟ حضرت فرمودند: به خدا نسبت عجز و ناتوانى داده نمى شود، اما آن چیزى كه تو سؤال كردى امكان ندارد؛ یعنى قدرت به امر ممتنع تعلق نمیگیرد. 

 

شخصى خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و همین سؤ لرا كرد؛ حضرت در پاسخ او فرمودند: آرى ! خداوند این كار را در كوچكتر از تخم مرغانجام داده و آن چشم توست كه تمام زمین و آسمان و مابین آن دو را مى بینى. 



برگرفته از :

کتاب هزار و یك نكته ازقرآن كریم(جلد اول)

مؤلف: اكبر دهقان



وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

و کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته کرده اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.

سوره بقره آیه 82



تعداد تکرار وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» درقرآن کریم 52 بار

باب سیصد و یكم

چرا نیّت مؤمن بهتر از عملش مى ‏باشد؟


برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-مطلب شماره 488


حدیث (1) 

پدرم رحمة اللَّه علیه، از حبیب بن الحسین الكوفى از محمّد بن الحسین بن ابى الخطاب، از احمد بن صبیح الاسدى، از زید شحّام نقل كرده كه وى گفت:

 محضر مبارك حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرض كردم: شنیده‏ام كه فرموده ‏اید: نیّت مؤمن از عملش بهتر است. سؤالم این است كه چگونه نیّت بهتر از عمل مى‏باشد؟

حضرت فرمودند: زیرا عمل بسا از روى ریاء صورت گرفته در حالى كه نیت خالص براى پروردگار مى‏ باشد از این رو حق تعالى در مقابل نیّت چیزى عطاء مى‏ فرماید كه در قبال عمل منظور نمى ‏كند.

حضرت امام صادق علیه السّلام به عنوان شاهد این گفتار فرمودند:

بنده در روز نیّت مى‏كند كه در شب نماز نافله بخواند ولى به واسطه غلبه خواب این عبادت از او فوت مى‏شود، حق تبارك و تعالى برایش نماز ثبت و ضبط فرموده و نفسش را تسبیح و خوابش را صدقه محسوب مى ‏فرماید.


حدیث (2)

پدرم رحمة اللَّه علیه، از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از عمران بن موسى، از حسن بن على بن نعمان، از حسن بن حسین انصارى، از برخى رجالش، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام آن جناب فرمودند:

نیّت مؤمن از عملش برتر است زیرا وى نیت كار خیرى را مى‏ كند ولى دركش نمى ‏نماید و نیّت كافر از عملش بدتر است چه آنكه كافر نیّت كار شرّى را مى ‏كند و آرزوى انجامش را داشته ولى به آن نمى‏ رسد.



وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

و کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته کرده اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.

سوره بقره آیه 82



تعداد تکرار وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» درقرآن کریم 52 بار

باب سیصد و یكم

چرا نیّت مؤمن بهتر از عملش مى ‏باشد؟


برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-مطلب شماره 488


حدیث (1) 

پدرم رحمة اللَّه علیه، از حبیب بن الحسین الكوفى از محمّد بن الحسین بن ابى الخطاب، از احمد بن صبیح الاسدى، از زید شحّام نقل كرده كه وى گفت:

 محضر مبارك حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرض كردم: شنیده‏ام كه فرموده ‏اید: نیّت مؤمن از عملش بهتر است. سؤالم این است كه چگونه نیّت بهتر از عمل مى‏باشد؟

حضرت فرمودند: زیرا عمل بسا از روى ریاء صورت گرفته در حالى كه نیت خالص براى پروردگار مى‏ باشد از این رو حق تعالى در مقابل نیّت چیزى عطاء مى‏ فرماید كه در قبال عمل منظور نمى ‏كند.

حضرت امام صادق علیه السّلام به عنوان شاهد این گفتار فرمودند:

بنده در روز نیّت مى‏كند كه در شب نماز نافله بخواند ولى به واسطه غلبه خواب این عبادت از او فوت مى‏شود، حق تبارك و تعالى برایش نماز ثبت و ضبط فرموده و نفسش را تسبیح و خوابش را صدقه محسوب مى ‏فرماید.


حدیث (2)

پدرم رحمة اللَّه علیه، از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از عمران بن موسى، از حسن بن على بن نعمان، از حسن بن حسین انصارى، از برخى رجالش، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام آن جناب فرمودند:

نیّت مؤمن از عملش برتر است زیرا وى نیت كار خیرى را مى‏ كند ولى دركش نمى ‏نماید و نیّت كافر از عملش بدتر است چه آنكه كافر نیّت كار شرّى را مى ‏كند و آرزوى انجامش را داشته ولى به آن نمى‏ رسد.



وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

و کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته کرده اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.

سوره بقره آیه 82



تعداد تکرار وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ درقرآن کریم = 52 بار

باب سیصد و یكم

چرا نیّت مؤمن بهتر از عملش مى ‏باشد؟


برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-مطلب شماره 488


حدیث (1) 

پدرم رحمة اللَّه علیه، از حبیب بن الحسین الكوفى از محمّد بن الحسین بن ابى الخطاب، از احمد بن صبیح الاسدى، از زید شحّام نقل كرده كه وى گفت:

 محضر مبارك حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرض كردم: شنیده‏ام كه فرموده ‏اید: نیّت مؤمن از عملش بهتر است. سؤالم این است كه چگونه نیّت بهتر از عمل مى‏باشد؟

حضرت فرمودند: زیرا عمل بسا از روى ریاء صورت گرفته در حالى كه نیت خالص براى پروردگار مى‏ باشد از این رو حق تعالى در مقابل نیّت چیزى عطاء مى‏ فرماید كه در قبال عمل منظور نمى ‏كند.

حضرت امام صادق علیه السّلام به عنوان شاهد این گفتار فرمودند:

بنده در روز نیّت مى‏كند كه در شب نماز نافله بخواند ولى به واسطه غلبه خواب این عبادت از او فوت مى‏شود، حق تبارك و تعالى برایش نماز ثبت و ضبط فرموده و نفسش را تسبیح و خوابش را صدقه محسوب مى ‏فرماید.


حدیث (2)

پدرم رحمة اللَّه علیه، از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از عمران بن موسى، از حسن بن على بن نعمان، از حسن بن حسین انصارى، از برخى رجالش، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام آن جناب فرمودند:

نیّت مؤمن از عملش برتر است زیرا وى نیت كار خیرى را مى‏ كند ولى دركش نمى ‏نماید و نیّت كافر از عملش بدتر است چه آنكه كافر نیّت كار شرّى را مى ‏كند و آرزوى انجامش را داشته ولى به آن نمى‏ رسد.



قُلْلا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ. (آلعمران/145) 

باب سیصد و پنجاه ونهم

 چرا پیامبر اکرم(ص)از خوردن گوشت الاغ اهلى 

و قاطر نهى فرمودند؟

 

برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلددوم-مطلب شماره 513 

حدیث(2) 

محمّدبن الحسن رحمة اللَّه علیه از محمّد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد بن عیسى،از حسین بن سعید، از حمّاد از حریز از محمّد بن مسلم، از حضرت ابى جعفر علیهالسّلام نقل كرده كه آن جناب فرمودند:

رسولخدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از تناول گوشت الاغ‏ هاى اهلى نهى فرمودند ونهى آن حضرت به خاطر آن است كه از پشت این حیوانات جهت حمل و نقل استفاده مى ‏شودو ذبح آنها و خوردن گوشت شان بسا آنها را در معرض فانى و نابود شدن قرار مى‏ دهد وباب این استفاده بسته مى‏شود و الّا خوردن گوشت آنها حرام نیست سپس حضرت این آیهرا قرائت فرمودند:

 

قُلْلا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ.

بگواى پیامبر در آنچه خدا به من وحى كرده حرامى را بر خورندگان نمى ‏یابیم كه خوردنشحرام باشد.



دنیا در آیات قرآن

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیالَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَالْأَوْلادِ کمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَراهُمُصْفَرًّا ثُمَّ یُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌمِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ [1]

بدانید زندگی دنیا تنها، بازی و سرگرمی و تجملپرستی و تفاخر در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است. همانند بارانی کهمحصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می برد، سپس خشک می شود بگونه ای که آن را زردرنگمی بینی، سپس تبدیل به کاه می شود و در آخرت یا عذاب شدید مهیا شده است و یا مغفرتو رضای الهی، و بهر حال زندگی دنیا چیزی جز سرمایه ای برای فریب نیست.

اینآیه، مراحل پنجگانه ای را برای دنیا بیان میدارد که مطابق با دوران عمر انسان میباشد.

دوره اول دوران کودکی و سرگرمی هایکودکانه است. (لعب)

کودکدر این سن چندین ساعت با یک اسباب بازی، خود را سرگرم می کند و در نهایت از آنبیزار می شود، گاه با مخلوط کردن آب و خاک، گل می سازد و خانه بنا می کند ولی بمحضاینکه مادرش وی را برای خوردن غذا صدا می زند، هر آنچه را ساخته با یک لگد خراب میکند.

دوره دوم، دوران نوجوانی و بازی جدّی است.(لهو)

دراین دوره از زندگی، دیگر آن بازی کودکانه معنا ندارد بلکه آنگونه سرگرمی، نوعی بچهبازی و چه بسا مضحک تلقی شود، لذا نوجوان تحمل بازی کردن با کودک را ندارد، زیرابازی وی را، در سطحی بسیار پائین و چه بسا ملال آور می بیند. در این فصل از عمر،انسان می خواهد خوش باشد و شاد زندگی کند.

دوره سوم، دوران نوجوانی و تجمل گرائیاست. (زینت)

دراین مرحله از حیات، انسان زیبائی را دوست می دارد، به هنر بنابر استعداد و ظرفیتخودش، علاقه نشان می دهد، به آراستن خود بهاء می دهد، گاه ساعت ها با موی خود بازیمی کند، شیوه راه رفتن، لباس پوشیدن و مطابق اسلوبی است که او قبلًا آن راپسندیده است.

دوره چهارم، دوران کسب مقام و فخر است. (تفاخر)

دراین فصل از حیات، انسان در پی این است که سری از دیگران بالاتر باشد، در رشته موردعلاقه اش بسختی تلاش می کند، شب و روز را برای رسیدن به هدفش نمی شناسد، به مقام وعزت اجتماعی خود فخر می ورزد.

دردوره های گذشته، لعب، لهو و زینت، فی نفسه مدنظر بودند، کودک می خواست بازی کند،نوجوان می خواست سرگرم شود و به بازی جدّی بپردازد.

جوانمی خواست زینت داشته باشد. اما در مرحله چهارم، تفاخر فی نفسه ارزش ندارد بلکهارزش تفاخر نسبت به دیگران معین می شود.

اینجاانسان می خواهد از دیگری بالاتر باشد، به دیگری فخر بورزد، این معنا از تفاخر» کهباب مفاعله است قابل استفاده است ولی علاوه بر آن، واژه بینکم» در آیه شریفه، اینمفهوم را بیشتر واضح می سازد.

فصل پنجم، از عمر انسان، مرحله ای است کهدیگر هیچکدام از مراحل پیشین لذّتی ندارد. لعب و لهو، بچه گانه تصور می شود، شکلموی سر و چین و چروک های دستها و ضعف اندام مختلف بدن، جائی را برای زینت باقینگذاشته است، مصادیق تفاخر هم از انسان سلب شده است. در این حال انسان به آتیه مینگرد. و برای آن وقت، تنها یار و یاور خود را پول و اولاد می بیند، پولی که معیشتاو را اصلاح کند و اولادی که به وسیله آنها تقویت یابد و متأسفانه این حالت ومخصوصاً مال اندوزی تا پایان عمر، با انسان همراه خواهد بود.

قالرسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

الشَّیخُ شابٌّ عَلی حُبِّ انیسٍ وَطُولُ حَیاةٍ وَکثْرَةُ مالٍ [2]

انسان کهنسال در دوست داشتنِ مونس، انتظارِطول عمر، و عشق به مال اندوزی جوان است.

آمدهاست:

هارونعباسی دستور داد: شخصی که زمان حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را درک کرده باشد،بیابند. او می خواست تا احادیثی را بدون واسطه از پیامبر صلی الله علیه و آلهبشنود.

چنینفردی که در یمن می زیست، یافتند و چون قدرت حرکت نداشت گویا در تابوتی از پنبهگذاشتند و به حضور هارون آوردند. هارون از او پرسید: آیا از پیامبر چیزی به یاددارید؟ جواب داد: تنها یک حدیث را به یاد دارم و آن این است:

قالرسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

یهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَیشِبُّ مَنْهُ اثْنَتانِ الْحِرصُ عَلَیالْمالِ والْحِرْصُ عَلَی العُمُرِ [3]

انسان پیر می شود و حرص وی بر جمع مال و طمعِافزایش عمرش جوان میگردد.

گویاهارون از تحمل این زحمت برای شنیدن یک حدیث متأثر شده بود، ولی به ناچار به ویهدیه ای داد و او را روانه ساخت. مرد کهنسال در راه بازگشت و خروج از قصر گفت: مرابرگردانید که سؤالی دارم. اذن طلبیدند و او را نزد هارون بردند. او با صدای نحیفخود به هارون گفت: آنچه که داده اید، همین یکبار است یا هر ساله میفرستی؟!

آیهشریفه در پی ذکر مراحل پنجگانه از زندگی انسان به بیان مثالی در طبیعت می پردازد وحیات انسان را تشبیه به گیاه نموده که او هم به واسطه رحمت الهی یعنی باران، حیاتگرفته و پس از مدتی فرسوده و خشک می شود. عاقبت حیات انسانی در آیه مزبور، عذابشدید یا مغفرت و رضوان الهی بیان شده است.

آیهدیگر مورد بحث، آیه 24 سوره یونس است.

إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِالدُّنْیا کماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِمِمَّا یأْکلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهاوَ ازَّینَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیها أَتاها أَمْرُنالَیلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کذلِکنُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ [4]

زندگی دنیا مثل آبی است که از آسمان نازلکردیم که بر اثر آن گیاهان گوناگون که مردم و چهارپایان از آن میخورند می روید، تازمانیکه روی زمین زیبائی خود را از آن گرفته و تزیین می شود و مردم مطمئن می شوندکه می توانند از آن بهره ببرند ناگهان فرمان عذاب ما فرا می رسد و آن چنان آن رانابود می کنیم که گوئی نبوده است. اینچنین آیات خود را برای اهل تفکر بیان میداریم.

خداوندمتعال در این آیه همانند ذیل آیه قبل، دنیا را به حیات و مرگ نبات تشبیه فرمودهاست تا بهتر در اذهان جای گیرد. زندگی و مرگ گیاه برای انسان چیزی محسوس است، اگراو فقط زندگی خود را می بیند و بعد از مرگ خود را نمی تواند با چشم عادی بنگرد،امّا همین چشم عادی وی با اندک توجهی زندگی پس از مرگ نبات را مشاهده می کند و لذامی تواند خود را به آن قیاس نماید.

کسیکه روزی برای تفریح و استراحت به باغی سرسبز و خرّم رفته است و سایه درختان، نسیموزیده شده از لابلای برگها، میوه های خوش رنگ و خوش طعم و گیاهان معطر را با حواسخود لمس نموده است، وقتی بشنود صاعقه ای آمده و همان باغ را سوزانده یا سیل وزله و یا تگرگ شدیدی باغ را درهم کوبیده است، حالش متغیر می شود، دوان دوان خودرا به همانجا می رساند تا آنچه را از آن باغ می داند با آنچه می بیند مقایسه کند.وی وقتی آثار باقی مانده مانده از باغ دیروز را می بیند و بوی مرگ را استشمام میکند، آن را با زندگی خود می سنجد و در می یابد که زندگی او نیز مانند گیاه است. میفهمد که او زحمتی طاقت فرسا را برای رسیدن به شرایط مطلوب زندگی دنیوی متحمل میشود ولی این دوست بی وفا انسان را رها نموده تحویل فرشته مرگش می دهد و هر روز باهزاران نفر عاشق خود وداع می کند و دل به کسی دیگر می بندد.

پی نوشت ها

[1] حدید-20.

[2] بحارالانوار-جلد 77- صفحه 174.

[3] مستدركالوسایل- جلد 12- صفحه 58 و سنن ابن ماجه- جلد 2- صفحه 1415.

[4] یونس-24.



وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ اَلْمُرْسَلِینَ *إِذْ نَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ *إِلاّ عَجُوزاً فِی اَلْغابِرِینَ *ثُمَّ دَمَّرْنَا اَلْآخَرِینَ *وَ إِنَّکمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِمْ مُصْبِحِینَ *وَ بِاللَّیلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ *

و لوط از رسولان(ما) است! * و به خاطر بیاورزمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم، * مگر پیر زنی که ازبازماندگان بود(و به سرنوشت آنان گرفتار شد)! * سپس بقیه را نابودکردیم! * و شما پیوسته صبحگاهان از کنار(ویرانه های شهرهای) آنها می گذرید. * و(همچنین) شبانگاه؛آیا نمی اندیشید؟! *

صافّات/138-133


کذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ * إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیهِمْ حاصِباً إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیناهُمْبِسَحَرٍ * نِعْمَةً مِنْ عِنْدِناکذلِک نَجْزِی مَنْ شَکرَ *وَ لَقَدْأَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ * وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیفِهِ فَطَمَسْنا أَعْینَهُمْفَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ * وَ لَقَدْصَبَّحَهُمْ بُکرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ * فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ * وَ لَقَدْ یسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ *

قوم لوط انذارها(ی پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند؛ * ما بر آنها تندبادیکه ریگها را به حرکت درمی آورد فرستادیم(و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط راکه سحرگاهان نجاتشان دادیم! * این نعمتی بود از ناحیۀ ما؛ این گونه هر کسی را که شکر کند پاداش میدهیم! * او آنها را از مجازات ما بیم داد، ولی بر آنها اصرار بر مجادله والقای شکّ داشتند! *آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد؛ ولی ماچشمانشان را نابینا و محو کردیم(و گفتیم:) بچشید عذاب و انذارهای مرا! * سرانجام صبحگاهان ودر اول روز عذابی پایدار و ثابت به سراغشان آمد! * (و گفتیم:) پسبچشید عذاب و انذارهای مرا!*ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟! *

قمر/40-33


***********


اسرار حرام بودن لواط و مساحقه‏


برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-باب سیصد و چهلم


حدیث (1)

 امام رضا علیه السّلام در جواب سؤالات مكتوبى که از ایشان شده بود، مرقوم فرمودند:

علّت حرام بودن جنس ذكور براى ذكور و اناث برای اناث آن است كه، نسل قطع شده و چاره جویى باطل بوده و دنیا خراب میگردد.

 

حدیث (2) 

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند : خداوند متعال وقتى امر فرمود كه جناب آدم به زمین هبوط كند حضرت آدم با همسرش به زمین فرود آمد، ابلیس نیز بدون داشتن همسر به زمین فرود آمد و مار نیز بدون داشتن جفت به زمین نزول كرد و اوّلین كسى كه در زمین با خود لواط كرد ابلیس بود لذا فرزندانش از خود او هستند و همچنین است مار ولى فرزندان آدم از همسرش مى‏باشند، پس حق تعالى به آدم و همسرش خبر داد كه ابلیس و مار دشمنان آنها هستند.


حدیث (3)

از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام در ذیل سخن لوط كه فرموده:


 إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ(عنکبوت/28)

آیا عمل زشتى كه پیش از شما هیچ كس بدان مبادرت نكرده 

بجا مى ‏آورید.

امام فرمودند:

ابلیس با هیئتى زیبا در حالى كه لباس‏هاى نیكو به تن داشت و حالت انوثیّت(زن بودن-ماده بودن) به‏ خود گرفته بود نزد قوم لوط آمد و خود را به جوانان آنها رسانید و از آنها خواست كه با او لواط كنند و اگر از ایشان مى‏ خواست كه مفعول او واقع شوند البته نمى ‏پذیرفتند لذا درخواست كرد كه با او این عمل منكر را انجام دهند و وقتى آن‏ها به این كار مبادرت ورزیدند لذّت بردند پس از آن ابلیس از پیش آنها رفت و ایشان را ترك نمود و برخى را حواله به بعضى داد كه با هم این عمل شنیع را انجام دهند.

 

حدیث (4)

محضر مبارك امام صادق علیه السّلام سؤال شد : 

آیا رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از بخل به خدا پناه مى‏ بردند؟

حضرت فرمودند: بلى اى ابا محمّد، در هر صبح و شام و ما نیز به خدا از آن پناه مى‏ بریم، خداوند در قرآن مى‏ فرماید:


 وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏(تغابن/16)

و هر كسى خود را از خوى بخل و حرص دنیا نگهدارد آنان به حقیقت رستگاران عالمند.


و به زودى تو را از عاقبت بخل با خبر خواهم نمود، قوم لوط اهل قریه ‏اى بودند كه بر طعام بخل و حرص مى‏ ورزیدند و این خوى ایشان را مبتلا نمود به بیمارى در فروجشان كه دوایى نداشت.

عرض كردم: بیمارى كه به دنبال حرص و بخل ایشان پیدا شد چه بود؟

حضرت فرمودند: قریه ‏اى كه قوم لوط در آن بودند سر راه عابرین به شام و مصر بود لذا مسافران بر این قوم وارد مى ‏شدند و ایشان هم آنها را ضیافت و پذیرایى مى ‏كردند و وقتى نفرات واردین و میهمانان زیاد گردید اهالى این قریه یعنى قوم لوط دلتنگى و بخل و فرومایگى كه داشتند ایشان را در مضیقه قرار داد لذا بخل آنها را وادار كرد به این كه وقتى میهمانان بر ایشان نازل مى‏ شدند با آنها عمل شنیع نموده و رسوایشان كرده بدون این كه هیچ شهوتى به ایشان داشته باشند و مقصود آنها از این فعل قبیح آن بود كه واردین از ایشان بیمناك گشته و نزدشان نیایند بارى افعال و اعمال زشت آنها منتشر شد و بدین ترتیب مسافرین و عابرین را بازداشت از این كه بر آنها وارد شوند و این بخل آنها بود كه به بلایى مبتلایشان نمود كه قادر بر دفع آن از خود نبوده بدون این كه شهوتى به این كار داشته باشند و رفته رفته كارشان به جایى‏ رسید كه در شهرها و قراء مى‏ گردیدند و از مردان مى‏خواستند كه به این فعل زشت مبادرت ورزند و در قبال آن به آنها عوض مى‏ پرداختند.

سپس امام علیه السّلام مى ‏فرمایند: پس چه دردى دردناك‏تر از بخل و بدعاقبت ‏تر و زشت‏ تر از آن نزد خدا مى ‏تواند باشد.

ابو بصیر مى‏ گوید: محضر مبارك آن حضرت عرضه داشتم: فدایت شوم تمام اهل قریه لوط چنین مى‏ كردند و به این عمل ناپسند مبتلا بودند؟

حضرت فرمودند: آرى مگر یك خانواده از ایشان كه خدا پرست و مؤمن بودند، مگر نشنیده ‏اى فرموده حق تعالى در قرآن را كه مى‏ فرماید:


فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ*فَما وَجَدْنا 

فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ‏(ذاریات/36-35)

و از اهل ایمان هر كه بود از آن دیار خارج كردیم و لكن در همه آن دیار جز یك خانه لوط، دیگر مسلمان خدا پرست نیافتیم.


پس از آن امام علیه السّلام فرمودند:

لوط در میان قومش سى سال زیست و آنها را به خدا دعوت نمود و از عذابش بیم داد، قوم او كسانى بودند كه وقتى از تخلّى فارغ مى ‏شدند مخرج غایط را تنظیف نمى ‏نموده و پس از جنب شدن غسل نمى‏ كردند.

جناب لوط علیه السّلام پسر خاله حضرت ابراهیم علیه السّلام و همسر ابراهیم علیه السّلام ساره خواهر لوط بود و این دو بزرگوار هر دو نبى و مرسل و منذر بودند.

حضرت لوط مردى با سخاوت و كریم و پذیراى میهمانانى بود كه بر آن جناب وارد مى ‏شدند و همواره آنها را از قومش بر حذر مى ‏داشت.

امام علیه السّلام فرمودند: وقتى قوم او چنین دیدند به لوط گفتند: ما تو را از حمایت این مردم باز مى‏ داریم و گوشزد مى‏ كنیم هیچ میهمانى را به خود راه مده و از آنها پذیرایى مكن و اگر سخنان ما را نشنوى و آنها را راه دهى هم میهمانان تو را رسوا كرده و هم تو را منكوب مى‏ نماییم لذا هر میهمانى كه بر جناب لوط وارد مى‏ شد آن حضرت به خاطر خوفى كه از قوم خود نسبت به آن میهمان داشت ورود او را پنهان مى‏كرد و حتّى الامكان سعى مى ‏نمود آنها از آن مطّلع نشوند و چون آن حضرت قوم و خویش و عشیره ‏اى نداشت كه كمكش كنند به ناچار بسیار به او سخت مى‏ گذشت.

سپس امام علیه السّلام فرمودند: جناب لوط و ابراهیم علیهما السّلام پیوسته منتظر نزول عذاب الهى بر قومشان بودند و آن قدر آن دو بزرگوار نزد بارى تعالى منزلت داشتند كه هر گاه حق تعالى مى‏ خواست قوم لوط را عذاب كند مودّت و دوستى ابراهیم و محبّت‏ لوط علیهما السّلام باعث مى‏ شد آن دو را منظور داشته و مراقبت نموده و عذاب را تأخیر بیاندازد.

بعد حضرت فرمودند:

و وقتى در اثر كثرت فعل گناه غضب حق تعالى بر قوم لوط شدید شد و بر آنها عذاب مقدّر فرمود و جناب ابراهیم وقتى از حكم الهى به عذاب قوم لوط مطّلع شد سخت محزون و اندوهگین گردید و پروردگار مهربان به منظور تسلّى خاطر پیامبرش و این كه آن حضرت را از غم و اندوه بیرون آورد فرشتگانى را به رسالت نزد آن حضرت فرستاد كه به او بشارت دهند به زودى فرزندى دانا به وى عنایت خواهد شد و حضرت اسماعیل را به او خواهد داد، فرشتگان بر جناب ابراهیم علیه السّلام شب داخل شدند، آن حضرت ترسید و پنداشت كه ان به خانه‏ اش آمده ‏اند رسولان وقتى فزع و وحشت آن حضرت را دیدند گفتند: سلام بر تو.

ابراهیم جواب سلام آنها را داده و گفت: از این كه بى‏ موقع بر من داخل شدید بیمناك هستم.

آنها گفتند: مترس ما رسولان پروردگارت بوده و آمده‏ ایم تو را به فرزندى دانا بشارت دهیم.

امام صادق علیه السّلام فرمودند : مقصود از غلام علیم» حضرت اسماعیل بن هاجر مى ‏باشد.

حضرت ابراهیم علیه السّلام به رسولان فرمود: مرا در این سنّ پیرى مژده فرزند مى‏ دهید، نشانه این مژده چیست؟

گفتند: ما تو را به حقّ بشارت دادیم و تو هرگز از لطف خدا ناامید مباش.

ابراهیم علیه السّلام فرمود: بعد از بشارت بگویید براى چه كار دیگر مبعوث شده‏ اید؟

رسولان پاسخ دادند: ما را براى هلاك قومى زشت كار فرستاده‏ اند، ایشان، قوم لوط بوده كه مردمى فاسق هستند ما آمده ایم تا آنها را از عذاب پروردگار عالمیان بیم دهیم.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: ابراهیم علیه السّلام به فرشتگان فرمود: در میان این قوم جناب لوط علیه السّلام مى ‏باشد!! فرشتگان گفتند: ما به كسى كه در میان ایشان هست واقف و آگاهیم، ما او و تمام اهلش غیر از همسرى كه داشته و مقدّر كرده ‏ایم كه با زشتكاران هلاك شود را از بلا نجات خواهیم داد.

حضرت فرمودند: وقتى فرشتگان كه فرستاده حق تبارك و تعالى بودند بر لوط و خانواده ‏اش وارد شدند لوط به آنها فرمود: شما اشخاص ناآشنایید و من هیچ شما را نمى ‏شناسم.

فرشتگان پاسخ دادند: ما بر انجام وعده عذاب كه قوم تو در آن شك و انكار داشتند فرستاده ‏شده ایم و به حق و راستى به سوى تو آمده و به تو گوشزد مى‏ كنیم قوم خود را از عذاب الهى بیم بده و آنچه مى‏ گوییم راست و صدق محض است، مأموریم به تو بگوییم: پس از هفت شبانه روز دیگر تو و جمیع خانواده‏ات مگر همسرى كه دارى شبانه از این دیار بیرون روید و احدى از شما برنگردد و در همان شب بدان سو كه مأمورید به سرعت روان شوید.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: فرشتگان این فرمان را به لوط اعلام كردند كه این قوم تا آخرین نفر صبحگاه هلاك خواهند شد، بعد امام علیه السّلام اضافه فرمودند:

بامداد روز هشتم خداوند متعال فرشتگانى را به سوى حضرت ابراهیم فرستاد و او را به اسحاق بشارت داده و بدین ترتیب او را به واسطه هلاكت قوم لوط تسلّى دادند و آن فرموده حق تعالى است در قرآن كه مى‏ فرماید:


وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ 

فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِیذٍ(هود/36)

و آنگاه فرستادگان ما بر ابراهیم خلیل به سلامتى بشارت آوردند و او را سلام گفته و از او پاسخ سلام شنیدند، آنگاه ابراهیم براى آنها از گوشت گوساله كبابى مهیّا كرد.


مقصود از عجل حنیذ» گوساله ‏اى است كه سربریده و بریان و پخته باشند.

بارى وقتى جناب ابراهیم علیه السّلام دید كه آنان به طعام دست دراز نمى‏ كنند بیمناك شد، آنان حس كرده و گفتند: مترس كه ما فرستاده خدا به قوم لوط مى‏باشیم، در آن حال همسر ابراهیم (ساره) ایستاده بود كه متبسّم گردید، پس ما آن زن را به فرزندى به نام اسحاق و سپس به یعقوب بشارت دادیم.

آن زن خندید یعنى از كلام ایشان تعجّب كرد سپس گفت: آیا مى ‏شود از من با آنكه پیر سالخورده ‏ام و شوهرم نیز مردى پیر و فرتوت است فرزندى پدید آید، این چیزى شگفت انگیز است!!؟

فرشتگان به او گفتند: آیا از كار خدا تعجّب مى‏ كنى، رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است، او خدایى ستوده و بزرگوار مى ‏باشد.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: وقتى فرشتگان به ابراهیم بشارت اسحاق را داده و وحشت و هراس را از او بردند به مناجات با پروردگار پرداخت و از درگاه ربوبى تقاضا نمود كه بلا و عذاب را از قوم لوط بر دارد.

خداوند متعال فرمود: اى ابراهیم از این درخواست بگذر، امر حتمى پروردگارت صادر شده و پس از طلوع آفتاب در آن روز معلوم عذاب حتمى من خواهد آمد و در این تقدیر برگشتى نخواهد بود.






آیاتی که امیر المؤمنین علیه السلام در هنگام وقوع زله 

قرائت مى‏ فرمودند 

 احمد بن محمّد از پدرش، از محمّد بن احمد از هیثم نهدى، از برخى اصحاب به اسنادش به طور مرفوع نقل كرده كه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در هنگام وقوع زله دو آیه ذیل را 

قرائت مى‏ فرمودند:

إِنَّ اللَّهَ یُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا 

إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِیماً غَفُوراً (فاطر/41) 

محققا خدا آسمان‏ها و زمین را از این كه نابود شوند نگه مى‏دارد و اگر رو به زوال نهند گذشته از او هیچ كس آنها را محفوظ نتواند داشت و بدانید كه خدا بر كیفر و گناه خلق بسیار بردبار و آمرزنده است.


.وَ یُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (حج/65)‏ 

و آسمان را او نگه داشته كه بر زمین نیفتند كه همانا خدا در باره بندگان بسیار رئوف و مهربان است.



علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-باب سیصد و چهل و سوّم-حدیث 4





تفسیری بسیار جالب از آیه نور 

﴿آیات 42-35 سوره نـور

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ اُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَلا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأمْثَالَ لِلنَّاسِ 

وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣٥

خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند ]تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست[


فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ  ﴿٣6

[این نور] در خانه هایی است که خدا اذن داده [شأن و منزلت و قدر و عظمت آنهارفعت یابند و نامش در آنها ذکر شود، همواره در آن خانه ها صبح و شام او را تسبیح می گویند.


رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِیتَاءِ اَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالأبْصَارُ  ﴿٣7

مردانی که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد، [و] پیوسته از روزی که دل ها و دیده ها در آن زیر و رو می شود، می ترسند. 


لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ  ﴿٣8

[اینگونه عمل می کنند] تا خدا آنان را بر [پایه] نیکوترین عملی که انجام داده اند پاداش دهد، و از فضلش برای آنان بیفزاید، خدا به هر که بخواهد بی حساب روزی می دهد. 


 وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ  ﴿٣9


و کافران اعمالشان مانند سرابی در بیابانی مسطّح و صاف است که تشنه، آن را [از دور] آب می پندارد، تا وقتی که به آن رسد آن را چیزی نیابد، و خدا را نزد اعمالش می یابد که حسابش را کامل و تمام می دهد، و خدا حسابرسی سریع است. 


 أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ  ﴿40 

یا [اعمالشان] مانند تاریکی هایی است در دریایی بسیار عمیق که همواره موجی آن را می پوشاند، و بالای آن موجی دیگر است، و بر فراز آن ابری است، تاریکی هایی است برخی بالای برخی دیگر؛ [مبتلای این امواج و تاریکی ها] هرگاه دستش را بیرون آورد، بعید است آن را ببیند. و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده است، برای او هیچ نوری نیست. 


أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ  ﴿41


آیا ندانسته ای که هرکه در آسمان ها و زمین است و پرندگان بال گشوده، خدا را تسبیح می گویند؟ به یقین هریک نماز و تسبیح خود را می داند؛ و خدا به آنچه انجام می دهند داناست. 


وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ  ﴿42

و مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره خداست، 


و بازگشت همه به سوی خداست. 



[http://www.aparat.com/v/Vjqyl]

[http://www.aparat.com/v/Vjqyl]



تطبیق آیـه نور با اهل البیت علیهم السّلام

آیه در ساحت مقدّس حجةابن الحسن العسگری است

صاحبمکیال المکارم،  آیت الله اصفهانی درصفحه 280 روایتی رو نقل میکنند که : جابربن عبدالله انصاری میگوید: 

داخل مسجد کوفهشدم، دیدم آقا امیرالمؤمنین علیه السّلام مشغول نوشتن چیزی رو با انگشتان شون بزروی خاک ها هستند و تبسّم میفرمایند.

عرضکردم : یا امیرالمؤمنین چه جیزی سبب خنده شما شده؟

فرمودند: تعجب میکنم از کسیکه این آیه را میخواند ولی به منای آن بگونه ای که شایسته استمعرفت ندارد.

 عرض کردم : کدام آیه یا علی؟

فرمودند:

اللَّهُ نُورُالسَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌالْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ اُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُمِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَ لَا غَرْبِیَّةٍیَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍیَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأمْثَالَ لِلنَّاسِوَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿نور/35

کَمِشْکَاةٍ= چراغدانی که خداوند در آن تجلّی دارد و آن وجودپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

فِیهَا مِصْبَاحٌالْمِصْبَاحُ = مراد از آن چراغ من هستم.

فِی زُجَاجَةٍ اُّجَاجَةُ = مراد از آن شیشه بلورین حسن و حسینعلیهماالسّلام هستند.

کَأَنَّهَا کَوْکَبٌدُرِّیٌّ = مراد از آن ستارهدرخشنده علی ابن الحسین زین العابدین علیه السّلام است.

یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍمُبَارَکَةٍ = مراد از آن محمّد بن علیٍ الباقر علیهالسّلام است.

زَیْتُونَةٍ= مراداز آن جعفربن محمّدٍالصّادق علیه السّلام است.

لَاشَرْقِیَّةٍ = مراد از آن موسی ابن جعفرالکاظم علیه السّلام است.

وَ لَاغَرْبِیَّةٍ = مراد از آن علی ابن موسی الرّضا علیهالسّلام است.

یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ = مراد از آن محمّد بن علیٍ الجواد علیهالسّلام است.

وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُنَارٌ = مراداز آن علی ابن محمّد الهادی علیه السّلام است.

نُورٌ عَلَى نُورٍ = مراداز آن حسن ابن علیٍ العسگری علیه السّلام است.

یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِمَنْ یَشَاءُ =  خدا هدایت میکند بوسیله نورش،  مهدی حجةابن الحسن العسگری (ارواح العالمین لهالفداء) هرکه را بخواهد.

آیهنور را آقا امیرالمؤمنین تطبیق دادند با اهل البیت علیهم السّلام.

         

یَهْدِی اللَّهُلِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ، خدا هدایت میکند بوسیله نورش هرکه رابخواهد.

هادی، وجود اقدس ولی عصر حجةابن الحسن امام زماناست. باب هدایت امروز ایشان هستند.

السّلام علیک یا باب الله الّذی لا یؤتی الّامنه

نکته :

سلامبر باب الله، قابل دقت است، مضاف و مضافٌ الیه، اگر میگفتند : السّلام علیک یا بابالغفور، سلام بر تو ای باب غفوریّت خدا، امام زمان می شد باب غفران، یا میگفتند : السّلامعلیک یا باب الکریم، سلام بر تو ای باب جود و بخشش خدا، امام زمان می شد درب جود خدا،درب بخشش خدا، درب کرم خدا.

امّا مضافو مضافٌ الیه، باب اضافه شده به الله و الله جامع ترین نام خداست یعنی سلام بر توای باب هزار صفت جلال و جمال حق، خدا اتیان (بمثل، نظیر و شبیه آوردن چیزی را) نمیشود روی کره زمین الّا منه»، یعنی اگر بخواهیم کسی را، گمراهی را و یا آلوده ایرا بسوی خدای تبارک و تعالی دعوت کنیم، راه منحصر است به امام زمان عجّل اللهتعالی فرجه الشّریف.

امروزباب الله اوست، باب هدایت اوست، باب رزّاقیّت اوست باب غفّاریّت اوست و بوسیلهاوست که خدا مشکلات بشریّت رو حل میکند.



 

 

تعقیبات مشترکه نماز هاییومیه

 

 

 

بعد از سلام نماز یکی ازبهترین زمان‌ها برای آن است که هر چه می‌خواهید از خدا طلب کنید. طلب نیاز کردن ازهر کسی هم یک سری قاعده و قانون دارد و طلب نیاز کردن از خدا هم قاعده و قانونش دردعا‌ها آمده است.دعا‌های مجربی که به عنوان تعقیبات مشترکه نماز در منابع معتبر آمدهاست را 

گردآوری کرده ایم

التماس دعا

 

***

 

از مصباح شیخ طوسى وغیر آن نقل شده: هرگاه نماز را سلام دادى، دستها را تا برابر گوش بالا بر و سهمرتبه تكبیر (اللّه اكبر) گفته و سپس بگو:

لَا إلهَ إلَّا اللّهُإلَهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، لا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَ لا نَعْبُدُإلّا إیّاهُ، مُخْلِصینَ لَهُ الدّینََ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، لا اِلهَإلَّا اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّ آبآئِنَا الاَوَّلینَ، لا اِلهَ إلّا اللّهُوَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، اَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ اَعَزَّجُنْدَهُ، وَ هَزَمَ الاْحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ،یُحْیى وَ یُمیتُ، وَ یُمیتُ وَ یُحْیى، وَ هُوَ حَىُّ لایَمُوتُ، بِیَدِهِالْخَیْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ

معبودی جز خدا نیست،معبودی یگانه و ما تسلیم او هستیم، معبودی غیر از خدا نیست و جز او را نمی پرستیم،درحالی كه طاعت خود را برای او خالص می نماییم هرچند برای مشركان ناخوش آیند باشد،معبودی جز خدا پروردگار ما و پروردگار پدران نخستین ما نیست، معبودی غیر از خدانیست یگانه و یگانه و یگانه است، به وعده اش وفا كرد، بنده اش را یاری داد، سپاهشرا قدرت و عزت بخشید و به تنهایی لشكریان (كفر و شرك) را درهم شكست، پس فرمانرواییو ستایش تنها او را سزاست، زنده می كند و می میراند، و می میراند و زنده می كند، واوست زنده ای كه نمی میرد، خیر و نیكی تنها به دست اوست و او بر هر چیز تواناست.

***********

 

اللَّهُمَّ إِنَّمَغْفِرَتَکَ أَرْجَى مِنْ عَمَلِی 
خدایا البته به آمرزش توبیشتر امیدوارم تا به عمل خود

وَ إِنَّ رَحْمَتَکَأَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِی‏
و البته رحمت تو وسیعتراز گناه من است

اللَّهُمَّ إِنْ کَانَذَنْبِی عِنْدَکَ عَظِیماً فَعَفْوُکَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی‏
خدایا اگر چه گناه من نزدتو بزرگ است، اما عفو و بخشش تو بزرگتر از گناه من است

اللَّهُمَّ إِنْ لَمْأَکُنْ أَهْلاً أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَکَ 
خدایا اگر من لایق آننیستم که رحمتت به من برسد

فَرَحْمَتُکَ أَهْلٌأَنْ تَبْلُغَنِی وَ تَسَعَنِی‏
رحمت و لطف تو لایق استکه به من رسا باشد و مرا فراگیرد

لِأَنَّهَا وَسِعَتْکُلَّ شَیْ‏ءٍ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏
زیرا همه چیز عالم را رحمتتفرا گرفته اى خداى ارحم الراحمین.

***********

 

 توصیه امام علی (ع) به مومنان برای بعد از نماز

در حدیثی از امام علی (ع) نقل شده است که: بندهباید از نماز فارغ نشود تا از خدا بهشت بخواهد و از دوزخ به او پناه ببرد و نیزبخواهد که حورالعین را به همسری او در آورد.

برای همین است که بزرگان دین توصیه کرده اند بعداز هر نمازتان بگویید:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اَجِرْنى مِنَ النّارِ وَاَدْخِلْنِى الْجَنَّةَوَزَوِّجْنىِ الْحُورَ الْعینَ
خدایا بر محمد و خاندانمحمد درود فرست و مرا از آتش امان ده و وارد بهشت کن و حور العین را به همسرى ‏امدرآور.



***********

 

دعای مکنون

ابن بابویه، شیخ طوسی وچند تن از علمای دیگر از امام علی (ع) روایت کرده اند: هر کس مایل است وقتی ازدنیا می‌رود گناهانش پاک شده باشد همچون طلایی که از ناخالصی پاک می‌شودو در قیامتهیچ کس از او بازخواست دادخواهی نکند بعد از نماز‌های پنج گانه نسبت» پروردگار رابخواند و آن خواندن ۱۲ بار سوره توحید است. سپس دست‌ها را به سمت آسمان بلند کند وبگوید:
اَللّهُمَّاِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْنُونِ الْمَخْزُونِ الطّاهِرِ الطُّهْرِالْمُبارَکِ
خدایا از تو مى ‏خواهم به نامت، آن نام پوشیده محفوظ و پاک و پاکیزه و پربرکت
وَاَسْئَلُکَبِاسْمِکَ الْعَظیمِ وَسُلْطانِکَ الْقَدیمِ 
و از تو مى ‏خواهم به نام بزرگت و سلطنت دیرینه ‏ات
یاواهِبَ الْعَطایا یا مُطْلِقَ الاُْسارى یا فَکّاکَ الرِّقابِ مِنَ النّارِ
اى بخشنده عطاها، اى آزاد کننده اسیران اى رهایى ‏بخش بندگان‏ از آتش
صَلِّعَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَفُکَّ رَقَبَتى مِنَ النّارِ
بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا از آتش رهایى دهى
وَاَخْرِجْنىمِنَ الدُّنْیا آمِنا وَاَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ سالِما 
و ایمن از دنیا بیرون بر و به سلامت وارد بهشت کن
وَاجْعَلْدُعآئى اَوَّلَهُ فَلاحاً وَاَوْسَطَهُ نَجاحا وَآخِرَهُ صَلاحا
و قرار ده آغاز دعایم را رستگارى و میانه ‏اش را کامیابى و پایانش را درستى
اِنَّکَاَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ
به یقین تو داناى نهان هایى؛ و در بعضى از نسخه‏ هاى معتبر این دعا به شکل زیر آمدهاست:
یافَکّاکَ الرِّقابِ مِنَ النّارِ 
اى رهاننده‏ مردم از آتش
اَسْئَلُکَاَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
از تو مى ‏خواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستى
وَاَنْتُعْتِقَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ وَاَنْ تُخْرَجَنى مِنَ الدُّنْیا سالِما 
و مرا از آتش برهانى و از دنیا به سلامت بیرون ببرى
وَتُدْخِلَنِىالْجَنَّةَ آمِنا
و در حال امنیت وارد بهشت نمایى
وَاَنْتَجْعَلَ دُعآئى اَوَّلَهُ فَلاحا وَاَوْسَطَهُ نَجاحا وَآخِرَهُ صَلاحا 
و آغاز دعایم را رستگارى و میانه ‏اش‏ را کامیابى و پایانش را درستى قرار دهى
اِنَّکَاَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ
به یقین تو داناى نهان هایى.

 

***********

 

دعای آمرزش گناهان

کفعمی در کتاب بلدالامیننقل کرده است که امام علی (ع) فرمود: هر کس بعد از نماز این دعا را بخواند خداوندگناهان او را می‌آمرزد حتی اگر به تعداد ستاره‌های آسمان و قطره‌های باران و ریگ‌هایزمین و ذره‌های خاک باشد:
یامَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ 
اى آن‏که او را شنیدنى از شنیدن دیگر منصرف نمى‏ کند
یامَنْ لا یُغَلِّطُهُ السّآئِلُونَ
اى آن‏که خواهندگان او را به اشتباه نمى‏ اندازند
وَیامَنْ لا یُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّینَ 
اى آن‏که اصرار اصرارکنندگان او را خسته نمى‏ کند
اَذِقْنىبَرْدَ عَفْوِکَ وَمَغْفِرَتِکَ وَحَلاوَةَ رَحْمَتِکَ
خنکى گذشت و آمرزشت و شیرینى رحمتت را به من بچشان.





 تفسیر آیه یکم سوره قدر


بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ

همانا ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.

نکته ها :

*خداوند، امور عالم را از طریق فرشتگان و با واسطه آنان به انجام می رساند.

لذا در بسیاری از آیات قرآن، فعل ها و ضمیرهای مربوط به خداوند به صورت جمع آمده است. چنانکه در آغاز این سوره می فرماید:

إِنّا أَنْزَلْناهُ» ما قرآن را نازل کردیم.

*بر اساس نظر مفسّران،[3] قرآن دو بار نازل شده است.

یکبار به صورت یکپارچه در شب قدر که این سوره به آن اشاره دارد و بار دیگر به صورت تدریجی در مدت بیست و سه سال دوره رسالت پیامبر.

تعبیرات قرآن نیز درباره نزول این کتاب آسمانی دو گونه است :

برخی با واژه اَنْـزَلْنَا» از ریشه انزال به معنای نزول دفعی آمده و برخی دیگر با واژه نَـزّلْنَا» از ریشه تنزیل به معنای نزول تدریجی آمده است.

*از انضمام آیه إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» با آیه شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»[4] معلوم می شود که شب قدر در ماه رمضان است، امّا اینکه کدام یک از شب های ماه رمضان است، در قرآن چیزی بر آن دلالت ندارد و در روایات نیز به صورت مردّد میان یکی از سه شب آمده است. چنانکه از امام صادق علیه السلام در مورد شب قدر پرسیدند :

آن حضرت فرمود:در شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم رمضان جستجویش کن. [5]البتّه معروف میان اهل سنّت آن است که شب بیست و هفتم رمضان،شب قدر است.

پیام ها :

1- شب قدر، شب شکرگزاری و تشکر از خداوند است.

زیرا مهم ترین نعمت خداوند بر بشر، یعنی قرآن نازل شده است. إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»

2- ظرف و مظروف باید متناسب باشند.

بهترین کتاب در بهترین شب بر بهترین انسان ها نازل می شود. إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[3] تفسیر المیزان.

[4] .بقره،5.

[5] - وسائل الشیعه،ج 10،ص 360.




 تفسیر آیه چهارم سوره قدر


تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ

مِنْ کُلِّ أَمْرٍ

در آن شب،فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان برای انجام هر کاری فرود آیند.


نکتهها :

*از امام صادق علیه السلام پرسیدند :

آیاروح همان جبرئیل است؟

فرمودند: جبرئیل از ملائکه است و روح برتر از ملائکه است.

سپساین آیه را تلاوت فرمودند : تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ»[31]

*با نزول فرشتگان بر قلب پیامبر و امام معصوم در شبقدر، ارتباط زمین با آسمان، مُلک با ملکوت و طبیعت با ماوراء طبیعت برقرار میشود.

*روح انواعی دارد :

روحی که منشأ تمایلات و شهوات است.

- روحی که منشأ قدرت و حرکات است.این دوروح،مشترک میان انسان و حیوان است.

- روحی که منشأ اختیار و اندیشه است،که اینروح مختص انسان است.

- روحی که عقل محض است و جوهر وجودی فرشتگانرا تشکیل می دهد.

- روحی که برتر از فرشتگان است و شب قدر همراهآنان به زمین نازل می شود.

*در روایات آمده است که با منکران امامت،با سورهقدر احتجاج کنید [32]

زیرابر اساس این سوره،فرشتگان هر سال در شب قدر نازل می شوند.

درزمان حیات پیامبر بر وجود شریف حضرتش وارد می شدند.

پساز آن حضرت بر چه کسانی نازل می شوند؟

روشناست که هر کسی نمی تواند میزبان فرشتگان الهی باشد و باید او همچون پیامبر، معصومبوده و ولایت امور بشر به عهده او باشد و او کسی جز امام معصوم نیست که در زمانما، حضرت مهدی علیه السلام می باشد و فرشتگان در شب قدر شرفیاب محضرش میشوند.

 

نگاهی به فرشتگان در قرآن [33]

فرشتگان،کارگزاران نظام هستی و مأمور انجام فرامین خداوند در اداره امور هستند.

درقرآن برای هر دسته از فرشتگان مأموریّت و نقش خاصّی تعیین شده است و با همانمأموریّت نام گزاری شده اند: النّازِعاتِ»[34] الصَّافّاتِ»[35] فَاّاجِراتِ»

[36]النّاشِراتِ»[37] فَالْفارِقاتِ»[38]، فَالْمُدَبِّراتِ» [39]

*برخی فرشتگان برای حفاظت گماشته شده اند. إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ»[40]

*بعضی فرشتگان با اولیاء الهی گفتگو دارند. بازکریا سخن گفتند و او را به فرزندی به نام یحیی بشارت دادند فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ» [41]

وهمین فرشتگان با حضرت مریم گفتگو کردند.

إِذْقالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ»[42]

*در مواردی، سخن از امداد فرشتگان به رزمندگان درجبهه های جنگ به میان آمده است.

چنانکهدر جنگ بدر،خداوند سه هزار فرشته را به یاری مسلمانان فرستاد. یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَالْمَلائِکَهِ»[43]

*برخی فرشتگان مسئول گرفتن جان مردم هستند. یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ» [44]

ودسته ای دیگر،مسئول امور عرش. یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ»[45]

ازامتیازات فرشتگان، عبادت دائمی و خستگی ناپذیر آنهاست که قرآن می فرماید :

وَمَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ» [46]

 یُسَبِّحُونَاللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ»[47]

*از وظایف دیگر فرشتگان، دعا و استغفار برایمؤمنین یَسْتَغْفِرُونَلِمَنْ فِی الْأَرْضِ» [48]

*مأموریّت دیگر فرشتگان، صلوات بر پیامبر اسلام است. إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَیالنَّبِیِّ»[49]

*فرشتگان درجاتی دارند و همه در یک سطح و مقامنیستند. مامِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» [50]

*خداوند،همان گونه که بعضی از انبیا را بر برخیدیگر برتری داده، از میان فرشتگان نیز بعضی را برگزیده است. اللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ»[51]

*قدرت تمام فرشتگان یکسان نیست و ظرفیّت هایمتفاوتی دارند. أُولِی أَجْنِحَهٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» [52]

*بعضی از فرشتگان فرمانبرند و بعضی فرمانده، ولیهمه معصوم و امین. مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ»[53]

*ایمان به همه فرشتگان لازم است، کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ» [54]

*و انکار آنان در کنار انکار خداوند آمده است.وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ»[55]

*فرشتگان،لشگر الهی هستند و تعدادشان را جز خداوندهیچ کس نمی داند. وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ»[56]

*و اگر گاهی سخن از تعداد به ظاهر اندک آنان است،نظیر آیه عَلَیْهاتِسْعَهَ عَشَرَ» [57] که می فرماید : مأموران دوزخ نوزدهنفرند،دلایل دیگری دارد، نه آنکه به خاطر نداشتن نیرو باشد.

*فرشتگان، اطاعت مطلق از خداوند دارند و هر چه رامأمور شوند انجام می دهند و هرگز نافرمانی ندارند. لَایَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» [58]

*آنان بر فرمان خداوند پیشی نمی گیرند و فقط فرماناو را عمل می کنند. لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[59]

*اطاعت آنان آگاهانه و بر اساس تقوای الهی است و دراطاعت ،کار خاصّی را گزینش نمیکنند، بلکه هر کاری که به آنان محوّل شود انجاممیدهند. یَخافُونَرَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»[60]

*پیامبر اسلام فرمودند :

آفرینشفرشتگان، همه از نور است.

انالله عزّوجل خلق الملائکه من النور» [61]

وخداوند هیچ موجودی را به اندازه فرشتگان نیافریده است.ما من شیء مما خلق الله اکثر من الملائکه»[62]

*امام صادق علیه السلام فرمودند : فرشتگان،اهلخوردن و آشامیدن و آمیزش جنسی نیستند.ان الملائکه لَا یأکلون و َلا یشربون و لَاینکحون»[63]

پیامها :

1-فرشتگان بدون اذن خداوند کاری انجام نمیدهند. تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ. بِإِذْنِرَبِّهِمْ

2-تقدیر امور در شب قدر،با نزول و حضور فرشتگان صورت می گیرد. تَنَزَّلُالْمَلائِکَهُ. مِنْ کُلِّ أَمْرٍ

3-تقدیر امور در شب قدر،گوشه ای از ربوبیّت الهی است. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»






 تفسیر آیه پنجم سوره قـدر


سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ 

(آن شب)تا طلوع فجر، (سراسر)سلام و درود است.

نکته ها:

*سَلامٌ» ،یکی از نام های خداوند در قرآناست. هُوَ اللّهُ الَّذِی لاإِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ. [64]

*مراد از سَلامٌ» در این آیه،لطف و عنایت ویژهالهی نسبت به بندگان در شب قدر است که سلامت و رحمت و برکت را به دنبال دارد و بابنقمت و عذاب را می بندد،زیرا کید و وسوسه شیطان در آن شب مؤثر واقع نشود.[65]

*در شب قدر، فرشتگان به زمین نازل می شوند و بر هرمرد و زنی که در حال عبادت باشند، سلام می کنند.[66] 

چنانکهدر قیامت نیز با گفتن سلام به استقبال بهشتیان میروند: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهاخالِدِینَ»[67]

پیامها :

1- شب قدر، شب سلامت فکر و روح آدمی و تعالی به سویخداوندِ سلام است. سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»

2- شب قدر،شب رحمت است و می توان با توبه، الطافخداوند را به خود جلب کرد. سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»

3- تقدیر امور از سوی خداوند، بر اساس سعادت بشر است،مگر آنکه او خود جز این بخواهد.سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[64] - ،23.

[65] - .تفسیر المیزان.

[66] - تفسیر مجمع البیان

[67] - .زمر،73.





بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

إِذازُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِالْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُأَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَهایَوْمَئِذٍ یَصْدُرُالنّاسُ أَشْتاتاً لِـیُـرَوْا أَعْمالَهُمْ فَمَنْ یَعْمَلْمِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْمِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ

آنگاه که زمین به لرزش شدید خود لرزانده شود.

و زمین بارهای سنگین خود را بیرون افکند.

و انسان بگوید : زمین را چه شده است؟(که اینگونه سخت می لرزد).

در آن روز زمین خبرهای خود را بازگو کند.

چرا که پروردگارت به آن وحی کرده است.

در آن روز مردم به طور پراکنده(از قبرها)بیرونآیند تا کارهایشان به آنان نشان داده شود.

پس هر کس به مقدار ذرّه ای کار نیک کرده باشدهمان را ببیند.

و هرکس هم وزن ذره ای کار بد کرده باشد، آن راببیند.

نکته ها :

*مراداز أَثْقالَها»، مردگان هستند که در قیامت، زمین آنها را بیرون می افکند.

چنانکهدر آیه ای دیگر می فرماید: وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ» [1]

*حضورمردم در قیامت بطور پراکنده است. چنانکه در آیات دیگر می فرماید: أَشْتاتاً» ،کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ»[2]،کَالْفَراشِالْمَبْثُوثِ»[3] حضور متفرق مردم در قیامت یابه خاطر آن است که هر کس همراه رهبری که در دنیا انتخاب کرده،می باشد یا آنکهخوبان و بدان از یکدیگر جدا می شوند.

*بااراده خدا در قیامت، جمادات نیز به سخن می آیند، نه فقط زمین، بلکه اعضای بدنانسان علیه او گواهی می دهند. وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُواأَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ» [4]

*درروایات آمده است که در مکان های مختلف نماز بخوانید، زیرا آن مکان در قیامت برای شماشهادت می دهد.[5]

درروایت دیگری آمده است که در بیابانها نیز اذان بگویید، زیرا به هر سنگ و کلوخی کهصدای شما برسد، گواه قیامت شماست.

*حضرتعلی علیه السلام پس از آنکه بیت المال را تقسیم می کرد،دو رکعت نماز میخواند و بهزمین خطاب می کرد:

اشهدیانی ملئتک بحق و فرغتک بحق»[6]

ای زمین گواهی بده که من تو را از بیت المالبر اساس حق پر کردم و سپس بر اساس حق خالی کردم.

*در روایاتاست که نحوه خبر دادن زمین این گونه است که می گوید : فلانی در فلان زمان فلان عملرا روی من انجام داد. [7]

*مِثْقالَ» ازثقیل»بهمعنای میزان سنگینی است و کلمه ذَرَّهٍ» یا به معنای کوچک ترین مورچه است و یا بهمعنای ذرات سبک پراکنده در هوا.

البتهامروز به اتم نیز ذرّه می گویند.

ولیبه هر حال مراد از آن کوچک ترین واحد وزن است.

*درروایات می خوانیم : مرد عربی وارد مسجد پیامبر اکرم شد و گفت :

علمنیبما علمک الله»

از آنچه خدا به تو یاد داده مرا یاد بده!

حضرتشخصی را مأمور آموزش قرآن به او کردند.

معلمبرای او سوره إِذا زُلْزِلَتِ. را خواند، همین که به آیه فَمَنْ یَعْمَلْمِثْقالَ .رسید، مرد عرب گفت : کفانی» مرا بس است، و سپسرفت.

پیامبرفرمودند :رجع فقیها»[8]

*درسوره لقمان نیز،لقمان به فرزندش میفرماید : اگر به اندازه وزن خردلی عمل نیک یا بد داشته باشی، در دل سنگ یا در اوجآسمان یا در زمین باشد، خداوند در قیامت برای حساب می آورد. یا بُنَیَّ إِنَّهاإِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِیالسَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّهُ»[9]

*گواهیو شهادت زمین در قیامت، بیانگر آن است که در همین حال،زمین آگاهانه کارهای ما رادرک می کند و در آن روز با فرمان و وحی الهی بازگو می کند.

*جنابآقای حسان در دیوان خود، آیات سورة زال را اینگونه به نظم در آورده است :

این زمین در آن زمان پر بلا

ناگهان چون زلت زالها

 

از درونش اخرجت اثقالها

با تعجب قال الانسان مالها

 

مردگان خیزند بر پا کلّهم

تا همه مردم یروا اعمالهم

 

هر که آرد ذرّهً خیراً یره

یا که آرد ذرّهً شرّاً یره

 

آن زمان خورشید تابان کوّرت

کوههای سخت و سنگین سُیّرت

 

آبها در کام دریا سجّرت

آتش دوزخ به شدت سعّرت

 

چون در آن هنگام جنّت ازلفت

خود بداند هرکسی ما احضرت

 

*اضافهشدن زله به زمین زالها» هم رمز عظمت زله است و هم رمز گستردگی آن در تمامزمین.در اولین آیه سوره حج نیز عظمت این زله مطرح شده است: إِنَّزَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ» در خطبه 157نهج البلاغه نیز میخوانیم :

عبادالله احذروا یوما تفحص فیه الاعمال و یکثر فیه اال و تشیب فیه الاطفال»

بندگان خدا! بترسید از روزی که در آن،تماماعمال بررسی شود،زله ها زیاد می شود و کودکان(به خاطر طولانی بودن یا سختی آنروز)پیر می شوند.

پیام ها :

1- زله بزرگ زمین در آستانه قیامت،امری قطعیو حتمی است. إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (کلمهاذا در موردی بکار می رود که امر قطعی باشد)

2- معاد جسمانی است.(جسمانسانها در زمین دفن شده که در قیامت خارج می شود، نه روح آنها) أَخْرَجَتِالْأَرْضُ أَثْقالَها»

3- قیامت روز تحیّر انسان است. قالَالْإِنْسانُ ما لَها»

4- هستیشعور دارد. یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»

5-زمیناز گواهان قیامت است. یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»

6- در قیامت راه هرگونه انکار بسته است. لِـیُـرَوْاأَعْمالَهُمْ»

7- همهمردم در دادگاه عدل الهی یکسان اند. فَمَنْ یَعْمَلْ. فَمَنْ یَعْمَلْ.

8-کیفرو پاداش الهی،بر اساس عمل است. فَمَنْ یَعْمَلْ. فَمَنْ یَعْمَلْ.

9- عمل هر چه هم کوچک باشد،حساب و کتابدارد.لذا نه گناهان را کوچک شمرید و نه عبادات را. مِثْقالَ ذَرَّهٍ»

10- تجسم و دیدن عمل در آن روز خود عذاب یا لذتاست. یَرَهُ»

 

والحمدللّه ربّالعالمین»

[1] - .انشقاق،4.

[2] - .قمر،7.

[3] - قارعه،4.

[4] - .فصّلت،21.

[5] - تفسیر مجمع البیان.

[6] - .لئالی الاخبار،ج 5،ص79.

[7] - تفسیر نورالثقلین.

[8] - تفاسیر نمونه و نورالثقلین.

[9] - لقمان،16




فضیلت وخواص سوره زله

نود ونهمین سوره قرآن کریم است که در مدینه نازل شده و 8 آیهدارد.

درفضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام روایت است : از قرائت سوره زال خستهنشوید زیرا هر کس در نمازهای مستحب خود این سوره را بخواند آزار زله ای بر اونخواهد رسید و بوسیله زله، صاعقه یا آفتی از آفات دنیایی، نخواهد مُـرد و وقتیوفات کرد دستور می دهند او را به بهشت برند و خداوند میفرماید: ای بنده من در هرجای بهشت که دوست داشتی جای گیر.(1)

امامرضا علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند : قرائت اینسوره برابر یک چهارم قرآن و چهار بار قرائت ان را معادل یک ختم قرآن دانسته اند.(2)

ازرسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است : هر کس در دو رکعت نمازگزارد و در هر رکعت بعد از حمد پانزده بار سوره زال را قرائت نماید خداوند او رااز عذاب قبر و از سختی های هولناک قیامت ایمن میدارد.(3)

نبیاکرم صلی الله علیه و اله و سلّم مردی از یارانش را خطاب قرار داد و فرمود : آیاازدواج کرده ای؟

گفت:نهزیرا چیزی ندارم که ازدواج کنم فرمودند: آیا سوره قل هو الله احد را می دانی؟ گفت:آری حضرتش فرمودند: این سوره یک سوّم قرآن است سپس فرمودند:

آیاسوره قل یا ایها الکافرون را می دانی؟

- آری

فرمودند:این سوره یک چهارم قرآن است. سپس فرمودند:

- آیاسوره اذا زلت را می دانی؟

- آری

حضرتفرمودند: این سوره یک چهارم قرآن است.

درادامه عرض کردند: ازدواج کن، ازدواج کن، ازدواج کن [این سور را مهر زوجه ات قرار ده](4)


آثار و برکات سوره


1) برای دیدن امورات عجیب در خواب

هنگامیکه خواستی در خواب امورات عجیب یا حاجت و خواسته ای را که داری ببینی که چه میشود، هنگامی که سرت را در هنگام خواب روی بالش گذاشتی، سوره زال را 7 مرتبهقرائت کن.

پس ازاین کار بگو: یا ملائکة ربّی بحق هذه السورة و من انزلها و من نزلت علیه و بحقاسماء الله علیکم و آیاته الکافة کلّها الّا ما اخْبِر تُمونی فی لیلتی هذه کذا وکذا.» یعنی در این جا ذکر حاجت می کنی که در خواب نشان دهند که چه خواهد شد.

پس بهاذن خداوند به تو پس از دو شب یا 5 شب در عالم رویا آنچه را که باید نشان بدهند میدهند.

همهاین موارد را باید در حالی که طاهر و پاکیزه و با وضو هستی انجام دهی.(5)

2) راه رسوا کردن

ازرسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است : هر کس سوره زال را بنویسد و بهسارقی بخوراند به کرده خود اقرار کرده و رسوا می شود. (6)

3) در امان بودن

درسخنی از امام صادق علیه السلام آمده است: هر کس سوره زال را بنویسد و با خودهمراه داشته باشد یا آن را قرائت نماید  و بعد بر شخصی که از او می ترسدوارد شود از آنچه می ترسد در امان خواهد بود.(7)

4) برای لرزش بدن

امامصادق علیه السلام فرموده اند: .اگر [این سوره را] بر ظرف جدیدی نوشته شود وبیماری که لرزش دارد به آن بنگرد به اذن خدا تا سه روز دیگر بهبود می یابد. (8)

 

 

5) سوره زال سوره جامع

مردیبه حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  رسید و گفت : ای رسول خداسوره ای از قرآن بگو تا بخوانم.

پیامبرفرمودند: سه سوره از سوره هایی را که با الر» آغاز می شود [یونس؛ هود، یوسف،ابراهیم، حـجر] را بخوان. آن مرد گفت: من پیرم و مشکلاتی دارم نمی توانم آن رابخوانم. پیامبر فرمود : سه سوره از سوره هایی را که با حم» آغاز می شود [غافر،فصلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف] را بخوان. آن مرد همان حرف سابق را تکرارکرد. پیامبر فرمودند:  سه سوره از سوره های مسبحات» را بخوان [حدید،، صف، اعلی، جمعه، تغابن]؛  باز هم جمله پیرمرد تکرار شد وگفت:  ای رسول خدا یک سوره جامع را بگو آنگاه رسول خدا صلی اللهعلیه وآله وسلم فرمودند: سوره زال» را قرائت کن. آنگه رسول خدا سوره زال رابرایش قرائت کرد . وقتی به پایان  سوره رسید پیرمرد گفت: قسم به خداییکه تو را به حق مبعوث کرد همین برایم کافی است و بر آن نمی افزایم. وقتیپیرمرد آنجا را ترک می کرد: پیامبر فرمود: آن پیرمرد رستگار شد. (9)

 (1) ثواب الاعمال،ص124

(2) عیون اخبار الرضا، ج1، ص41

(3) المصباح کفعمی، ص407

(4) درمان با قرآن، ص158

(5) کشکول، افشاری ارومیه ای، ص10

(6) تفسیرالبرهان، ج5، ص725

(7) همان

(8) همان

 (9) بحارالانوار، ج89، ص334

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی




بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَالْعادِیاتِضَبْحاً فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً فَالْمُغِیراتِصُبْحاً فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاًفَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً        إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌوَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَلَشَهِیدٌ  وَ إِنَّهُ لِحُبِّالْخَیْرِ لَشَدِیدٌ أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ وَ حُصِّلَ ما فِیالصُّدُورِ10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ11»

سوگند به اسبان دونده که(در میدان جهاد)نفس شانبه شماره افتاد.(1)

و به هنگام تاختن،(از برخورد نعل اسبان با سنگ های بیابان) به شدّت برق افروزند.(2)

و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند.(3)

و گرد و غبار برانگیزند.(4)

و در میان معرکه و جمع دشمنان در آمده اند.(5)

همانا انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاساست.(6)

و بی شک بر این(ناسپاسی)گواه است.(7)

و همانا او علاقه شدیدی به مال دارد.(8)

آیا انسان نمی داند که وقتی آنچه در گورهاستبرانگیخته شود.(9)

و آنچه در سینه هاست فاش شود.(10)

همانا خداوند در آن روز به کارشان آگاه است. (11)

نکته ها :

*عدو»بهمعنای است. چون دویدن، از حدّ حرکت عادی است، به آن عدو» گفته میشود.

ضَبْـح»بهمعنای صدای نفس اسب است. قَـدْح»به معنای خروج آتش از سنگ چخماق، المغیرات» از اَغاره»به معنای تاختن سریع، صُبْحاً» کنایه از غافلگیر کردن دشمن و پنهان کردن زمانهجوم است.

أثَـرْنَ»از اَثَـاره» معنای منتشر ساختن، نَـقْع» به معنای غبار و کنود» به معنای کَفوراست.

درکلمه بُعْثِرَ» معنای بعث و اثاره نهفته است یعنی بیرون کشیدن و زیرو رو کردن.

حُصِّلَ»به معنای استخراج مغز از پوسته و متمایز شدن خصلت های نیک و بد در آن روز ازیکدیگر است.

*قرآندر برخی آیات،انسان را به خاطر برخی صفات،مورد سرزنش قرار داده و او را ظَلُوماًجَهُولاً»[1] (ستمگرو نادان). هَلُوعاً»[2] (حریص)،یَؤُساً»[3] (ناامید)،کَفُوراً» [4](ناسپاس)،جَزُوعاً» [5](بیصبر)، مَنُوعاً»[6] (بخیل)خوانده است.

ولیاز سوی دیگر درباره انسان می فرماید : کَرَّمْنا» [7](گرامیداشتیم)، فَضَّلْنا»[8] (برتریدادیم)، أَحْسَنِتَقْوِیمٍ» [9](بهترینقوام را به او دادیم)، نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» [10] (روحالهی در او دمیدیم)و این دوگانگی به خاطر آن است که در انسان دو نوع عامل حرکتوجود دارد : یکی عقل و یکی غریزه.

اگردر مسیر بندگی خدا و تربیت اولیای خدا قرار گیرد، بگونه ای است و اگر در مسیرهوسها و طاغوت ها و وسوسه ها قرار گیرد،به گونه دیگر.

* درقرآن از علاقه شدید و حریصانه به مال دنیا که سبب فراموش کردن آخرت و محرومان شود،انتقاد شده است. إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»

* قرآناز مال دنیا بهخیر»تعبیر کرده است: لِحُبِّ الْخَیْرِ» تا بفهماند مال باید ازراه خیر بدست آید و در راه خیر با نیّت خیر و با شیوه خیر مصرف گردد.

پیام ها :

1- جهاد و دفاع به قدری ارزش دارد که خداوندبه نفس اسب های زیر پای جهادگران سوگند یاد می کند. وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»

2- مسلمانان باید اسب سوار و چابک باشند.     (درسوگند به نفس اسب، نوعی تشویق به اسب سواری هدفدار است.) وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»

3- اسبان در راه خدا می دوند، ولی انسان دربرابر خدا سرسختی می کند.

وَالْعادِیاتِ. إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ

4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل یک ارزش است. وَ الْعادِیاتِضَبْحاً»

5-هنگامغفلت دشمن برای حمله استفاده کنید. فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً»

6- دشمن را چنان غافلگیر کنید که ناگاه در وسطآنان باشید تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»

7- ناسپاسی و مال دوستی انسان را در برابرجبهه حق قرار می دهد. وَ الْعادِیاتِ.

إِنَّالْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ . لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ

8-شهدایجبهه ها و امدادهای الهی را فراموش نکنید. إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»

9- پیروزی و امنیّت انسان را مغرور می کند، هشدارلازم است. لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»

10- وجدان انسان آگاه است؛ حتی در مواردی که عذرو بهانه می آورد خود میداند که چه کاره است. وَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَ لَشَهِیدٌ»

11- در فرهنگ اسلامی،ثروت و مال خیر است. إِنَّهُلِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»

12- علاقه به مال،امری فطری است، آنچه مذموماست علاقه افراطی است که انسان از یک سو دست به هر نوع درآمدی میزند و از سوی دیگرحقوق واجب الهی را نمی پردازد. لَشَدِیدٌ»

13- معاد جسمانی است زیرا سخن از قبر است. بُعْثِرَ مافِی الْقُبُورِ» (در آیه ای دیگر میفرماید): یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ»[11]

14- یاد قیامت،عامل هشدار به ناسپاسان و مالپرستان است. أَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ»

15- روز قیامت اسرار درونی کشف وحسابرسی خواهدشد. حُصِّلَما فِی الصُّدُورِ»

16- خداوند بر افکار و اعمال ما آگاهی کاملدارد.(خبیر»بهمعنای آگاهی از ظاهر و باطن است) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ. لَخَبِیرٌ

17-خداوند در دنیا نیز به امور مردم آگاه است، امّا در قیامت،این خبیر بودن برای همهظاهر میشود. یَوْمَئِذٍ»

- چونخداوند خبیر است، حسابرسی او نیز دقیق است. یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ»

19- انسان در برابر دیگران این همه سرکشیندارد، کفر و ناسپاسی شدید انسان تنها در برابر پروردگارش است. لِرَبِّهِلَکَنُودٌ»

 

والحمدللّه ربّالعالمین»


[1] - احزاب،72.

[2] - معارج،19.

[3] - .اسراء،83.

[4] - اسراء،67.

[5] - معارج،20.

[6] - .معارج،21.

[7] - اسراء،70.

[8] - اسراء،70.

[9] - .تین،4.

[10] - حجر،29.

[11] - حج،7.




فضیلت و خواص سوره عادیات

یکصدمینسوره قران کریم که مکی  است و 11 آیهدارد.

ازرسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است : هر کس سوره عادیات را قرائتنماید اجر و پاداشی ده برابر کسانی که در ایّام حج در مزدلفه بیتوته کرده اند نصیباو خواهد شد.(1)

همچنین فرموده اند : هر کس سوره عادیات را بخواند و همواره بر قرائت آن مداومت ورزددر روز قیامت با امیرالمؤمنین  علیه السلام محشور میگردد و از دوستان وهمراهان او خواهد بود.(2)

ایشاندر کلامی دیگر فرموده اند : ثواب قرائت سوره عادیات، برابر ثواب قرائت نصف قراناست.(3)

درفضیلت این سوره همین بس که در شأن امیرالمؤمنین علی علیه السلام نازل شده است وخداوند در آن به پیروزی ایشان در جنگ خبر داده بود.(4)

امامصادق علیه السلام در زیارت امیرالمومنین می فرمایند: السلام علیک یا من نزلت فیفضله سوره العادیات».(5)

 

آثار وبرکات سوره

1) ادای دین وبدهکاری

امامصادق علیه السلام می فرمایند: هر کس در قرائت سوره عادیات مداومت ورزد خداوندبدهکاری او را از جایی که فکرش را نمی کند ادا می کند.(6)

 

2) جهت وسعت رزق  و رهایی از قرض و گرسنگی یا تشنگی

هر کهاز درد و گرسنگی و تشنگی و قرض بخواهد رها شود به عدد نام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام 110بار این سوره را بخواند بسیار نافع است. و نیز به جهت وسعت رزق و روزی همراه خودداشته باشد. (7)

 

3) برای درد کبد

آوردهاند که برای درد کبد سوره عادیات را در ظرف چینی نو نوشته شود و سپس با آب بارانبشویند و اندکی شکر به آن اضافه شود و بیمار سه روز متوالی از آن بنوشد.(8)

 (1) مجمعالبیان، ج10، ص421

(2) ثواب الاعمال، ص125

(3) الدرالمنثور، ج6، ص383

(4) الخرائج و الحرائج، ج1، ص168

(5) اقبال الاعمال، ج3، ص132

(6) مستدرک الوسائل، ج13، ص290

 (7) درمان با قرآن، ص159

(8) خواص القران و فوائده، ص7

منابع:قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛ درمان با قرآن،محمدرضاکریمی





 تفسیر کامل سوره قارعة

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلْقارِعَهُ مَا الْقارِعَهُ وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَهُ یَوْمَ یَکُونُ النّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَهٍ راضِیَهٍ وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیَهٌ وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ10» نارٌ حامِیَهٌ11»

حادثه کوبنده.(1)آن حادثه کوبنده چیست؟(2) و تو چه دانی آن حادثه کوبنده چیست؟(3)روزی که مردم مانند پروانه ها پراکنده باشند.(4)و کوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده.(5)پس هر کس کفّه های(عمل خیرش در)ترازویش سنگین باشد،(6)پس او در زندگی رضایت بخشی است.(7)ولی هر کس کفّه های(کار خیرش در)ترازویش سبک باشد،(8)پس در آغوش آتش است.(9)و تو چه دانی آن چیست؟(10)آتشی سوزان(11)

 

نکته ها :

*وجهتسمیه قیامت به قارعة» و تشبیه مردم پس از بر انگیخته شدن، به توده ملخ است.

*بعضىگفته اند : بدین مناسبت قیامت را قارعه نامیده كه دلها را با فَـزَعِ شدیدش ودشمنان خدا را با عذابش مى كوبد.

*قارعه»ازقرع»بهمعنای کوبیدن چیزی بر چیزی است.

*كلمهفراش» بطورى كه از فراء نقل شده بهمعناى ملخى است كه زمین را فرش كند، یعنى روى گرده هم سوار شده باشند، پس فراش بهمعناى غوغاى ملخ است.

*كلمه مبثوث» ازماده بث» است كه به معناى تفرقه است، و فراش مبثوث» یعنى ملخ ‌هاى متفرق.

*بعضىاز مفسرین در اینكه چرا مردم روز قیامت را به فراش تشبیه كرد؟

گفتهاند : براى این است كه فراش وقتى جست و خیز مى كند نقطه معلومى را در نظر نمیگیرد،مانند مرغان، و به طرف معینى نمى پرد، بلكه بدون جهت پرواز مى كند، مردم نیز درروز قیامت چنین حالتى دارند، وقتى از قبورشان سر بر  مى آورند آنچنان ترس و فَـزَع از همه جهات احاطهشان مى كند كه بى اختیار و بى هدف به راه مى افتند، و در جستجوى منزلها كه یاسعادت است و یا شقاوت سر گردانند.

* درروایات می خوانیم:حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصومش،میزان و معیار سنجش اعمالانسان ها در قیامت هستند.[1]

*كلمه عِهن»به معناى پشمى است كه رنگهاى مختلف داشته باشد، و كلمه مَنفُوش» ازمصدر نَفَشَ» است، كه به معناى شیت كردن پشم است یا با دست و یا باكمان چه حلاجى، و یا با چیز دیگر.

پس عهنمنفوش» بهمعناى پشم شیث شده اى است كه داراى رنگهاى مختلف باشد، و این تشبیه اشاره دارد بهاینكه در آن روز كوه ها كه رنگهاى مختلف دارند با زله قیامت متلاشى، و چون پشمحلاجى شده مى گردند.

فاما من ثقلت موازینه فهو فى عیشه راضیة

اینآیه اشاره دارد به اینكه اعمال - هم مانند هر چیزى براى خود - وزن و ارزشى دارد، واینكه بعضى اعمال در ترازوى عمل سنج سنگین است، و آن عملى است كه نزد خداى تعالىقدر و منزلتى داشته باشد، مانند ایمان به خدا و انواع اطاعتها، و بعضى دیگر اینطورنیستند، مانند كفر و انواع نافرمانیها و گناهان، كه البته اثر هر یك از این دو نوعمختلف است، یكى سعادت را دنبال دارد، و آن اعمالى است كه در ترازو سنگین باشد، ودیگرى شقاوت را، و ما در تفسیر سوره هاى قبلى در معناى میزان سخن گفتیم و بحثكردیم.

فهو فى عیشة راضیة» كلمهعیشة» بهكسر عین-نظیر كلمه جلسه بهكسر جیم-از مصادیق بناى فعله» است، كه نوعیت رامیرساند.

مثلًاجلسه، به معناى نوعى نشستن است، و عیشه به معناى نوعى زندگى كردن است، مانند عیشة راضیة»، یكزندگى خوش، و اگر راضیه و خوشى را به خود عیش نسبت داد، با اینكه صاحب عیش راضى وخشنود است.

*شایددلیل آنکه کلمهموازین»به صورت جمع آمده،این باشد که کارهای گوناگون انسان باابزارهای گوناگون سنجیده می شود و هر کار،میزان مخصوص به خود را دارد.

* موازین»جمعمیزان»بهمعنای وسیله سنجش است و روشن است که اعمال انسان، امری مادی و دارای وزن و جرمنیست که با ترازوهای معمولی سنجیده شود،بلکه هر دسته از اعمال انسان،معیار سنجشمخصوص به خود دارد.

* مادربرای همه فرزندان،مأوی و پناهگاه است،اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهی از انسانها دوزخ است.

* هاوِیَة»ازهوی»به معنای سقوط است و دوزخ،محلّ سقوط گروهی است.

* حامِیَهٌ»ازحمی»به معنای شدّت حرارت است.

* کوههای رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاک شدن،مثل پشم زده رنگارنگ میشوند.کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» منفوش»ازنَفَشَ»به معنای باز کردن و کشیدن پشم استتا آنجا که اجزای آن از هم بگسلد[2]

* سبک وسنگینی مخصوص مادیات نیست.

لذابه سخنان بی محتوی می گویند : سخن سبک.

شایدمراد از ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» و خَفَّتْ مَوازِینُهُ» ارزش و کیفیّت عمل باشد وشاید هم مراد،قلّت و کثرت آن باشد.

*حضرتعلی علیه السلام فرمودند : مراد از سبکی عمل، کم بودن عمل و مراد از سنگینی عمل،زیادی آن است.قلة الحساب و کثرته»[3]

* شخصیسلمان را تحقیر کرد که تو کیستی و چیستی؟

پاسخداد : اول من و تو نطفه و آخر من و تو مردار است.

ایندنیاست، اما در قیامت، من ثقلت موازینه فهو الکریم و من خفت موازینه فهو لئیم»[4]

هر کسمیزان او سنگین باشد،تکریم می شود و هر کس سبک باشد، تحقیر و ملامت خواهد شد.

پیام ها :

1- قیامت،کوبنده مستکبران و روحیه هایمتکبّرانه است. الْقارِعَهُ مَا الْقارِعَهُ»

2-قیامت فراتر از فکر بشر است.حتی پیامبر بدون بیان الهی از آن خبر ندارد. وَ ما أَدْراکَمَا الْقارِعَهُ»

3-قیامت روز تحیّر و سرگردانی بشر است. کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»

4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُفَهُوَ فِی عِیشَهٍ راضِیَهٍ»

5- زندگیِسراسر شاد، مخصوص قیامت است. زیرا در دنیا در کنار کامیابی ها، دغدغه بیماری، سرقت،حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. عِیشَهٍ راضِیَهٍ»

6- رضایت از زندگی، از نشانه های جامعه بهشتیاست. فَهُوَفِی عِیشَهٍ راضِیَهٍ»

7-مبنای کیفر و پاداش،عمل است که با ترازوی عدل سنجیده می شود. ثَقُلَتْمَوازِینُهُ . خَفَّتْ مَوازِینُهُ

 

والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - بحارالانوار،ج7،ص:252.

[2] - تفسیر راهنما.

[3] - احتجاج طبرسی،ج1،ص363.به نقل راهنما.

[4] تفسیر نور الثقلین.






فضیلت و خواص سوره قارعة


قارعةیکصد و یکمین سوره قران کریم که مکّی است و 11 آیهدارد.

محتوایاین سوره درباره قیامت و سختی های آن است و از سوره هایی است که رسول خدا صلی اللهعلیه و آله وسلم فرمودند : مرا پیر کرده است.(1)

امامباقر علیه السلام در فضیلت این سوره فرمودند :

هر کسسوره قارعه را قرائت کند و آن را استمرار بخشد خداوند عزیز و جلیل او را از فتنهدجال و ایمان آوردن به او در امان می دارد و نیز از گرفتارشدن در آتش جهنم نگاه میدارد.(2)

ازرسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس که این سوره را قرائت نمایددر روز قیامت ترازوی حسنات او سنگین می شود. (3)


آثار و برکات سوره


1) گشایش در کار

دراین باره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت کرده اند: هر کس سوره قارعهرا بنویسد و همراه نیازمندی قرار دهد خداوند در کار او آسانی و گشایش قرار می دهد.(4)

همچنیناز امام صادق علیه السلام نقل شده است: هر گاه این سوره را نوشته و همراه کسی کهبازارش کساد و بی رونق است باشد خداوند به کارش رونق می بخشد.(5)

 

 

2) برآورده شدن حاجات

بهجهت برآورده شدن هر حاجتی 0 بار این سوره را بخواند مفید است و اگرمعیشت بر او تنگ باشد بنویسد و و با خود همراه داشته باشد روزی او وسیع میگردد .همچنین این سوره را نوشته و با خود همراه داشته باشد حاجتش برآورده خواهدشد. (6)

 (1) الجامع الصغیر، ج2، ص82

(2) ثواب الاعمال، ص125

 (3) مجمع البیان،ج10، ص426

(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص739

(5) همان

(6) درمان با قران، ص160

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی





 تفسیر کامل سوره تکاثر


بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

أَلْهکُمُ التَّکاثُرُ حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ

 کَلاّسَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلاّسَوْفَ تَعْلَمُونَ

 کَلاّلَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ

ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ

فزون طلبی(و تفاخر)شما را سرگرم کرد.(1)

تا آنجا که به زیارت مقبره ها رفتید.(2)

چنین نیست(که می پندارید)به زودی خواهیدفهمید. (3)

باز چنین نیست(که می پندارید)،در آینده خواهیددانست.(4)

چنین نیست(که می پندارید)،اگر شما(به آخرت)علمیقینی داشتید.(5) قطعاً دوزخ رامی دیدید.(6)

سپس آن را با عین الیقین می دیدید.(7) سپس در آن روز از نعمت ها سؤال خواهید شد.(8)

نکته ها :

*تکاثر»از کثرت»به معنای فزون طلبی و فخرفروشی به دیگران، به واسطه کثرت اموال و اولاداست.

جلوه های تکاثر

تکاثر در شرک و چندخدایی

أَ أَرْبابٌمُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ»[1]

(حضرتیوسف به هم زندانی های خود که مشرک بودند، گفت : آیا ارباب متفرق بهتر است یاخداوند یکتای قهار؟)

تکاثر در غذا :

بنیاسرائیل می گفتند : ما بر یک نوع غذا صبر نداریم لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ» ماخوردنی های دیگر همچون پیاز و سیر و عدس و خیار میخواهیم. قِثّائِها وَ فُومِها وَعَدَسِها وَ بَصَلِها»[2]


تکاثر در عمر :

چنانکه بعضی دوست دارند هزار سال عمر کنند. یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ»[3]


تکاثر در مال :

قرآنمی فرماید:برخی افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. الَّذِی جَمَعَ مالاًوَ عَدَّدَهُ[4]


تکاثر در مسکن :

قرآندر مقام سرزنش بعضی می فرماید:در دامنه هر کوهی ساختمان های بلند بنا میکنید. أَتَبْنُونَبِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ»[5]


تکاثر در شهوت :

اسلامبرای مسئله جنسی،راه ازدواج را تجویز کرده و بهره گیری از همسر را بدون ملامتشمرده:

إِلاّعَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ»[6]

وی شهوت از غیر راه ازدواج را دانسته است.

فَمَنِابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ» [7]

*أَلْهکُمُ»ازلهو»به معنای سرگرم شدن به امور جزئی و ناچیز است که انسان را از اهداف بلندباز دارد.

*زُرْتُمُ»از زیارت ومقابر»جمع مقبره است.

*میاندو قبیله بر سر تعداد نفرات گفتگو شد، تصمیم گرفتند سرشماری کنند بعد از زنده هابه قبرستان رفتند تا آمار مردگان را نیز به حساب آورند.

*حضرتعلی علیه السلام در خطبه 221 نهج البلاغه،بعد از تلاوت این سوره مطالبیدارند که ابن ابی الحدید در شرح آن می گوید :

درطول پنجاه سال،بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام و عظمت این خطبه به قدری استکه سزاوار است بهترین گویندگان عرب جمع شوند و این خطبه برایشان تلاوت شود و همهبه سجده افتند، همانگونه که هنگام تلاوت بعضی از آیات قرآن، همه به سجده می افتند[8]مادو جمله از آن خطبه را در اینجا بازگو می کنیم:

آبائهم یفخرون»آیابه مقبره پدرانشان افتخار می کنند؟

ام بعدید الهلکییتکاثرون»یا به تعداد معدومین فزون طلبی می کنند؟

اجساد خرت و حرکاتسکنت»آنان جسدهایی بودند که متلاشی شدند و متحرک هاییبودند که ساکن شدند.

و لئن یوا عبرا احقمن ان یا مفتخرا»آن جسدها سزاوارترند که سببعبرت شوند تا مایه افتخار.

*ازحضرت علی علیه السلام حدیثی نقل شده که فرمودند : اولین سَوْفَ تَعْلَمُونَ» مربوط بهعذاب قبر است و دومی مربوط به عذاب آخرت[9]

*یقین،باور قلبی است که عمیق تر از دانستن است.

مثلاهمه مردم می دانند که مرده کاری به کسی ندارد ولی حاضر نیستند در کنار مردهبخوابند، ولی مرده شور در کنار مرده به راحتی می خوابد، زیرا مردم فقط می دانندولی مرده شور باور کرده و به یقین رسیده است.

راهبدست آوردن یقین عمل به دستورات الهی است، همانگونه که مرده شور در اثر تکرار عملبه این باور رسیده است.

*براساس روایات، نشانه یقین، توکل بر خداوند و تسلیم او شدن و راضی بودن به مقدرات اوو واگذاری امور به اوست[10]

*یقیندرجاتی دارد که دو مرحله اش در این سوره آمده و مرحله دیگرش در آیه 95سوره واقعه آمده است.

مراحلیقین عبارتند از :

علم الیقین، حق الیقین و عین الیقین

انسان،گاهی از دیدن دود پی به آتش می برد که این علم الیقین است،گاهی خودِ آتش را میبیند که عین الیقین است و گاهی دستی بر آتش می نهد و سوزندگی آن را احساس می کند که حق الیقین است.

*مراداز دیدن آتش در لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» ،یا دیدن آن در قیامت است و یا دیدن آن باچشم برزخی و مکاشفه در همین دنیا که این معنا با یقین سازگارتر است.

*براساس احادیث، مراد از نعمتی که در قیامت مورد سوال قرار می گیرد، آب و نان نیست،که بر خداوند قبیح است از این امور سؤال کند.بلکه مراد نعمت ولایت و رهبری معصوماست [11] امامرضا علیه السلام فرمود:سؤال از آب و نان و.از مردم قبیح است تا چه رسد بهخداوند، بنابراین مراد از سؤال از نعمت، همان نعمت رهبری معصوم است.[12]

*تکاثرتنها در آمار و نفرات جمعیّت نیست، بلکه گاهی در ثروت و فرزند است. وَ تَکاثُرٌفِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»[13]

و لذادر قرآن سفارش شده که مال و فرزند شما را سرگرم نکند.

لا تُلْهِکُمْأَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ» [14]

*پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دنبال تلاوت این سوره فرمودند :

تکاثر الاموال جمعها من غیر حقها و منعها منحقها و سدها فی الاوعیه»[15]

گردآوری اموال از راه نامشروع و نپرداختن حقوقواجب آنها و نگهداری آنها در صندوق ها تکاثر است.

 * درشعری منسوب به حضرت علی علیه السلام آمده است:


یا من بدنیاه اشتغل

قد غرّه طول الامل

 

الموت یأتی بغته

والقبر صندوق العمل




فضیلت و خواص سوره تکاثر

یکصدو دومین سوره قرآن کریم است که مکی  و 8 آیهدارد.

درفضیلت این سوره به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است که این سوره دربارهحقانیت عذاب قبر نازل شده است. (1)

رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند :

قرائتاین سوره برابر با 1000 آیه قرآن میباشد.(2)

همچنین فرموده اند : هر کس سوره تکاثر را قرائت نماید در ملکوت ادا کننده شکر،خوانده می شود.(3)

امامصادق علیه السلام فرمودند :

هر کسسوره تکاثر را در نمازهای واجب یا مستحب خود بخواند خداوند برای او اجر و ثواب صدشهید را بنویسد و هر که ان را در نماز مستحبی بخواند برای او ثواب 50شهید نوشته می شود و در نماز واجبش چهل صف از فرشتگان به همراه او نماز می گزارند.(4)

ازرسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده که هر کسی سوره تکاثر را قرائت نمایدخداوند درباره نعمت هایی که در دنیا به او داده است از او حسابرسی نکند و هر کههنگام باریدن باران آن را بخواند و وقتی آن را به پایان برد خداوند گناهانش را میآمرزد.(5)

درروایت آمده هر کس هنگام نماز عصر این سوره را بخواند تا غروب روز بعد در امانخواهد بود.(6)

همچنین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند :

هر کسسوره تکاثر را در هنگام خواب با نیّت صادق قرائت نماید 70هزار حسنه به او داده می شود و 70 هزارگناه از او پاک می شود و 70 هزار درجه به او عطا می شود. قرائت کنندهاین سوره می تواند از خانواده ، همسایه و دوستانش شفاعت کند و خداوند سختی هایبرخورد با فرشتگان ن و منکر را برای او هموار می سازد.(7)

آثار و برکات سوره

 

1) به دست آوردن مالی عظیم

گفتهشده هر کس سوره تکاثر را روز دوشنبه یا چهارشنبه 40 باربخواند مال عظیم یابد و به خیری رسد که در ذهن و تصورات او نگنجد. (8)

 

2) برآورده شدن حاجات

امامجعفر صادق علیه السلام فرمودند: 22بار  سوره تکاثر را بخوانید در خلوت، و بعد از آن 1000بار صلوات بفرستید و حاجت خود را بخواهید که خداوند نیز برآورده خواهد نمود.(9)

 

3) رفع سردرد

هر کساین سوره را بر صاحب سردرد بخواند دردش باذن الله زایل گردد. (10)

4) هدیه و خیر کثیربه اموات

درروایت امده  که دو رکعت نماز با این کیفیت خیر کثیره دارد :

دررکعت اولفاتحه » و آیه الکرسی» و دو بار توحید» و در رکعت دوم یک بار فاتحه» و10بار سوره تکاثر» را بخوان و چون نماز تمام شد آن را به مرده مورد نظر هدیه نما بهاین صورت: اللهم صلی علی محمد و آل محمد و ابعث الی قبر فلان [به جای فلان ناممرده را بگو]» (11)

 (1) الدرالمنثور، ج6،ص387

(2) کنزالعمال

(3) الجامع الصغیر، ج2، ص234

(4) ثواب الاعمال، ص125

(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص743

(6) همان

(7) الدرالمنثور، ج6، ص386

(8) کشکول، افشاری ارومیه ای ، ص11

(9) درمان با قران، ص161

 (10) همان

(11) همان

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی




 تفسیر کامل سوره عصر


بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ

 اَلَّذِی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ

 یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ

 کَلاّلَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ

 وَ ماأَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ

 نارُاللّهِ الْمُوقَدَةُ

 اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ

 إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ

 فِیعَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ

وای بر هر عیب جوی طعنه زن.(1)

آنکه مالی جمع کرد و شماره اش کرد.(2)

او خیال می کند که اموالش او را جاودان ساخته است.(3)

چنین نیست (که می پندارد) قطعاً او در (آتش) شکننده ای افکنده شود.(4)

و تو چه دانی که (آتش) خورد کننده چیست؟(5)

آتش افروخته الهی،(6)

که بر دلها راه یابد.(7)

 

آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گریزی از آن نیست.)(8)

در ستونهایی بلند و کشیده. (9)

 

نکته ها :

*هُمَزَةٍ» ازهمز»بهمعنای عیب جویی از طریق چشم و ابرو و اشاره است.

لُمز»بهمعنای عیب جویی با زبان است.

حرف(ه)در پایان این دو کلمه برای مبالغه است،

نظیرضحکه» بهمعنای کسی که زیاد میخندد.

*حطمة»بهمعنای خورد کردن و شکستن کامل است.

مُؤْصَدَةٌ» بهحفره ای گفته می شود که در کوه ایجاد کنند و درب آن را محکم ببندند.

*منظوراز عَمَدٍمُمَدَّدَةٍ» (ستون های بلند و کشیده)،یامیخ های بلندی است که اهل عذاب را با آن میخکوب و زندانی می کنند و یا شعله هایعظیم آتش که همچون ستون های بلند، کشیده است.

*درلسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتید ارزش است، فَإِذا قُضِیَتِالصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِوَاذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [1]

* درفرهنگ قرآن،مالِ دنیا فضل الهی است،لذا در این آیه می فرماید: وَ ابْتَغُوا مِنْفَضْلِ اللّهِ» ،بعد از پایان (نماز جمعه)، بهسراغ فضل خدا یعنی درآمد و تجارت بروید.

چنانکهدرسوره بقره آیه 0 مالِ دنیا را خیر» شمرده و می فرماید: إِنْ تَرَکَخَیْراً الْوَصِیَّةُ» اگر کسی خیری(مالی) باقیگذارده، وصیت کند که در اینجا مراد از خیر،مال دنیاست.

*درحدیثی زیبا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :

هرکسدر بازار و محل کسب و کار با اخلاص خدا را یاد کند، در حالی که مردم از خدا غافلندو به کارهای خود مشغولند، خداوند برای او هزار حسنه ثبت می کند و روز قیامت او رامورد مغفرت ویژه خویش قرار می دهد.

امّا،اگر به جای یاد خدا، به سراغ مال رفتید مورد انتقاد است. وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهًأَوْ لَهْواً انْفَضُّوا.[2]

*عیبجویی و طعنه به هر نحو و شکل ممنوع و حرام است.

غیابییا حضوری،با زبان یا اشاره، شوخی یا جدی، کوچک یا بزرگ مربوط به کار و صنعت یاآفرینش طبیعت.

*برخیافراد از شمارش اموال خود، به رخ کشیدن آن و سرگرم شدن به آن لذّت می بردند و گمانمی کنند این ثروت همیشگی است و آنها را برای همیشه در دنیا نگه می دارد و دیگربیماری و مرگ به سراغ آنها نمی آید.

قرآن ایندیدگاه را مذمّت کرده و می فرماید: این نگاه به دنیا،انسان را دوزخی می کند.و گرنهداشتن مال دنیا و بهره بردن از آن مذمّتی ندارد.

*چونآخر این سوره کیفر اهل نیش و زخم زبان را دوزخ سرپوشیده و در بسته دانسته و ایننوع عذاب برای کافران است، پس به نظر می رسد که سوره مربوط به کسانی است کهپیامبران الهی را مسخره می کنند.

پیام ها :

1- یکی از آفات و خطرات ثروت اندوزی،تحقیردیگران است. هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ. جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ

2- مسائل اخلاقی جزء دین است و انسان مؤمن، بایدزبان و نگاه خود را کنترل کند. وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»

3- مراقب باشیم فریب دنیا را نخوریم و به مالدنیا مغرور نشویم. یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»

4- آنانکه به جای انفاق مال،در فکر جمع و احتکار اموال هستند،منتظر عذاب

خوردکننده قیامت باشند. جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ. لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ

5- نیشزبان و طعنه زدن،از گناهان کبیره است، زیرا درباره آن وعده عذاب آمده است. وَیْلٌلِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ. لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ

6- آتشی که خدا بیفروزد،نه فقط بر جسم،بلکه برجان و دل مجرمان نفوذ می کند. نارُ اللّهِ الْمُوقَدَهُ اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَیالْأَفْئِدَهِ»

7- فکربشر از درک حقایق دوزخ و بهشت عاجز است. وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَهُ»

8- ستونهای بلند آتش،راه فرار را بر دوزخیان می بندد. مُؤْصَدَهٌ فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَهٍ»

 

والحمدللّه ربّالعالمین»

[1] جمعه،10.

[2] - جمعه،11.




فضیلت و خواص سوره عصر

سوره عصریکصد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی و دارای 3 آیهاست.

ازمنابع اهل سنت نقل شده است که این سوره در فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلاماست.(1) 

اینسوره در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به قدری مهم و ارزشمند بودکه هر گاه یکدیگر را دیدار می کردند تا سوره عصر را برای هم نمی خواندند از هم جدانمی شدند.(2)

امامصادق علیه السلام در تفسیر این سوره فرمودند: الاالذین امنوا» یعنی کسانی که به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام ایمانآورده اند.(3)

همچنین در فضیلت این سوره فرمودند :

هر کسسوره عصر را در نمازهای مستحبی قرائت کند، خداوند در روز قیامت چهره اش را نورانیو خندان و چشمش را روشن کرده تا او را وارد بهشت نماید.(4)

ازرسول خدا صلی الله علیه وآله و سلّم نقل شده است :

هر کساین سوره را قرائت نماید عاقبت کار او به صبر و شکیبایی ختم خواهد شد و در روزقیامت همراه با یاران حق محشور خواهد شد.(5)

آثار و برکات سوره

گوینداگر سوره عصر را بر کسی که تب داشته باشد بخوانند تب او زائل گردد و اگر این سورهرا بر فرد افسرده بخوانند از افسردگی بیرون آید. (6)

 (1) الدرالمنثور،ج6، ص392

(2) همان، ص391

(3) تفسیرالقمی، ج27، ص441

(4) ثواب الاعمال، ص125

(5) مجمع البیان، ج10، ص434

(6) درمان با قرآن، ص162

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی



تفسیر کامل سوره همزه


بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ

 اَلَّذِی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ

 یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ

 کَلاّلَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ

 وَ ماأَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ

 نارُاللّهِ الْمُوقَدَةُ

 اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ

 إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ

 فِیعَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ

وای بر هر عیب جوی طعنه زن.(1)

آنکه مالی جمع کرد و شماره اش کرد.(2)

او خیال می کند که اموالش او را جاودان ساخته است.(3)

چنین نیست (که می پندارد) قطعاً او در (آتش) شکننده ای افکنده شود.(4)

و تو چه دانی که (آتش) خورد کننده چیست؟(5)

آتش افروخته الهی،(6)

که بر دلها راه یابد.(7)

 

آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گریزی از آن نیست.)(8)

در ستونهایی بلند و کشیده. (9)

 

نکته ها :

*هُمَزَةٍ» ازهمز»بهمعنای عیب جویی از طریق چشم و ابرو و اشاره است.

لُمز»بهمعنای عیب جویی با زبان است.

حرف(ه)در پایان این دو کلمه برای مبالغه است،

نظیرضحکه» بهمعنای کسی که زیاد میخندد.

*حطمة»بهمعنای خورد کردن و شکستن کامل است.

مُؤْصَدَةٌ» بهحفره ای گفته می شود که در کوه ایجاد کنند و درب آن را محکم ببندند.

*منظوراز عَمَدٍمُمَدَّدَةٍ» (ستون های بلند و کشیده)،یامیخ های بلندی است که اهل عذاب را با آن میخکوب و زندانی می کنند و یا شعله هایعظیم آتش که همچون ستون های بلند، کشیده است.

*درلسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتید ارزش است، فَإِذا قُضِیَتِالصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِوَاذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [1]

* درفرهنگ قرآن،مالِ دنیا فضل الهی است،لذا در این آیه می فرماید: وَ ابْتَغُوا مِنْفَضْلِ اللّهِ» ،بعد از پایان (نماز جمعه)، بهسراغ فضل خدا یعنی درآمد و تجارت بروید.

چنانکهدرسوره بقره آیه 0 مالِ دنیا را خیر» شمرده و می فرماید: إِنْ تَرَکَخَیْراً الْوَصِیَّةُ» اگر کسی خیری(مالی) باقیگذارده، وصیت کند که در اینجا مراد از خیر،مال دنیاست.

*درحدیثی زیبا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :

هرکسدر بازار و محل کسب و کار با اخلاص خدا را یاد کند، در حالی که مردم از خدا غافلندو به کارهای خود مشغولند، خداوند برای او هزار حسنه ثبت می کند و روز قیامت او رامورد مغفرت ویژه خویش قرار می دهد.

امّا،اگر به جای یاد خدا، به سراغ مال رفتید مورد انتقاد است. وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهًأَوْ لَهْواً انْفَضُّوا.[2]

*عیبجویی و طعنه به هر نحو و شکل ممنوع و حرام است.

غیابییا حضوری،با زبان یا اشاره، شوخی یا جدی، کوچک یا بزرگ مربوط به کار و صنعت یاآفرینش طبیعت.

*برخیافراد از شمارش اموال خود، به رخ کشیدن آن و سرگرم شدن به آن لذّت می بردند و گمانمی کنند این ثروت همیشگی است و آنها را برای همیشه در دنیا نگه می دارد و دیگربیماری و مرگ به سراغ آنها نمی آید.

قرآن ایندیدگاه را مذمّت کرده و می فرماید: این نگاه به دنیا،انسان را دوزخی می کند.و گرنهداشتن مال دنیا و بهره بردن از آن مذمّتی ندارد.

*چونآخر این سوره کیفر اهل نیش و زخم زبان را دوزخ سرپوشیده و در بسته دانسته و ایننوع عذاب برای کافران است، پس به نظر می رسد که سوره مربوط به کسانی است کهپیامبران الهی را مسخره می کنند.

پیام ها :

1- یکی از آفات و خطرات ثروت اندوزی،تحقیردیگران است. هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ. جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ

2- مسائل اخلاقی جزء دین است و انسان مؤمن، بایدزبان و نگاه خود را کنترل کند. وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»

3- مراقب باشیم فریب دنیا را نخوریم و به مالدنیا مغرور نشویم. یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»

4- آنانکه به جای انفاق مال،در فکر جمع و احتکار اموال هستند،منتظر عذاب

خوردکننده قیامت باشند. جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ. لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ

5- نیشزبان و طعنه زدن،از گناهان کبیره است، زیرا درباره آن وعده عذاب آمده است. وَیْلٌلِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ. لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ

6- آتشی که خدا بیفروزد،نه فقط بر جسم،بلکه برجان و دل مجرمان نفوذ می کند. نارُ اللّهِ الْمُوقَدَهُ اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَیالْأَفْئِدَهِ»

7- فکربشر از درک حقایق دوزخ و بهشت عاجز است. وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَهُ»

8- ستونهای بلند آتش،راه فرار را بر دوزخیان می بندد. مُؤْصَدَهٌ فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَهٍ»

 

والحمدللّه ربّالعالمین»

[1] جمعه،10.

[2] - جمعه،11.




فضیلت و خواص سوره همزه

یکصدو چهارمین سوره قرآن که در مکه نازل شده است و 9 آیهدارد.

درفضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام آمده است :

هر کسسوره همزه را در نمازهای واجبش قرائت کند فقر او زایل می گردد و روزی به سوی او جلبشده و مرگ های بد از او دور میشود.(1)

همچنینروایت شده است : هر که در نمازهایش سوره همزه را قرائت کند به اندازه دنیا ثواب بهاو داده می شود.(2)

ازرسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم نیز نقل شده است: هر که این سوره را قرائتنماید به تعداد کسانی که حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و یارانش را مسخرهکردند ده حسنه عطا می شود.(3)

آثار و برکات سوره

1) دفع چشم زخم

ازامام صادق علیه السلام روایت است که هر گاه سوره همزه را برای چشم زخم بخوانند اثرچشم به قدرت خداوند از او زایل می شود.(4)

 

2) برای چشم درد

هرگاه این سوره را بر چشم دردناک بخوانند خداوند او را از آن درد گشایش دهد.(5)

 (1) فقه الرضا، ص344

 (2) الاحتجاج، ج2،ص303

(3) درمان با قران، ص163

(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص753

(5) درمان با قرآن، ص 163

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی

 





بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِالْفِیلِ

 اَلَمْیَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ

 وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ

 تَرْمِیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ

 فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ

آیا ندیدی که پرودگارت با یاران فیل(کسانی کهسوار فیل شده 

و برای انهدام مکه آمده بودند)چه کرد؟

آیا نیرنگشان را بی اثر نساخت؟

خداوند بر سر آنان پرندگانی را فوج فوجفرستاد.

که بر آنان سنگریزه هایی از گل سفت پرتابکردند.

پس آنان را مثل کاه خورد شده قرار داد.

 

نکته ها :

* برخلاف آنچه در میان مردم مشهور شده است، اَبابِیلَ» نام پرنده ای خاص نیست،بلکه بهمعنای دسته دسته و گروه گروه است.

طَیْراًأَبابِیلَ» یعنی پرندگانی فوج فوج در دسته های پراکنده بر سر آنها فرود آمدند.

کلمهطَیْراً» به معنای جنس پرندگان است،نه به معنای مفرد پرنده.

*درشأن نزول این آیه می خوانیم:پادشاهی به نام ابرهه در یمن معبدی از سنگ مرمر ساخت ودستور داد مردم آن را زیارت و طواف کنند.

مردعربی به این معبد جسارت کرد.

اولشکری فیل سوار را تا نزدیک مکه آورد تا به انتقام آن جسارت، کعبه را خراب کند.

خداوندنیز پرندگانی را که در منقارشان سنگریزه ای داشتند به سوی آنان فرستاد.

بابارش سنگریزه ها،لشکر ابرهه مانند کاه خُـرد شده و به زمین ریختند و نابود شدند.

آنسال را عام الفیل نامیدند و پیامبر اسلام نیز در همان سال به دنیا آمد.[1]

*اصحابفیل هم خُـرد شدند، هم تحقیر. کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» تشبیه به کاهی که خوراک حیوانشده و سپس سرگین آن شده، بدترین تحقیر است.

پیام ها :

1- برایهشدار به مجرمان،از نمونه های پیش رو و نزدیک استفاده کنید.

(شهرت اصحاب فیل به قدری بوده که گویا جلو چشم است و نیازی به دلیلندارد.) أَلَمْ تَرَ»

2- تاریخرا فراموش نکنید. أَلَمْ تَرَ»

3- کعبهقبل از اسلام نیز مقدّس بوده و شکستن حرمت مقدّسات کیفر دارد.

کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَبِأَصْحابِ الْفِیلِ»

4- قهرالهی نسبت به مجرمان،جلوه ای از ربوبیّت الهی است. فَعَلَ رَبُّکَ»

5- پرندگانمأموران خداوند هستند و شعور دارند. أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ»

6- اطلاعاز طرح و نقشه دشمن و نقش بر آب کردن آن،مهم است. یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ»

7- دشمناز بزرگ ترین تجهیزات جنگی(همچون فیل)برایهجوم استفاده می کند، امّا خداوند با استفاده از کوچک ترین حیوانات یعنی پرندگانآسمان، آنها را نابود می کند. بِأَصْحابِ الْفِیلِ. طَیْراً أَبابِیلَ

8- دشمنانخدا هر چند مجهز باشند ناتوانند. بِأَصْحابِ الْفِیلِ. کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ

9- سختترین کیفر برای اهانت به مقدسات است.(اقوام دیگر که هلاک شدند هیچ کدام مثل کاهجویده نشدند،بلکه یا روی خاک افتادند یا در آب غرق شدند.) فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍمَأْکُولٍ»

والحمدللّه ربّالعالمین»

[1] -در سال 1358 شمسی،به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران واشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان،آمریکا برای آزادی گروگان های خود وساقط کردن رژیم اسلامی،تعدادی هواپیما و هلی کوپتر را به سوی ایران فرستاد امّا بهاراده خداوند شنهای کویر طبس چنان طوفانی ایجاد کردند که بخشی از هواپیماها زمینگیر شدند و خلبانان آنها سوختند و بخشی هم پا به فرار گذارده و منطقه را ترککردندآنها را نابود کرد.





فضیلت و خواص سوره فیل

سوره فیل؛یکصدو پنجمین سوره قرآن کریم که مکی  است و 5ایه دارد.

اینسوره درباره داستان اصحاب فیل است که به رهبری ابرهه برای تخریب خانه کعبه لشکرکشی کرده بودند و خداوند با سپاهی از پرندگانی به نام ابابیل آنها را نابود کرد.

درفضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس سوره فیل را درنمازهای واجبش بخواند در روز قیامت تمامی موجودات عالم شهادت می دهند که او ازنمازگزاران بوده و ندا دهنده ای در روز قیامت ندا میدهد که درباره بنده من به راستشهادت دادید.

شهادتشما را درباره او پذیرفتم و او را وارد بهشت کنید او از کسانی است که خداوند او وکارهایش را دوست دارد.(1)

بنابه گفته علمای شیعه قرائت این سوره به تنهایی در نماز جایز نبوده و باید همراه باسوره قریش به عنوان یک سوره خوانده شود.(2)

امامصادق علیه السلام فرمودند : دو سوره در یک رکعت نماز جمع مکن مگر در سوره های ضحیو انشراح؛ و نیز سوره های فیل و قریش. (3)

آثار و برکات سوره

1) رهایی از شر دشمن

ازامام صادق علیه السلام روایت شده است : 

سورهفیل در مواجهه با دشمن خوانده شود نتیجه بخش است.

همچنین آمده است : چهارشنبه که این سوره را 98 باربخوان و به جانب دشمنت بدم که البته مغلوب خواهد شد.(4)

2) مانع غرق شدن در آب

ازرسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت است که هر کس این سوره را تلاوت نمایدخداوند او را تا پایان عمر از غرق شدن در آب و دگرگونی قیافه در امان می دارد.(5)

ختومات مجرب

غلبه بر دشمن

الف : در کتاب حیاة الحیوان آمدهاست: هر گاه انسان بر کسی که از شرش می ترسد وارد شود کلمات کهیعص حم عسق» راکه ده حرف است بگوید و به ازای هر حرف که بر زبان می اورد یک انگشت از انگشتانش راببندد از شست دست راست آغاز کند و به شست دست چب پایان برد. وقتی بدین جا رسیدسوره فیل را در درونش بخواند و وقتی به لفظ ترمیهم» رسید ده بار آن راتکرار کند و در هربار تکرار یکی از انگشتانش را که بسته شده را باز نماید. این دستورتجربه شده است.(6)

ب : هر گاه انسان بر کسی که از شرش میترسد سورهفیل را بخواند  و طیراً ابابیل» را خواند وچون به ترمیهم» رسید ازانگشت کوچک دست چپ گرفته تا به انگشت کوچک دست راس برسد 10بار بگوید: ترمیهم»و انگشتان را یکی یکی ببندد چون تمام 10تا را بست از انگشت کوچک دست راست را یکی یکی بگشایدو در هر بار بگوید: بحجاره من سجّیل»  تابه انگشت کوچک دست چپ برسد و بعد بقیه سوره را بخواند تا تمام شود و بر آنظالم بدمد به اذن خداوند غالب شود.(7)

 (1) ثواب الاعمال،ص126

(2) همان

(3) وسائل الشیعه، ج6، ص55

(4) درمان با قران، ص 165

(5) مجمع البیان، ج10، ص441

(6) المصباح کفعمی، ص233

(7) درمان با قرآن، ص165

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی




بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

لِإِیلافِ قُرَیْشٍ إِیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ

فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ اَلَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْمِنْ خَوْفٍ

برای الفت دادن قریش. (به این سرزمین،سپاه فیل را نابود کردیم تامقدمه ای برای ظهور اسلام باشد.)

الفت آنان در سفرهای زمستانی و تابستانی.پس(به شکرانه این نعمت)باید پرورگار این خانه را پرستش کنند.

همان که آنان را از گرسنگی(و قحطی نجات داد و) سیرشان کرد و از ترس(دشمن)امانشانداد.

 

نکته ها :

*برخیمفسران،این سوره را ادامه سوره قبل دانسته و به روایاتی استناد می کنند که جداکردن آن دو را در نماز جایز نمی داند.

نظیردو سوره ضحی و انشراح.

اگرابرهه پیروز می شد معاش قریش از هم     میپاشید و به خاطر حفظ معاش قریش،خداوند اصحاب فیل را نابود کرد.

*رِحْلَهَ»پیمودن راه بر روی راحله و مرکب است.

قریشسالی دو بار سفر تجاری داشتند، یکی در زمستان به منطقه یمن و یکی در تابستان بهمنطقه شام.

*دربرابر رسم جاهلیّت که خونریزی و جنگ را ارزش می دانست، تکرار کلمه ایلاف و الفت،بیانگر لطف و رحمت الهی به قریش است.

*سفرهایتجاری موجب رونق صادرات و واردات می شود و بهبود زندگی و تبادل فرهنگ را به دنبالدارد.

*پس ازانهدام اصحاب فیل، مردم برای اهل حرم، حریم خاص قائل بودند.

پیام ها :

1- شکستدشمنان عامل همبستگی شماست. فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»

2- وحدتو الفت میان اقشار جامعه،از نعمتهای الهی است. لِإِیلافِ قُرَیْشٍ»

3- تامسائل اقتصادی و امنیّتی جامعه حل نشود،نمی توان آنان را به عبادت دعوت کرد.فَلْیَعْبُدُوا . اَلَّذِی أَطْعَمَهُمْ . وَ آمَنَهُمْ

4- یکیاز فلسفه های عبادت،شکر مُنعم است. فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ»

5-خداوندامور مکّه و کعبه را تدبیر می کند. رَبَّ هذَا الْبَیْتِ»

6- تأمینمعیشت و امنیّت جامعه،باید در مسیر بندگی و عبادت خدا باشد.

فَلْیَعْبُدُوا.اَلَّذِی أَطْعَمَهُمْ. وَ آمَنَهُمْ

7- گرسنگیو نیاز به غذا،ویژگی بشر است و تأمین این نیاز،نشانه لطف و رحمت خداوند است. أَطْعَمَهُمْمِنْ جُوعٍ»

8-برقراریامنیّت و برطرف کردن عوامل ترس،کار خدایی است. آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»

9- سفربرای کسب درآمد،مورد پذیرش اسلام است. رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ»

والحمدللّه ربّ العالمین»




فضیلت و خواص سوره قریش

یکصدو ششمین سوره قران کریم که مکی است  و 4 آیهدارد.

ازامام صادق علیه السلام روایت شده است:  هرکس سوره قریش را زیاد بخواند و برآن مداومت ورزد خداوند در روز قیامت در حالی اورا محشور می کند که سوار بر مرکبی از مرکب های بهشتی است تا اینکه بر سفره های نوربنشیند.(1)

ازرسول خدا صلی الله علیه واله وسلم نقل شده استک هر کس سوره قریش را قرائت نمایدخداوند به تعداد طواف کنندگان و معتکفان در مسجد الحرام به ازای هر یک، ده حسنه بهاو عطا می شود.(2)

 

آثار و برکات سوره

1) دفع مسمومیت غذایی

ازرسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله  وسلم روایت شده اگر سوره قریش رابر غذایی که از زیانش می ترسند خوانده شود در آن شفا قرار داده می شود و خورنده انهیچ آزاری از آن غذا نمی بیند.(3)

2) درمان بیماری قلبی

ازامام صادق علیه السلام نقل شده است که اگر این سوره را بر آبی بخوانند و بر کسی کهبیماری قلبی دارد و سببش نیز ناشناخته است ریخته شود خداوند بیماری او را از اودفع می کند.(4)

 

3) وسعت رزق

دورکعت نماز بجا آور در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد» 15 بار سوره قریش قرائت شود.و پس از سلام 10 مرتبه صلوات بر محمد و آلش فرستاده شود وپس از صلوات به سجده رفته و بگوید: اللهم أغنِنی بِفَضلِکَ عَن خَلقِک». (5)

 (1) ثواب الاعمال، ص126

(2) مجمع البیان، ج10، ص441

(3) تفسیرالبرهان، ج5، 759

(4) همان

(5) بحارالانوار، ج88، ص359

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »




تفسیر کامل سوره ماعـون

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَ لَایَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ

اَلَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ

آیا کسی که قیامت را انکار می کند دیده ای؟(1) او همان کسی است کهیتیم را با خشونت میراند.(2) و دیگران را بر اطعاممسکین تشویق نمیکند.(3) پس وای به حالنمازگزاران.(4) آنان که از نمازشانغافلند.(5)آنان که پیوسته ریا می کنند.(6) و از دادن زکات(و وسایل ضروری زندگی)

باز میدارند.(7)

 

نکته ها :

* اینسوره سیمای افراد منفی را معرفی میکند.

کسانیکه نسبت به دین،دیدگاه منفی دارند. یُکَذِّبُ بِالدِّینِ»

نسبتبه یتیم و مسکین منفی هستند و آنان را طرد می کنند. یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَ لا یَحُضُّ»

درعبادت و نماز منفی هستند و اخلاص ندارند. ساهُونَ -یُراؤُنَ»

درخدمت به مردم منفی هستند. یَمْنَعُونَ الْماعُونَ»

* مرادازدین»در اینجا روز قیامت است، مانند مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»

دَعَ»راندنهمراه با خشونت وحَضَ»تشویق و ترغیب دیگران است.

* مراداز تکذیب دین و معاد در این سوره، تکذیب قلبی است، نه قولی؛زیرا مخاطب سوره، کسانیهستند که نماز می خوانند ولی نمازشان همراه با ریا و خودنمایی و سهو و غفلت است.

* ماعون» ازمَعَنَ»به معنای ابزار و وسایلی است که معمولاً همسایگان به یکدیگر عاریه میدهندتا آنکه نیازشان برطرف شود.

مثلظروف غذاخوری در مهمانی ها.

* دینیک مجموعه به هم پیوسته است.

نمازشاز اطعام مسکین و رسیدگی به محرومین جدا نیست.

* درروایات، ساهُونَ»به معنای سستی، ترک و ضایع کردن نماز آمده است.[1]

* حسابحضور در نماز جماعت، به خاطر حفظ شعائر الهی، از حساب ریا و خودنمائی به خاطراهداف نفسانی جداست.

* درحدیث می خوانیم : کسی که از دادن لوازم منزل خود به همسایگان دریغ ورزد، خدا روزقیامت لطف خود را نسبت به او دریغ خواهد کرد. [2]

البتهدر حدیث دیگری می خوانیم که پرسیدند : ما همسایگانی داریم که هرگاه وسائلی به آنانعاریه می دهیم، می شکنند یا خراب میکنند، آیا گناه است که به آنان ندهیم؟ حضرتفرمود:در این صورت مانعی ندارد.[3]

* درحدیث می خوانیم : هر کس به اوقات نماز بی اعتنائی کند و نماز را در اول وقتنخواند، ویل»دارد.[4]

* امامصادق علیه السلام فرمودند: ماعون، شامل قرض الحسنه و هر کار نیک درباره دیگران ودر اختیار قراردادن وسائل خانه و از جمله زکات است.[5]

* سنگدلیانسان به جائی می رسد که:

نسبتبه سخت ترین نوع فقر که مسکین است.

نسبتبه ضروری ترین نیاز که خوراک است.

آن همبه مقدار مصرف نه ذخیره.

نهخود اقدامی می کند و نه دیگران را تشویق می کند.

 


فضیلت و خواص سوره ماعون

یکصدو هفتمین سوره قرآن که مکّی  است و هفت آیه دارد.

درفضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم روایت شده است : هر کس کهزکات اموال خود را پرداخت می کند این سوره را قرائت نماید خداوند او را می آمرزد.(1)

همچنین از ایشان روایت شده است که هر کس سوره ماعون را پس از نماز عشا قرائت نمایدخداوند او را می بخشد و تا و قت اذان صبح او را حفظ می کند.(2)

ازامام باقر علیه السلام نیز روایت شده است : هر کس سوره ماعون را  درنمازهای واجب و مستحب خود بخواند جزو کسانی است که خداوند نماز و روزه اش راپذیرفته است و او را درباره آنچه در زندگی دنیا انجام داده است محاسبه نمی کند.(3)

ازامام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس سوره ماعون را بعد از نماز عصربخواند تا عصر روز بعد در حفظ و امان خداوند خواهد بود.(4)


ختم مجرب

بهنیت پیروزی و فتوحات عظیمه از شب دوشنبه تا 15 شب،هر شب 15بار این سوره را بخواند و در پایان هر یکی بگوید: یا ایها الذین آمنوا ارکعوا واسجدوا و اعبدوا ربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون» و 15بار صلوات بفرستد و در پایان همه به سجده رود و حاجت خود را در محضر باریتعالیاعلام دارد. (5)

 (1) مجمع البیان، ج10، ص546

(2) تفسیرالبرهان، ج5، ص767

(3) ثواب الاعمال، ص126

(4) همان

(5) درمان با قران، ص166

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی




 تفسیر کامل سوره کوثر-قسمت اول

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ

همانا ما به تو خیر کثیر عطا کردیم.

پس برای پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانی کن.

همانا دشمن تو بی نسل و دم بریده است.

 

نکته ها :

* آنجا که خداوند در مقام دعوت به توحید است،ضمیر مفرد به کار می برد،همانند أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»[2]پروردگار شما من هستم،پس مرا عبادت کنید. أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»[3]من پروردگار شما هستم،از من پروا کنید. إِنَّنِی أَنَا اللّهُ» [4]همانا من خداوند یکتا هستم.

همچنین درمواردی که خداوند کاری را بدون واسطه انجام می دهد یا در مقام بیان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است،ضمیر مفرد به کار می رود،همانند:و أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[5]تنها من بخشنده مهربانم. فَإِنِّی قَرِیبٌ» [6]من به بندگانم نزدیکم.

اما گاهی آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است که در این موارد ضمیر جمع همچون إِنّا» به کار می رود،چنانکه در این آیه می فرماید: إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» زیرا عطای الهی به بهترین خلق خدا،آن هم عطای کوثر،به گونه ای است که باید با عظمت از آن یاد شود.

همچنین در مواردی که خداوند کاری را با واسطه انجام می دهد،نظیر باران که با واسطه تابش خورشید و پیدایش بخار و ابر می بارد،از ضمیر جمع استفاده می شود،چنانکه می فرماید: وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» [7]ما از آسمان آبی فرو فرستادیم.

*در قرآن کریم کلمه یا واژه آتینا» به تعداد زیاد آمده است(70مرتبه)، مانند : وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْكِتَابَ.وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ.(بقرة/87)»

.فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَیْنَا هُم مُّلْكًا عَظِیمًا(نساء/54) »

ولی واژه أعطَینَا» فقط و فقط یکبار در قرآن کریم و در این سوره آمده است، درصورتی که هر دوی آن یکی است و معنی و منظور آن اعطا کردن» است.

سؤال : چرا خداوند متعال در اینجا، مثل آن هفتاد مورد دیگر، از کلمهآتَیْنَا»استفاده نکرده است؟

جواب : درآتَیْنَا» مورد اعطاء و آن شخصی که این اعطاء به او میشود، منحصر به یک فرد خاص نیست و مشابه آن به کسان دیگر در همان ردیف داده می شود، ولی در أَعْطَیْنا» مورد اعطاء و آن شخصی که این اعطاء به او میشود، هم شخص خاص است و هم مورد اعطاء و لذا به شخص دیگری داده نمی شود و بعبارتی این اعطاء از نظر اهمیّت، اعطای ملوکانه»است و شامل هیچکس دیگری نمی شود.

(تفسیر سوره کوثر توسط استاد قنبری/سیمای جمهوری اسلامی ایران)

* از میان یکصد و چهارده سوره قرآن،چهار سوره با کلمهانّا»آغاز شده است:سوره های فتح،نوح،قدر و کوثر.

إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» ما برای تو پیروزی آشکار قرار دادیم.

إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً» ما نوح را به سوی مردم فرستادیم.

إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.

إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» ما به تو کوثر عطا کردیم.

در آغاز یکی از این چهار سوره، از حضرت نوح که اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب می شود،سخن به میان آمده است.

در آغاز سه سوره دیگر،به نعمت های ویژه ای همچون نزول قرآن، پیروزی آشکار و عطای کوثر، اشاره شده است.

شاید میان این چهار موضوع ارتباطی باشد که یکی رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگری نزول آخرین کتاب آسمانی، سوّمی پیروزی مکتب اسلام و چهارمی تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بیان می کند.

* کلمهکوثر»ازکثرت»گرفته شده و به معنای خیر کثیر و فراوان است.

و روشن است که این معنا می تواند مصادیق متعدّدی همچون وحی، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم کثیر و اخلاق نیکو داشته باشد، ولی آیه آخر سوره،می تواند شاهدی بر این باشد که مراد از کوثر، نسل مبارک پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است.

زیرا دشمنِ کینه توز با جسارت به پیامبر، او را ابتر می نامید و خداوند در دفاع از پیامبرش فرمود: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»دشمن تو، خود ابتر است.

بنابراین اگر مراد از کوثر، نسل نباشد، برای ارتباط آیه اول و سوم سوره، توجیه و معنایی دل پسند نخواهیم داشت.

* کلمهأبتر»در اصل به حیوان دم بریده و در اصطلاح به کسی گفته می شود که نسلی از او به یادگار باقی نمانده باشد.

از آنجا که فرزندان پسر پیامبر در کودکی از دنیا رفتند، دشمنان می گفتند :

او دیگر عقبه و نسلی ندارد و ابتر است.

زیرا در فرهنگ جاهلیّت دختر لایق آن نبود که نام پدر را زنده نگاه دارد.

بنابراین جمله إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» دلیل آن است که مراد از کوثر،نسل کثیر پیامبر است که بدون شک از طریق حضرت زهرا علیها السلام می باشد.

این نسل پر برکت از طریق حضرت خدیجه نصیب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد.

آری خدیجه مال کثیر داد و کوثر گرفت.

ما نیز تا از کثیر نگذریم به کوثر نمی رسیم.

* فخررازی در تفسیر کبیر می گوید : چه نسلی با برکت تر از نسل فاطمه که مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنکه تعداد بسیاری از آنان را در طول تاریخ، به خصوص در زمان حکومت بنی امیّه و بنی عبّاس شهید کردند، امّا باز هم امروز فرزندان او در اکثر کشورهای اسلامی گسترده اند.

* در زمانی که خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر می شد، بگونه ای که صورتش از غصّه سیاه گشته و به فکر فرو می رفت که از میان مردم فرار کند یا دخترش را زنده به گور کند:

یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ.»

أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» [8]در این زمان قرآن به دختر لقب کوثر می دهد تا فرهنگ جاهلی را به فرهنگ الهی و انسانی تبدیل کند.

* بر اساس روایات، نام یکی از نهرها و حوض های بهشتی، کوثر است و مؤمنان از آن سیراب می شوند.

چنانکه در روایت متواتر ثقلین نیز پیامبر فرمودند: انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»کتاب و عترت از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در قیامت، در کنار حوض به من ملحق شوند.

* کوثر الهی،به جنسیّت بستگی ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا کوثر شد.

به تعداد کثیر بستگی ندارد؛ فاطمه، یک نفر بود امّا کوثر شد.

آری خداوند می تواند کم را کوثر و زیاد را محو کند.

* خداوند از أولیای خود دفاع می کند.

به کسی که پیامبر را بی عَقَبه می شمرد، پاسخ قولی و عملی می دهد.

وجود فاطمه پاسخ عملی و جمله هُوَ الْأَبْتَرُ» پاسخ قولی است.

خداوند نه تنها از اولیای خود، بلکه از همه مؤمنان دفاع می کند: إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»[9]

* هدیه کننده خداوند،هدیه گیرنده پیامبر و هدیه شده فاطمه است.

لذا عبارت إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» به کار رفته که بیانگر عظمت خداوند و بزرگی هدیه اوست.

* هر چه ضربه به دین و مقدّسات دینی شدیدتر باشد، دفاع هم باید قوی تر باشد.

به پیامبر اسلام جسارت های زیادی کردند و او را ساحر، کاهن، شاعر و مجنون خواندند که همه آنها به نحوی در قرآن جبران شده است.

به پیامبر گفتند: إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ»[10]تو جن زده ای، ولی خداوند فرمود: ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ»[11]به لطف الهی تو مجنون نیستی.

به آن حضرت گفتند: لَسْتَ مُرْسَلاً»[12] تو فرستاده خدا نیستی، خداوند فرمود: إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ»[13]قطعاً تو از پیامبرانی.

به حضرت نسبت شاعری و خیالبافی دادند : لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ»[14]خداوند فرمود: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ» [15]ما به او شعر نیاموختیم و برای او سزاوار نیست.

گفتند : این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازار راه می رود: وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ» [16] خداوند فرمود : پیامبران پیش از تو نیز غذا               می خوردند و در بازارها راه می رفتند: وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ»[17]

به آن حضرت ابتر گفتند،خداوند فرمود:  إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» .

آری،پاسخ کسی که به اشرف مخلوقات ابتر بگوید، آن است که خداوند به او کوثری عطا کند که چشم همه خیره و عقل همه مبهوت شود.

* خداوند مصداقی برای کوثر در آیه نیاورد تا همچنان مبهم بماند تا شاید اشاره به این باشد که عمق برکت کوثر عطا شده حتّی برای خود پیامبر اکرم در هاله ای از ابهام است.

* در این سوره دو خبر غیبی نهفته است : یکی عطا شدن کوثر به پیامبر، آن هم در مکّه ای که حضرت دست خالی بود و فرزند پسر نداشت، دیگر ابتر ماندن دشمن که دارای فرزندان و ثروت های بسیار بود.

* تاریخ و آمار بهترین شاهد بر کوثر بودن این عطیّه الهی است.

هیچ نسلی از هیچ قومی در جهان، به اندازه نسل حضرت فاطمه علیها السلام رشد و شکوفایی نداشته است.

خصوصاً اگر کسانی را که مادرشان سیّد است، از سادات به حساب آوریم، آمار سادات در جهان نشانه معجزه این خبر غیبی است.

* عطا کردن کوثر به شخصی مثل پیامبر،زمانی معنا دارد که عطا کننده سرچشمه علم و حکمت و قدرت و رحمت باشد.بنابراین عطای کوثر نشانه صفات وکمالات الهی است.

* در این سوره که سه جمله بیشتر ندارد،پنج بار شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته است.

زیرا علاوه بر ضمیر کافک» أَعْطَیْناکَ» ،در خطابصل»و لِرَبِّکَ» دو بار و در عبارت انْحَرْ» و شانِئَکَ» نیز دو بار،پیامبر مخاطب است. أَعْطَیْناکَ ، فَصَلِّ،لِرَبِّکَ ، اِنْحَرْ ، شانِئَکَ»

در سراسر قرآن نیز، بیش از دویست بار خداوند به پیامبرش می فرماید:ربک»

با آنکه او پروردگار تمام هستی: رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ» [] و پروردگار همه ی مردم است: بِرَبِّ النّاسِ»[19]،ولی از میان واژه هایرب» کلمه ربک» بیش از همه به کار رفته و این نشانه آن است که خداوند بر پیامبرش عنایت خاصّی دارد.

چنانکه نمونه این عنایت ویژه را در آیات دیگر نیز مشاهده می کنیم، مثلاً خداوند نام اعضا و جوارح پیامبر را در قرآن مطرح کرده است:

چهره ات: وَجْهِکَ»[20]،زبانت: لِسانَکَ» [21] چشمانت: عَیْنَیْکَ» [22]

گردنت: عُنُقِکَ»[23]دستانت: یَدَکَ» [24]سینه ات: صَدْرِکَ»[25]

 کمرت: ظَهْرَکَ» [26]

* الطاف خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، گاهی با درخواست آن حضرت صورت گرفته است،

نظیر قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» [27] پروردگارا ! مرا از نظر علمی توسعه بده.

امّا کوثر هدیه ای الهی بود که بدون درخواست، به پیامبر عزیز داده شد.



برای دیدن قسمت دوم گزینه لینک های مرتبط» را انتخاب نمایید»



 تفسیر کامل سوره کوثر-قسمت دوم


کوثر چیست؟

از آیه آخر سوره، یعنی إِنَّ شانِئَکَ هُوَالْأَبْتَرُ» استفاده می شود که مراد از کوثر چیزی ضد ابتر است و از آنجا که عرببه افراد بی عقبه و بی نسل که فرزند پسر ندارند و با مردن، آثارشان محو می شود،ابتر می گوید، بهترین مصداق برای کوثر، ذریّه پیامبر است که امامان معصوم از نسلفاطمه می باشند.

البتّه کوثر، معنایی عام دارد و شامل هر خیر کثیر می شود.

* اگر مراد از کوثر، علم باشد،همان چیزی است که پیامبر مأمور به خواستنش بود. قُلْ رَبِّ زِدْنِیعِلْماً»

-اگر مراد از کوثر اخلاق نیک باشد،پیامبر دارای خلق عظیم بود. إِنَّکَ لَعَلیخُلُقٍ عَظِیمٍ»[28]

-اگر مراد از کوثر عبادت باشد،حضرتش به قدری عبادت می کرد که آیه نازلشد:ما قرآن را نفرستادیم تا این گونه خود را به مشقّت اندازی. ما أَنْزَلْناعَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»[29]

-اگر مراد از کوثر نسل کثیر باشد که امروزه بیشترین نسل از اوست.

-اگر مراد از کوثر امّت کثیر باشد، طبق وعده الهی اسلام بر تمام جهانغالب خواهد شد.

لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»[30]

-اگر مراد از کوثر شفاعت باشد، خداوند تا جایی که پیامبر راضی شود ازامّت او می بخشد. وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی»[31]

* هر کثیری کوثر نیست. قرآن میفرماید : اموال و اولاد مخالفان، شما را به تعجب واندارد، زیرا که خداوند ارادهکرده آنان را در دنیا از طریق همان اموال و اولاد عذاب کند. فَلا تُعْجِبْکَأَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِیالْحَیاهِ الدُّنْیا»[32]

*در قرآن سوره ای بهنام کوثر داریم و سوره ای به نام تکاثر.

امّا کوثر ارزش است و تکاثر ضدّارزش، زیرا اولی عطیّه الهی است کهدنباله اش ذکر خداست:أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ» و دومی یک رقابتمنفی که دنباله اش غفلت از خداست. أَلْهکُمُ التَّکاثُرُ»

*کوثر ما را به مسجدمی برد برای نماز : فَصَلِّ لِرَبِّکَ» و تکاثر ما را به گورستان می برد برایسرشماری مردگان. حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»

*در عطای کوثر بشارتاست : إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» و در تکاثر تهدیدهایپی در پی.

کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»

*کوثر، عامل رابطه باخالق است : أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ» و تکاثر، وسیله ایبرای سرگرمی با مخلوق. أَلْهکُمُ التَّکاثُرُ»

*کوثر که بزرگ ترینهدیه الهی است در کوچک ترین سوره قرآن مطرح شده است.

هدیه اشرف معبود به اشرف مخلوق چیزی جز کوثر نمی تواند باشد. إِنّاأَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»

*در ماجرای فتح مکّهکه مشرکان دسته دسته و فوج فوج به اسلام وارد می شدند، خداوند تنها دستور تسبیح میدهد : رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ أَفْواجاًفَسَبِّحْ» ولی برای عطا کردن کوثر می فرماید : فَصَلِّلِرَبِّکَ» نماز بگزار.

گویا اهمیّت کوثر از اسلام آوردن مشرکان بیش تر است.

* عطای استثناییدر سوره استثنایی با الفاظ استثنایی:

عطا بی نظیر است، چون کوثر است؛ سوره بی نظیر است، چون کوچک ترینسوره قرآن است و الفاظ بی نظیرند، چون کلماتاعطینا»، الْکَوْثَرَ»،صلِ»، انْحَرْ» ، شانِئَکَ» ، ابتر» تنها در اینسوره به کار رفته و در هیچ کجای قرآن شبیه ندارد.

* هر زخم زبان و کلامی وزنیدارد.

به شخص پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم توهین هاشد، کلماتی از قبیل مجنون، شاعر، کاهن و ساحر به او گفتند و به یاران او نیز توهینها شد تا آنجا که گفتند : این بیچارگان را از خود دور کن تا ما دور تو جمع شویم.

برای هیچ کدام سوره ای مستقل نازل نشد،

امّا در نسبت ابتر دادن یک سوره نازل شد که خیر کثیر به تو عطا کردیمو دشمن تو ابتر است و این به خاطر آن است که جسارت به شخص و یاران قابل تحمّل است،امّا جسارت به راه و مکتب که او ابتر و راه او گذرا و بی آینده است، قابل تحمّلنیست.

گاهی جسارت برخاسته از لغوگویی است که باید با کرامت از کنارش گذشت.إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»

* گاهی جسارت به خاطر جوّ فاسدو دوستان ناباب است،که باید از آنان اعراض کرد. إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَیَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» [33]

امّا گاهی جسارت به مکتب و رهبر است، آن هم از سوی افراد سرشناس وی که باید جواب سخت به آن داده شود. إِنَّ شانِئَکَ هُوَالْأَبْتَرُ» همانگونه که منافقان از روی غرور می گفتند : آیا ما مثل افراد بی خردبه پیامبر ایمان بیاوریم. أَنُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ» قرآن، جسارت اینگونهافراد را چنین پاسخ می دهد: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لایَعْلَمُونَ»[34]آنانخود بی خردند ولی نمی دانند!

* شتر در قرآن، هم در بحثتوحید مطرح شده است: أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ»[35]همدر مورد مقدّمات قیامت نام آن آمده است، وَ إِذَا الْعِشارُعُطِّلَتْ»[36]همدر احکام و شعائر حج مطرح شده است، وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها»[37]و هم مورد قربانی و کمک رسانی به جامعه قرار گرفتهاست. وَانْحَرْ»

* بر اساس روایات،مراداز وَانْحَرْ» آن است که به هنگام گفتن تکبیرها در نماز، دستانتا مقابل گودی زیر گلو که محلّ نحر است، بالا آورده شود که این زینت نماز است. [38] 




بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ

همانا ما به تو خیر کثیر عطا کردیم.

پس برای پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانی کن.

همانا دشمن تو بی نسل و دم بریده است.

 

نکته ها :

* آنجا که خداوند در مقام دعوت به توحید است،ضمیر مفرد به کار می برد،همانند أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»[2]پروردگار شما من هستم،پس مرا عبادت کنید. أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»[3]من پروردگار شما هستم،از من پروا کنید. إِنَّنِی أَنَا اللّهُ» [4]همانا من خداوند یکتا هستم.

همچنین درمواردی که خداوند کاری را بدون واسطه انجام می دهد یا در مقام بیان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است،ضمیر مفرد به کار می رود،همانند:و أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[5]تنها من بخشنده مهربانم. فَإِنِّی قَرِیبٌ» [6]من به بندگانم نزدیکم.

اما گاهی آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است که در این موارد ضمیر جمع همچون إِنّا» به کار می رود،چنانکه در این آیه می فرماید: إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» زیرا عطای الهی به بهترین خلق خدا،آن هم عطای کوثر،به گونه ای است که باید با عظمت از آن یاد شود.

همچنین در مواردی که خداوند کاری را با واسطه انجام می دهد،نظیر باران که با واسطه تابش خورشید و پیدایش بخار و ابر می بارد،از ضمیر جمع استفاده می شود،چنانکه می فرماید: وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» [7]ما از آسمان آبی فرو فرستادیم.

*در قرآن کریم کلمه یا واژه آتینا» به تعداد زیاد آمده است(70مرتبه)، مانند : وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْكِتَابَ.وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ.(بقرة/87)»

.فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَیْنَا هُم مُّلْكًا عَظِیمًا(نساء/54) »

ولی واژه أعطَینَا» فقط و فقط یکبار در قرآن کریم و در این سوره آمده است، درصورتی که هر دوی آن یکی است و معنی و منظور آن اعطا کردن» است.

سؤال : چرا خداوند متعال در اینجا، مثل آن هفتاد مورد دیگر، از کلمهآتَیْنَا»استفاده نکرده است؟

جواب : درآتَیْنَا» مورد اعطاء و آن شخصی که این اعطاء به او میشود، منحصر به یک فرد خاص نیست و مشابه آن به کسان دیگر در همان ردیف داده می شود، ولی در أَعْطَیْنا» مورد اعطاء و آن شخصی که این اعطاء به او میشود، هم شخص خاص است و هم مورد اعطاء و لذا به شخص دیگری داده نمی شود و بعبارتی این اعطاء از نظر اهمیّت، اعطای ملوکانه»است و شامل هیچکس دیگری نمی شود.

(تفسیر سوره کوثر توسط استاد قنبری/سیمای جمهوری اسلامی ایران)

* از میان یکصد و چهارده سوره قرآن،چهار سوره با کلمهانّا»آغاز شده است:سوره های فتح،نوح،قدر و کوثر.

إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» ما برای تو پیروزی آشکار قرار دادیم.

إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً» ما نوح را به سوی مردم فرستادیم.

إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.

إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» ما به تو کوثر عطا کردیم.

در آغاز یکی از این چهار سوره، از حضرت نوح که اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب می شود،سخن به میان آمده است.

در آغاز سه سوره دیگر،به نعمت های ویژه ای همچون نزول قرآن، پیروزی آشکار و عطای کوثر، اشاره شده است.

شاید میان این چهار موضوع ارتباطی باشد که یکی رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگری نزول آخرین کتاب آسمانی، سوّمی پیروزی مکتب اسلام و چهارمی تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بیان می کند.

* کلمهکوثر»ازکثرت»گرفته شده و به معنای خیر کثیر و فراوان است.

و روشن است که این معنا می تواند مصادیق متعدّدی همچون وحی، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم کثیر و اخلاق نیکو داشته باشد، ولی آیه آخر سوره،می تواند شاهدی بر این باشد که مراد از کوثر، نسل مبارک پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است.

زیرا دشمنِ کینه توز با جسارت به پیامبر، او را ابتر می نامید و خداوند در دفاع از پیامبرش فرمود: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»دشمن تو، خود ابتر است.

بنابراین اگر مراد از کوثر، نسل نباشد، برای ارتباط آیه اول و سوم سوره، توجیه و معنایی دل پسند نخواهیم داشت.

* کلمهأبتر»در اصل به حیوان دم بریده و در اصطلاح به کسی گفته می شود که نسلی از او به یادگار باقی نمانده باشد.

از آنجا که فرزندان پسر پیامبر در کودکی از دنیا رفتند، دشمنان می گفتند :

او دیگر عقبه و نسلی ندارد و ابتر است.

زیرا در فرهنگ جاهلیّت دختر لایق آن نبود که نام پدر را زنده نگاه دارد.

بنابراین جمله إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» دلیل آن است که مراد از کوثر،نسل کثیر پیامبر است که بدون شک از طریق حضرت زهرا علیها السلام می باشد.

این نسل پر برکت از طریق حضرت خدیجه نصیب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد.

آری خدیجه مال کثیر داد و کوثر گرفت.

ما نیز تا از کثیر نگذریم به کوثر نمی رسیم.

* فخررازی در تفسیر کبیر می گوید : چه نسلی با برکت تر از نسل فاطمه که مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنکه تعداد بسیاری از آنان را در طول تاریخ، به خصوص در زمان حکومت بنی امیّه و بنی عبّاس شهید کردند، امّا باز هم امروز فرزندان او در اکثر کشورهای اسلامی گسترده اند.

* در زمانی که خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر می شد، بگونه ای که صورتش از غصّه سیاه گشته و به فکر فرو می رفت که از میان مردم فرار کند یا دخترش را زنده به گور کند:

یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ.»

أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» [8]در این زمان قرآن به دختر لقب کوثر می دهد تا فرهنگ جاهلی را به فرهنگ الهی و انسانی تبدیل کند.

* بر اساس روایات، نام یکی از نهرها و حوض های بهشتی، کوثر است و مؤمنان از آن سیراب می شوند.

چنانکه در روایت متواتر ثقلین نیز پیامبر فرمودند: انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»کتاب و عترت از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در قیامت، در کنار حوض به من ملحق شوند.

* کوثر الهی،به جنسیّت بستگی ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا کوثر شد.

به تعداد کثیر بستگی ندارد؛ فاطمه، یک نفر بود امّا کوثر شد.

آری خداوند می تواند کم را کوثر و زیاد را محو کند.

* خداوند از أولیای خود دفاع می کند.

به کسی که پیامبر را بی عَقَبه می شمرد، پاسخ قولی و عملی می دهد.

وجود فاطمه پاسخ عملی و جمله هُوَ الْأَبْتَرُ» پاسخ قولی است.

خداوند نه تنها از اولیای خود، بلکه از همه مؤمنان دفاع می کند: إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»[9]

* هدیه کننده خداوند،هدیه گیرنده پیامبر و هدیه شده فاطمه است.

لذا عبارت إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» به کار رفته که بیانگر عظمت خداوند و بزرگی هدیه اوست.

* هر چه ضربه به دین و مقدّسات دینی شدیدتر باشد، دفاع هم باید قوی تر باشد.

به پیامبر اسلام جسارت های زیادی کردند و او را ساحر، کاهن، شاعر و مجنون خواندند که همه آنها به نحوی در قرآن جبران شده است.

به پیامبر گفتند: إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ»[10]تو جن زده ای، ولی خداوند فرمود: ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ»[11]به لطف الهی تو مجنون نیستی.

به آن حضرت گفتند: لَسْتَ مُرْسَلاً»[12] تو فرستاده خدا نیستی، خداوند فرمود: إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ»[13]قطعاً تو از پیامبرانی.

به حضرت نسبت شاعری و خیالبافی دادند : لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ»[14]خداوند فرمود: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ» [15]ما به او شعر نیاموختیم و برای او سزاوار نیست.

گفتند : این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازار راه می رود: وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ» [16] خداوند فرمود : پیامبران پیش از تو نیز غذا               می خوردند و در بازارها راه می رفتند: وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ»[17]

به آن حضرت ابتر گفتند،خداوند فرمود:  إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» .

آری،پاسخ کسی که به اشرف مخلوقات ابتر بگوید، آن است که خداوند به او کوثری عطا کند که چشم همه خیره و عقل همه مبهوت شود.

* خداوند مصداقی برای کوثر در آیه نیاورد تا همچنان مبهم بماند تا شاید اشاره به این باشد که عمق برکت کوثر عطا شده حتّی برای خود پیامبر اکرم در هاله ای از ابهام است.

* در این سوره دو خبر غیبی نهفته است : یکی عطا شدن کوثر به پیامبر، آن هم در مکّه ای که حضرت دست خالی بود و فرزند پسر نداشت، دیگر ابتر ماندن دشمن که دارای فرزندان و ثروت های بسیار بود.

* تاریخ و آمار بهترین شاهد بر کوثر بودن این عطیّه الهی است.

هیچ نسلی از هیچ قومی در جهان، به اندازه نسل حضرت فاطمه علیها السلام رشد و شکوفایی نداشته است.

خصوصاً اگر کسانی را که مادرشان سیّد است، از سادات به حساب آوریم، آمار سادات در جهان نشانه معجزه این خبر غیبی است.

* عطا کردن کوثر به شخصی مثل پیامبر،زمانی معنا دارد که عطا کننده سرچشمه علم و حکمت و قدرت و رحمت باشد.بنابراین عطای کوثر نشانه صفات وکمالات الهی است.

* در این سوره که سه جمله بیشتر ندارد،پنج بار شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته است.

زیرا علاوه بر ضمیر کافک» أَعْطَیْناکَ» ،در خطابصل»و لِرَبِّکَ» دو بار و در عبارت انْحَرْ» و شانِئَکَ» نیز دو بار،پیامبر مخاطب است. أَعْطَیْناکَ ، فَصَلِّ،لِرَبِّکَ ، اِنْحَرْ ، شانِئَکَ»

در سراسر قرآن نیز، بیش از دویست بار خداوند به پیامبرش می فرماید:ربک»

با آنکه او پروردگار تمام هستی: رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ» [] و پروردگار همه ی مردم است: بِرَبِّ النّاسِ»[19]،ولی از میان واژه هایرب» کلمه ربک» بیش از همه به کار رفته و این نشانه آن است که خداوند بر پیامبرش عنایت خاصّی دارد.

چنانکه نمونه این عنایت ویژه را در آیات دیگر نیز مشاهده می کنیم، مثلاً خداوند نام اعضا و جوارح پیامبر را در قرآن مطرح کرده است:   چهره ات: وَجْهِکَ»[20]،زبانت : لِسانَکَ» [21] چشمانت: عَیْنَیْکَ» [22]گردنت: عُنُقِکَ»[23]دستانت: یَدَکَ» [24]سینه ات: صَدْرِکَ»[25] کمرت: ظَهْرَکَ» [26]

* الطاف خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، گاهی با درخواست آن حضرت صورت گرفته است،

نظیر قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» [27] پروردگارا ! مرا از نظر علمی توسعه بده.

امّا کوثر هدیه ای الهی بود که بدون درخواست، به پیامبر عزیز داده شد.






فضیلت و خواص سوره  کوثر

یکصدوهشتمین سوره قرآن کریم است که مکی  و 3 آیهدارد.

مفسرانقرآن کریم گفته اند : این سوره در شأن و منزلت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهانازل شده است.(1)

 روزیپیامبر صلی الله علیه واله وسلم را دیدند که در حال تبسم بود پرسیدند : ای رسولخدا چه چیزی موجب خنده شما شده است؟

فرمودند: سوره ای بر من نازل شده است و بعد سوره کوثر را قرائت نمودند و گفتند : آیا میدانیدکوثر چیست؟

گفتند: خدا و رسولش آگاهترند.

پیامبرفرمودند : کوثر نهری در بهشت است که خداوند با آن مرا به خیر کثیری وعده داده استو آن حوض من است که اُمّتم در کنار آن بر من وارد می شوند.(2)

درفضیلت این سوره از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است : هرکس سوره کوثر را تلاوت نماید خداوند از آب نهرهای بهشت به او می نوشاند و اجر وپاداش او به اندازه تمامی قربانی های روز عید قربان است. (3)

ازامام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس در نمازهای واجب یا مستحب خود سورهکوثر را قرائت نماید خداوند از آب حوض کوثر به او بنوشاند و کنار درخت طوبی همجواررسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواهد شد.(4)


آثار وبرکات سوره


1) دیدن رسول خدا صلی اللهعلیه و اله در خواب

ازرسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم روایت شده: هر کس سوره کوثر را در 100مرتبه تلاوت نماید رسول خدا را درخواب خواهد دید.(5)

بههمین مضمون از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده استک هر کس سوره کوثر را در شبجمعه پس از نمازی که در نیمه شب می خواند صد مرتبه بخواند به اذن خدا رسولش را درخواب خواهد دید.(6)


2) برای دور کردنافراد از خود

اگربخواهی کسی را از خود دور کنی 9مرتبه سوره کوثر را بخوان و به جانب او بدم به اختیار خود راه کج می کند و می رود.(7)

ختم مجرب

برای غنا و توانگری

روزچهارشنبه 40 مرتبه سوره کوثر را به نیت ثروت و توانگریبخواند. (8)

 (1) بحارالانوار،ج8، ص16

(2) منتخب الکلام فی تفسیر الاحلام،ج1، ص74

(3) جامع الاحادیث الشیعه، ج15، ص131

(4) ثواب الاعمال، ص126

(5) منتخب الکلام فی تفسیرالاحلام، ج1، ص74

(6) روض الجنان و روح الجنان، ج20، ص421

(7) تعطیرالانام فی تعبیرالمنام،ج1، ص353

(8) درمان با قران، ص167

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی




سیمای سوره کوثر

اینسوره سه آیه دارد و در مکّه نازل شده و کوچک ترین سوره قرآن کریم است.

نامسوره برگرفته از آیه اول است و به معنای خیر کثیر و فراوان می باشد.

براساس روایات متعدّد از شیعه و سنّی، عاص بن وائل، پدر عمرو عاص که از بزرگانمشرکان مکّه بود، پس از آنکه پسران پیامبر از دنیا رفتند و آن حضرت دیگر پسرینداشت، از روی طعنه و زخم زبان، پیامبر را اَبـتَـر و بدون دنباله خواند.

خداوندبرای تسلّی خاطر پیامبر و پاسخ به این سخن نابجا، سوره کوثر را نازل فرمود و ناکامبودن دشمنان و دوام و بقای نسل و فکر پیامبر را خبر داد.

درروایات، برای کسی که این سوره را در نمازهای واجب و مستحب بخواند، سیراب شدن ازحوض کوثر در قیامت،وعده داده شده است[1]

[1]-تفسیر نورالثقلین.

 

 





بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لَا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لَا أَنْتُمْ عابِدُونَما أَعْبُدُ 

وَ لَا أَنا عابِدٌما عَبَدْتُّمْ وَ لَاأَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ


بگو : ای کافران!

 مننمی پرستم آنچه شما می پرستید.

و نه شما می پرستید آنچه من می پرستم.

و نه من می پرستم آنچه را شما پرستش کرده اید.

                           و نه شما می پرستید آنچه را من می پرستم.                             

(حال که چنین است) آیین شما برای خودتان وآیین من برای خودم.

 

نکته ها :

*درشأن نزول این سوره آمده است که بعضی از سران قریش به پیامبر گفتند:ای محمّد تو یکسال از آیین ما پیروی کن،ما سال بعد از تو پیروی می کنیم.آنگاه هر کدام بهتر بودآن را ادامه می دهیم،اما پیامبر نپذیرفت.گفتند:لااقل خدایان ما را مسّ کن و تبرّکبجوی تا ما نیز خدای ترا بپرستیم،در این هنگام این سوره نازل شد.

*کلمهقُلْ» اندکی از کینه کفار نسبت به پیامبر می کاهد، زیرا می فهمند که سرکارشان باخداست و پیامبر تنها مأمور است.

*گاهیباید مخالفان را به حال خود رها کرد و گفت: لَکُمْ دِینُکُمْ» چنانکه درسوره قصص آیه 55 می خوانیم: لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ» و این نوعیتحقیر و تهدید است نه اجازه برای هر نوع عمل و عقیده.

*درمواردی از قرآن تکرار برای تأکید است، نظیر:کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّکَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»[1]  و فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَقَدَّرَ» [2]دراین سوره نیز تکرار می تواند برای تأکید باشد تا مشرکان از تسلیم شدن مسلمانان قطعامید کنند و می تواند برای تلقین استقامت به مؤمنان باشد تا در مواضع خود پایداربمانند.

خبراز ایمان نیاوردن گروهی از کفار،بارها در قرآن مطرح شده است،از جمله آنها آیه ششمسوره بقره و آیه هفتم سوره یس است که با صراحت می فرماید: فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»

 

پیام ها :

1- پیامبر اکرم امین وحی است و هر چه به اونازل شود بازگو می کند. قُلْ»

2- مسلمانان باید در برابر پیشنهادات غیرمنطقی، صریح و قاطع پاسخ بگویند و دشمنان را از خود مأیوس نمایند. لا أَعْبُدُ ماتَعْبُدُونَ»

3- به نام وحدت،نباید از اصول و ارزشها سرپیچیکرد. لاأَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»

4- دنیای کفر باید از تسلیم شدن مسلمانانمأیوس باشد. لا أَعْبُدُ . وَ لا أَنا عابِدٌ

5- اعلامبرائت از کفار باید مکرّر و مؤکّد و علنی باشد. قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لاأَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»

6- دردین معامله نکنید، با دشمن سازش و مداهنه نکنید و در برابر تکرار پیشنهادهاینابجا، شما نیز موضع خود را قاطعانه تکرار کنید. لا أَعْبُدُ . لا أَنْتُمْعابِدُونَ. وَ لا أَنا عابِدٌ.

7- به خاطر جذب دیگران،دست به هر کاری نزنید.لا أَعْبُدُ. وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ

8- قرآناز غیب خبر می دهد.حتی یک نفر از پیشنهاد دهندگان،حاضر به اسلام آوردن نشد. وَ لا أَنْتُمْعابِدُونَ ما أَعْبُدُ»

9- پایداری و قاطعیّت،شرط رهبری است. وَ لاأَنا عابِدٌ.

10- عبادت و بندگی خدا، ملاک تمایز مؤمن ازکافر است. یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ . لا أَنْتُمْ

عابِدُونَما أَعْبُدُ»

11- انسان در انتخاب دین آزاد است نه مجبور. لَکُمْدِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ»

12- باید صف ها از هم جدا شود، حق از باطل وکفر از ایمان متمایز شود. لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ»

13- معبود هر کس،بیانگر دین و آیین اوست. لاأَنا عابِدٌ . لا أَنْتُمْ عابِدُونَ . لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ

والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - .تکاثر،3 و 4.

[2] - مدّثر،19 و 20.





فضیلت و خواص سوره کافرون

یکصد ونهمین سوره قرآن کافرون» در مکه نازل شده است و دارای 6 آیه دارد.

اینسوره را جحد»(1) نیز می گویند.

سورهکافرون» چنان فضیلتی دارد که قرائت آن در زمان ها و مکان ها و حالت های مختلفسفارش شده است.

معاویةبن عمار می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمودند :

سورهکافرون را در نمازهای واجب و غیر آن قرائت کن. (2)

همچنیناز ایشان نقل کرده اند در دو رکعت نماز پیش از فجر و دو رکعت زوال و دو رکعت بعداز مغرب و دو رکعت اول نماز شب و سوره کافرون را قرائت کن.(3)

اهلبیتعلیهم السلام در مازهای روزانه خود سوره کافرون را قرائت می کردند و به قرائت آندر نمازهای روزانه سفارش می کردند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: در دورکعت نماز صبح، هر سوره ای را که دوست داری بخوان.

ولیمن دوست دارم سوره اخلاص و کافرون را بخوانم.(4)

ازامام صادق علیه السلام روایت شده است که ثواب تلاوت این سوره برابر با تلاوت یکچهارم قرآن است.

هر کسسوره کافرون و اخلاص را در نمازهای واجب خود بخواند خداوند او و پدر و مادر وفرزندانش را می آمر و اگر از اشقیا باشد نامش در فهرست سعادتمندان قرار می گیردو خداوند او را خوشبخت زنده می دارد و شهید می میراند و شهید محشور می کند. (5)

و نیزاز ایشان روایت شده است: هر کس در هنگام خواب سوره کافرون و اخلاص را بخواندخداوند برای او امان نامه از شرک می نویسد.(6)

فضیلتاین سوره به قدری است که بازگشت از این سوره در نماز به سوره ی دیگر روا نیست

ازرسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است : که شخصی به ایشان گفت :

به منچیزی بیاموز که هنگام خواب بگویم. حضرت فرمودند : هر گاه بخواهی بخوابی سورهکافرون را بخوان و بخواب که آن مایه ایمنی از شرک است.(7)


آثار و برکات سوره

 

1) دیدن رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلّمدر خواب

ازامام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است:

هر کساین سوره را در صد مرتبه قرائت نماید رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلمرا در خواب خواهد دید.(8)

 

2) دور شدن شیطان از قاری این سوره

رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : هر کس سوره کافرون را تلاوت نماید شیاطیناز او دور شده و از سختی های بزرگ روز قیامت در عافیت می باشد.(9)

 

3) استجابت دعا

رسولخدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هر کس هنگام طلوع خورشید ده مرتبه این سورهرا بخواند وآنگاه دعا کند دعایش مستجاب می شود.(10)

 (1) درمان با قرآن،ص167

(2) مستدرک الوسائل، ج4، ص191

(3) الکافی، ج3، ص316

(4) تهذیب الاحکام، ج2، ص136

(5) ثواب الاعمال، ص127

(6) الکافی، ج2، ص626

(7) مجمع البیان، ج10، ص550

(8) مستدرک الوسائل، ج6، ص371

(9) مجمع البیان، ج10، ص552

(10) المصباح کفعمی، ص461

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛ درمانبا قرآن،محمدرضا کریمی




بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

إِذاجاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِرَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوّاباً

هنگامی که نصرت الهی فرا رسید.مردم را دیدی کهدسته دسته در دین خدا وارد می شوند.

پس باید سپاسگزارانه پروردگارت را تنزیه کنی واز او آمرزش بخواه که او توبه پذیر است.


نکته ها :

* عموم مفسرین،اینسوره را مربوط به زمان فتح مکه در سال هشتم هجری می دانند که گروهی از مردم بهخاطر حقانیّت اسلام، ایمان آوردند و بعضی از ترس به اسلام تظاهر کردند، نظیرابوسفیان که امام علی علیه السلام درباره آنان فرمودند :

مااسلموا و لکن استسلموا و اسرّوا الکفر»[1]

آنان در ظاهر مسلمان شدند ولی در دل کافرماندند.

درقرآن برای ایمان دو نوع دخول آمده است: یکی دخول مردم در دین که در این سوره میفرماید: یَدْخُلُونَفِی دِینِ اللّهِ» و دیگری دخول ایمان در دل مردم که در سوره حجرات میفرماید: وَلَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ» [2]هنوزدین داخل قلب های شما نشده است.

* درحدیث می خوانیم : هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنند، مردم دنیا فوج فوجبه او ایمان می آورند[3]

* قرآنبه تسبیح خداوند، بیش از تکبیر و تحمید سفارش کرده است.

واژهتسبیح در قرآن بیش از واژه های تکبیر و تحمید آمده است.

* درحدیث می خوانیم : هنگام فتح مکه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا وارد مسجدالحرام شد و نماز گزارد.[4]

* نصرتخداوند، منوط به یاری مردم از دین اوست. إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»[5]

* کلمه تَوّابٌ» یازدهبار در قرآن آمده است که نه بار همراه با واژه رحمت تَوّاباً رَحِیماً» ، یکبارهمراه با حکمت[6]ویک بار به طور مطلق در این سوره آمده است.

* پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بعد از فتح مکه، عفو عمومی اعلام کردند و همه را بخشیدندو مکه بدون خونریزی فتح شد.

حتیهنگامی که حضرت دید سعد بن عباده شعار انتقام می دهد و می گوید الیوم یومالملحمه» یعنی امروز تلافی می کنیم، حضرت پرچم را از او گرفت و به دست حضرتعلی علیه السلام داد و فرمودند : شعار را عوض کنید و بگویید: الیوم یومالمرحمه» امروز روز رحمت است نه انتقام.

* فتح ونصرت واقعی از جانب خداست،پس به ابزار و تجهیزات و نیروی انسانی تکیه نکنید کهممکن است همه امکانات باشد ولی باز هم شکست بخورید. وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِاللّهِ»[7]

* درفتح مکه، امید بت پرستان به یأس و مرکز شرک به پایگاه توحید تبدیل شد.

موانعیکه بر سر راه مؤمنان بود،برچیده شد، اسلام تثبیت گشت و برای صدور به کشورهای دیگرآماده شد.

* فرماناستغفار یا برای نورانیّت بیشتر قلب است یا برای زدودن غرور پیروزی یا برای گناهانامّت و یا به خاطر معرفت بالای حضرت نسبت به خداوند است.


نگاهی گذرا به فتح مکّه

بعداز صلح حدیبیه، چون مشرکان پیمان شکنی کردند، پیامبر نیرویی فراهم و مکه را بدونخونریزی فتح کرد و شرح ماجرا چنین است: مسلمانان در چند کیلومتری مکه اردو زدند وابوسفیان که شبانه برای سرکشی از مکه خارج شده بود با عباس عموی پیغمبر ملاقاتیداشت. عباس گفت : پیامبر با ده هزار سرباز به سراغ شما آمده است.

ابوسفیانترسید و به عباس پناهنده شد و پیامبر امان دادن عباس را پذیرفتند.

پیامبرفرمودند : هر کس به مسجد الحرام پناه ببرد یا به خانه ابوسفیان برود یا در خانهخود بماند، در امان است.

پیامبربه عباس فرمودند : ابوسفیان را در تنگه ای که گذرگاه مکه هست ببر تا لشگریان الهیکه از آنجا می گذرند، او ببیند.

ابوسفیانبا دیدن این مانور وحشت کرد و به عباس گفت : سلطنت فرزند برادرت بسیار عظیم شدهاست،عباس گفت : سلطنت نیست بلکه نبوت است.

سپسعباس به او گفت : به سراغ مردم مکه برو و آنها را از مقابله با لشگر اسلام بازدار.

ابوسفیانوارد مسجدالحرام شد و به مردم گفت: محمّد با جمعیّتی وارد مکه می شود که توانمقابله با او را ندارید، پس به مسجد الحرام یا خانه من یا خانه خود پناهنده شوید واسلام بیاورید تا سالم بمانید.

به هرحال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد مکّه شد و به یاد روزی که از مکهمخفیانه خارج شد و به شکرانه این پیروزی سجده کرد.

سپسپیامبر با تلاوت سوره فتح وارد مسجد الحرام شد و مسلمانان همراه آن حضرت تکبیر میگفتند.

حضرتنزدیک کعبه آمد و بت ها را می شکست و می فرمود: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُإِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» [8]

ازآنجا که دست حضرت به بت های بزرگ بالای کعبه نمی رسید، به حضرت علی علیه السلامدستور دادند تا پا بر دوش پیامبر نهد و بت ها را سرنگون کند.

سپسحلقه کعبه را گرفت و از مردم مکه پرسیدند :

شماامروز چه انتظاری از من دارید؟ گفتند : بخشش.

اشکدر چشم حضرت جمع شد و مردم گریه کردند.

حضرتسخن یوسف را که به برادرانش فرمود: لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ»[9]امروزهیچ سرزنشی بر شما نیست،به زبان آورد و فرمودند : همه آزادید.

آنگاهجملات لااله الاّ اللّه وحده وحده انجز وعده نصر عبده .را خواندند و فرمودند :هیچکس از خون های ریخته شده و اموال غارت شده گذشته سخنی نگوید و تمام پرونده هایگذشته مختومه و همه مشمول عفو عمومی شدید، پس وارد زندگی نوین شوید.


پیام ها :

1- پیروزیدر سایه نصرت الهی است. إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ»

2-نابودی سران کفر و شرک،زمینه برای ورود مردم به توحید و یکتاپرستی است. إِذا جاءَنَصْرُ اللّهِ . اَلنّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ

3- مسلمانانوظیفه دارند در حدّ توان و امکان خود تلاش کنند تا زمینه ورود دیگران به اسلامفراهم شود. إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ . اَلنّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ

4- اگرموانع برطرف شود،مردم گروه گروه ایمان می آورند. یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِأَفْواجاً»

5- تاقبل از فتح مکه مردم یکی یکی مسلمان می شدند،ولی بعد از فتح مکه، گروه گروه. یَدْخُلُونَفِی دِینِ اللّهِ أَفْواجاً»

6- فتحو پیروزی شما را مغرور نسازد که هرچه هست از خداست. إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ .فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ

7- تنزیه خداوند از عیب و نقص و ظلم، بایدهمراه با سپاس از نعمت ها و ستایش او باشد. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»

8- سپاسو ستایش و تسبیح خداوند، مقدمه استغفار و آمرزش طلبی است.فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ»

9- صالحان که به قدرت می رسند به جای غرور وغفلت،جان و روح خود را با یاد خدا معطر میکنند. إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ .فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ

10-خداوند منزّه است از اینکه یاران دینش را تنها بگذارد. إِذا جاءَ نَصْرُاللّهِ.فَسَبِّحْ

11- هر کس،حتی پیامبر،هر قدر هم تسبیح و تحمیدکند،در پایان آن استغفار کند. وَاسْتَغْفِرْهُ»

12- توبه پذیری سنت خداوند است. إِنَّهُ کانَتَوّاباً»

والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - بحارالانوار،ج32،ص325.

[2] حجرات،14.

[3] - تفسیرنورالثقلین

[4] - تفسیرکنزالدقایق.

[5] - محمّد،7.

[6] - .نساء،17.

[7] - آلعمران،126.

[8] - اسراء،81.

[9] - یوسف،92.





اهمیّت استغفار در قرآن کریم

وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿انفال/33

و خدا بر آن نیست که آنان را در حالی که تو در میان آنان به سر می بری، عذاب کند و تا ایشان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود.

 

نکته ها :

** با توجّه به این که در آیه بعد،کفّار مکّه به عذاب تهدید شده اند،معلوم می شود که منظور از نفی عذاب در این آیه،برداشته شدن عذاب عمومی از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است،مثل عذاب های اقوام پیشین، و گرنه اشخاصی در موارد خاصّی گرفتار عذاب الهی شده اند.مانند : نعمان بن حارث در آیه قبل که در واقعه غدیر» نسبت به جانشینی  حضرت علی علیه السلام اعتراض کرد و از خدا درخواست عذاب کرد که اگر پیامبر(ص) راست میگوید.

پیامبر(ص) هم فرمودند خداوند بخاطر من تا در مدینه باشی تو را عذاب نمیکند، از مدینه خارج شد و سنگی سر او را دو نیم کرد. 

وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ أَوِائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ ﴿انفال/32

و (به یاد آور) زمانی که مخالفان (دست به دعا برداشته) گفتند:خدایا! اگر این (اسلام و قرآن) همان حقِ ّ از جانب تو است، پس بر ما از آسمان سنگ هایی بباران یا عذابی دردناک برای ما بیاور.

 

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿معارج/1 

درخواست کننده ای عذابی را که واقع شدنی است درخواست کرد.

 

** در احادیث آمده است که خداوند به خاطر وجود برخی افراد پاک و علمای ربّانی،سختی و عذاب را از دیگران برمی دارد.چنانکه در ماجرای قلع و قمع قوم لوط،حضرت ابراهیم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: إِنَّ فِیها لُوطاً» یعنی آیا با وجود یک مرد خدایی در منطقه، آنجا را نابود می سازید؟! فرشتگان گفتند:ما می دانیم که لوط در آنجاست و به او دستور دادیم تا از آنجا خارج شود.[95]

** حضرت علی علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند :

یکی از دو امان از میان ما رفت،أمان دیگر را که استغفار است حفظ کنید» [96]

و یا در روایت می خوانیم امام رضا علیه السلام به زکریا ابن آدم فرمود:در شهر قم بمان! که خداوند همانگونه که به واسطه ی امام کاظم علیه السلام بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت،به واسطه ی وجود تو نیز بلا را از آن شهر دور می کند»[97]

** پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:مرگ و زندگی من برای شما خیر است؛در زمان حیاتم خداوند عذاب را از شما بر می دارد و پس از مرگم نیز با عرضه اعمالتان به من،با استغفار و طلب بخشش من،مشمول خیر می شوید.امّا فی مماتی فتعرض علیّ اعمالکم فاستغفر لکم»[98]

** نافرمانی و انجام بعضی گناهان،از اسباب نزول بلا و عذاب الهی است،و راه جبران آن توبه و استغفار است. وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» چنانکه در دعای کمیل می خوانیم: اللّهم اغفر لی الذنوب الّتی تنزل البلاء» وهمان گونه که خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ» [99]تا وقتی که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند،خداوند آنان را هلاک نمی کند.

الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿غـافـر/7

فرشتگانی که عرش (با عظمت الهی) را بر دوش گرفته و آنان که پیرامون عرشند (سه مأموریّت دارند) : 

1-به تسبیح و ستایش حق مشغولند، 2-هم خود به خدا ایمان دارند 3-و هم برای اهل ایمان از خدا آمرزش و مغفرت می‌طلبند که ای پروردگاری که علم و رحمت بی‌منتهایت همه اهل عالم را فرا گرفته است، گناه آنان که توبه کردند و راه (رضای) تو را پیمودند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ محفوظ دار.

 

 نتیجه گیری : 

با دقت در آیه 32 سوره انفال حال که ما قسمت اول آیه را که یعنی  وجود نازنین پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در بین ما نیست و در دست نداریم، از  قسمت دوّم آیه، یعنی استغفار فراموش نکنیم(در همه حالات شب که میخوابیم، صبح که بیدار میشویم)

وجود نازنین پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هر روز حداقل هفتاد بار استغفار میکردند، با فرض اینکه ایشان هیچگونه معصیتی نداشتند

**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و بعضی ائمه معصومین بعد از اتمام هر مجلسی 25 مرتبه استغفار میکردند که اگر کسی احیاناً غیبت یا گناهی در آن مجلس کرده بخشیده شود.

**بفرموده امام سجّاد، استغفار اوّلین اثرش کبر» را از بین میبرد.

**گفتن ذکر استغفار یک رویش معنوی جدید است.

**گفتن ذکر استغفار تمام مشکلات مالی، اقتصادی و خانوادگی ما را حل میکند.

**آیا میدانید بیشترین دعا در قرآن کریم چیست؟ در قرآن کریم حدود 160 دعا  وجود دارد که بیشترین آنها طلب مغفرت است که بسیاری از آنها با ربّ اغفرلی» و ربّنااغفرلی» شروع میشود.

.رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَاوَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَاغِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ (/10)

پروردگارا ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، ودر دل هایمان نسبت به مؤمنان، خیانت و کینه قرار مده پروردگارا یقیناً تو رؤوف و مهربانی

 

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَیَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ (ابراهیم /41)

پروردگارا روزی که حساب برپا می شود، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز.

 

.قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَاوَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِالْكَافِرِینَ (آل عمران/147)

پروردگارا گناهان ما و زیاده روی در کارمان را بر ما ببخش و قدم هایمانرا استوار بدار و ما را بر گروه کافران یاری ده.

 

رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَبَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَإِلَّا تَبَارًا (نوح/147)

پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هر کس که با ایمان به خانه ام درآیدو همه مردان و ن با ایمان را بیامرز، و ستمکاران را جز هلاکت میفزای.

 

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْكًا لَّایَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِی إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (ص/35)

گفت: پروردگارا مرا بیامرز و حکومتی به من ببخش که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد؛ یقیناً تو بسیار بخشنده ای.

 

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِأَخِی وَأَدْخِلْنَافِی رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (اعراف/151)

(موسی) گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمتت درآور،که تو مهربان ترین مهربانانی.

 

وَ قُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَیْرُالرَّاحِمِینَ (مؤمنون/1)

و بگو: پروردگارا مرا بیامرز و بر من رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی

**حال که ملائک حامل عرش خدا که برای ما ذکر استغفار میکنند، ما خود با زبان خود برای خود استغفار نکنیم؟

أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»





فضیلت و خواص سوره شمس


نود ویکمین سوره قران کریم است که مکّی و 15 آیهدارد.

رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلّم در فضیلت این سوره فرموده اند :

هر کسسوره  شمس را قرائت نماید مانند آن است که به اندازه آنچه خورشید و ماهبر آن تابیده است صدقه داده است.(1)

امامجعفر صادق علیه السلام فرموده است : هر کس سوره شمس را قرائت کند در روز قیامتتمامی اعضای بدن او و اشیاء کنار او به سود او گواهی می دهند و خداوند می فرماید :شهادت شما در مورد بنده ام را می پذیرم و به او پاداش می دهم.

 او را تا بهشت همراهی کنید تا هر آنچه که دوستدارد برگزیند نعمت های بهشتی بر او گوارا باشد. (2)

رسولخدا صلی الله علیه و اله و سلّم به اصحاب و یارانشان سفارش می کردند تا در نمازهایمختلف سوره شمس را قرائت نمایند.(3)

 

آثار و برکات سوره


1) موفقیت در هرکار

رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند:

هر کسکه کم توفیق است، در قرائت سوره شمس مداومت ورزد زیرا خداوند او را به هر سو که روکند موفق می دارد و این کار موجب تقویت حافظه و مقبولیت و بلندی جایگاه نزد مردممیشود و منفعت های زیاد دیگری در آن نهفته است.(4)

امامصادق علیه السلام نیز در این باره فرموده اند :

برایکسی که کم روزی و کم توفیق است و زیاد در کارش خسارت و زیان می بیند و در کارشحسرت و افسوس زیاد دارد پسندیده است که بر قرائت سوره شمس مداومت ورزد زیرا موجبافزایش روزی و توفیق او می شود و هر کس این سوره را بنویسد و با آب شسته آن را بنوشداگر دچار اضطراب است آرامش می یابد. (5)

2) رفع اضطراب و بیماری تنفسی

نوشیدنآب شسته شده سوره شمس برای رفع اضطراب و بیماری تنفسی خوب است. (6)

 

ختم مجرب

سهروز وقت طلوع آفتاب (چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه) به سجده رود و سه بار این سوره رابخواند و چون به فالهمها» برسد حاجت خود را از دل بگذراند.(7)

برایدفع دشمن نیز چنین کند.

 (1) مجمع البیان،ج10، ص367

(2) ثواب الاعمال، ص123

(3) بحارالانوار، ج89، ص326

(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص669

(5) همان

(6) المصباح کفعمی، ص460

(7) درمان با قرآن، ص148

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی




 تفسیر آیات 8-1 سوره شمس

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان 

وَالشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَالنَّهارِ إِذا جَلاّها َاللَّیْلِ إِذا یَغْشاها4» وَالسَّماءِ وَ ما بَناها وَالْأَرْضِ وَ ما طَحاها وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها                                               

به خورشید سوگند و گسترش نور آن.(1) به ماه سوگند، آنگاه که از پی خورشید در آید.(2) به روز سوگند آنگاه که زمین را روشن سازد.(3) به شب سوگند، آنگاه که زمین را بپوشاند.(4) به آسمان سوگند و آنکه آن را بنا کرد.(5) به زمین سوگند و آنکه آن را گسترانید.(6) به نفس سوگند و آنکه آن را سامان داد.(7) پس پلیدی ها و پاکی هایش را به او الهام کرد. (8)

نکته ها :

*شایدرمز سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و. آن است که آنچه را که برای آن سوگندیاد شده (تزکیه نفس) به مقدار عظمت خورشید وماه ارزش دارد.

*ارزشخورشید و ماه و شب و روز، بر کسی پوشیده نیست.

حیاتجانداران و پیدایش ابر و بارش باران و رویش گیاهان و درختان و تغذیه حیوانات وانسان، همه مرهون تابش خورشید است.

*درقرآن، گاهی به خورشید بزرگ سوگند یاد شده و گاهی به انجیر و زیتون کوچک و این شایدبه خاطر آن باشد که برای قدرت خداوند فرقی میان خورشید و انجیر نیست.

همانگونهکه دیدن کاه و کوه برای چشم انسان یکسان است و دیدن کوه برای چشم، زحمتی اضافه بردیدن کاه ندارد.

البتّهبالاترین سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسلیم بودن مردم در برابررهبری آسمانی. فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ»[2]

*پرسوگندترینسوره ها، همین سوره شمس است که طبیعتاً باید در مورد مهمترین مسائل باشد و آنتزکیه روح از هرگونه پلیدی و آلودگی است.

شایداین همه سوگند برای بیان اینکه رستگاری در سایه تهذیب است، به خاطر آن باشد کهخداوند به انسان بفهماند که من تمام مقدّمات را برای تو آماده کردم،با نور آفتاب وماه صحنه زندگی را روشن و با گردش شب و روز، زمینه تلاش و استراحت شما را فراهمکردم.

زمینرا برای شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درک خوبی ها و بدی ها را به روح شماالهام کردم تا به اختیار خود، راه تزکیه نفس را بپیمایید.

ابر و باد و مه و خرشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

 

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

 

*فجورها»از فجر به معنای شکافتن است.

*برافراشتگیآسمانها و گستردگی زمین، با اراده مستقیم الهی یا از طریق نیروها و عوامل طبیعیاست و لذا قرآن می فرماید: وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» و نفرمود : منبناها»زیرا کلمه ما» شامل غیر خداوند نیز می شود.یعنی آنچه آسمان را بنا کرد ازنیروها و جاذبه ها و دافعه های طبیعی است که خداوند حاکم کرده و اگر مراد ازکلمهما»در وَ ما بَناها» خداوند باشد،به خاطر آن است که در لفظما»نوعی ابهامبرخاسته از عظمت نهفته و به همین دلیل به جای کلمهمن»کلمهما»گفته شده است.(واللّه العالم)

**تفسیر نمونه : "ما" در لغت عرب،معمولا براى "موجود غیر عاقل" مى‏آید، و اطلاق آن بر خداوند عالم حكیمتناسبى ندارد، و لذا بعضى ناچار شده‏اند "ما" را در اینجا "مصدریه"بگیرند، نه "موصوله" و در اینصورت مفهوم آیه چنین مى‏شود : سوگند بهآسمان و بناى آسمان.

 

*جهان هستی،گویادر ابتدا یک مجموعه متراکم بوده، سپس بخشی برافراشته و آسمان شده و بخشی گسترده وزمین شده است. بَناها - طَحاها» مؤید این سخن آیه ای است که میفرماید: آسمان و زمینرتق بود و فتق کردیم، یعنی بسته بود و بازش کردیم. رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»[3]

أَوَلَمْیَرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَاوَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ (انبیاء/30)

آیا کسانی که کافر شدند، ندیدند که آسمانها و زمینبسته بودند پس آنها را بازگشادیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید کردیم؟ پس آیا ایماننمی آورند.

*بعضیکلمه طَحاها»را اشاره به حرکت زمین دانسته اند، چون یکی از معانیطحو» راندن و حرکتدادن است.

*اسلام،فکر انسان مادی را از شکم و شهوت و شمشیر و شراب، به تأمّل در عمق آسمان ها و زمینو گردش کرات و پیدایش ایام وا داشته است.

*درتفاوت میان وحی و الهام، گفته اند که الهام، درکی است که انسان سرچشمه آن را نمیشناسد، در حالی که گیرنده وحی، سرچشمه وحی را می شناسد.[4]

پیام ها :

1- بسیاری از موجودات هستی، پدیدههایی شگفت انگیز، روشنگر،مقدّس و ارزشمند هستند و می توان به آنها سوگند یاد کرد. وَ الشَّمْسِ- وَ الْقَمَرِ - وَ النَّهارِ»

2- ماه به دنبال خورشید و تابع آناست. إِذاتَلاها»

3- اجرام آسمانی با یکدیگر پیونددارند وَالشَّمْسِ - وَ الْقَمَرِ - وَ السَّماءِ - وَ الْأَرْضِ»

4- خورشید و ماه و ستاره را خدانپندارید، همه آنها آثار قدرت و تدبیر موجود دیگری هستند. تَلاها - بَناها - طَحاها»

5- خواسته ها و تمایلات و غرایزانسان بطور حکیمانه تعدیل شده است. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها»

6- گناه،نوعی شکافتن پرده عفّت ودیانت است. فُجُورَها»

7- فهم و درک خوبیها و بدیها بهصورت فطری، در عمق روح انسانها نهاده شده است. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»

8- ابتدا باید پلیدی ها رابشناسیم، سپس راه گریز و پرهیز از آنها را. (کلمهفجور»قبل ازتقوا»آمده است.) فُجُورَها وَ تَقْواها»

 

[2] - نساء،65.

[3] - .انبیاء،30.

[4] - تفسیر نمونه.





 تفسیر آیات 15-9 سوره شمس

قَدْأَفْلَحَ مَنْ زَکّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها10» کَذَّبَتْ ثَمُودُبِطَغْواها11» إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها12» فَقالَ لَهُمْ رَسُولُاللّهِ ناقَهَ اللّهِ وَ سُقْیاها13» فَکَذَّبُوهُفَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّاها14» وَ لا یَخافُ عُقْباها15»

به راستی رستگار شد،آن کس که نفس خود را تزکیهکرد.(9) و بی شک محروم و ناامید گشت هر کس که آن را بهپلیدی آلود.(10) قوم ثمود از روی سرکشی، (پیامبرشان را) تکذیب کردند.(11) آنگاه که شقی ترین آنها (برای کشتن ناقه) بپاخاست.(12) پس پیامبر خدا به آنان گفت : ناقه خدا وآبشخورش را (حرمت نهید) (13) پس او را تکذیب کردند و ناقه را کشتند وپروردگارشان به خاطر این گناه، آنان را درهم کوبید و با خاک یکسانشان کرد.(14) و خداوند از عاقبت کار خود بیم ندارد. (15)

نکتهها :

*امامباقر و امام صادق علیهما السلام در تفسیر آیه قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها» فرمودند:

قد افلح من اطاع»[5]

یعنیآن کس که از پیامبر و امامان معصوم، اطاعت کرد،رستگار شد.

*دردید الهی، پاکان رستگارند. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها» ولی در نزدفرعونیان،زورمندان رستگارند که غلبه دارند و به ظاهر پیروزند. قَدْ أَفْلَحَالْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی»(طه/64)

*درانجام کارهای خیر، امید رستگاری است.   وَافْعَلُواالْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[6]

درحالی که در تزکیه نفس و خودسازی، رستگاری قطعی است. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها»

*تزکیهنفس، شامل دوری از عقائد و اخلاقیات و رفتارهای ناپسند و کسب عقائد و اخلاقیات وکردارهای پسندیده است.

*درسوره شعراء، آیه 155 لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ»و سوره قمر،آیه 28 نَبِّئْهُمْ

أَنَّ الْماءَ قِسْمَهٌبَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» میخوانیم: آب قریه یک روز سهم مردم و یک سهم روز شتر است و هر کدام در روز خود بهره گیرندو کسی مزاحم ناقه نشود که به عذاب بزرگ گرفتار خواهد شد.

*درقرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به کار رفته که از بررسی آنها معلوم می شود رستگاریشامل چه گروه هایی می شود و چه گروه هایی از رسیدن به آن محرومند، همچون مجرمان کهمیفرماید: لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» [7]

*درقرآن، بعضی مطالب با یک سوگند آمده است. وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ»

گاهیدو سوگند پشت سرهم آمده است. و الضُّحی وَاللَّیْلِ إِذا سَجی»

گاهیسه سوگند در پی هم آمده است: وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً ، فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً ،فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً»

گاهیچهار سوگند: وَالتِّینِ وَ اَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِالْأَمِینِ»

گاهیپنج سوگند: وَ الْفَجْرِ ، وَ لَیالٍ عَشْرٍ ، وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ ، وَاللَّیْلِ إِذا یَسْرِ»

ولیخداوند در این سوره،ابتدا یازده سوگند یاد کرده و سپس به اهمیّت تزکیه نفس اشارهکرده است.

*خابَ» ازمصدر خیبه» به معنای به هدف نرسیدن است.

*دسّ»بهمعنای پنهان کردن و تعبیر قرآن درباره ی زنده به گور کردن دختران چنین است:

یَدُسُّهُ فِیالتُّرابِ» آری خلافکار،به خاطر شرمندگی رویی برایجلوه در جامعه ندارد و سعی می کند عیب ها و خلافکاری های خود را پنهان کند.

کلمه دسیسه»نیز به کار زشتی گفته میشود که آن را پنهان می کنند.

*دَمْدَم»بهمعنای عذاب شکننده و فراگیر است که عذاب شده را قطعه قطعه و پراکنده می کند.

*منظوراز فَسَوّاها»یا قلع و قمع ساختمان ها است که با خاک یکسان شد و یا خود مردم که با خاکیکسان شدند.

*یکفرد تزکیه شده می تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصیّت ومعرفت و وحدت دهد، چنانکه یک نفر تزکیه نشده برای رسیدن به هوسهای خود امّت هاییرا به فساد و نابودی و سقوط می کشاند.

*درقرآن، برای رستگاری انسان ها دو عامل مطرح شده است : یکی ایمان و دیگری تزکیه.

قَدْ أَفْلَحَ مَنْزَکّاها» ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»

بنابراینحقیقت ایمان و تزکیه یکی است و هر کس می خواهد خودسازی کند، باید مؤمن واقعی باشد.

آریمؤمن واقعی کسی است که خود را تزکیه کند و تزکیه شده واقعی، کسی است که ایمانداشته باشد و احکام و تکالیف دینی را به دقت انجام دهد که در آغاز سوره مؤمنونآمده است.

*درتفسیر اطیب البیان می خوانیم، جنایتکاران تاریخ و قاتلان زیاد بودند امّا نوعاً بهخاطر حفظ حکومت یا گرفتن حکومت یا محو رقیب و یا طمع به رسیدن چیزی، دست به جنایاتمی زدند امّا قاتل ناقه صالح و حضرت علی علیه السلام مرتکب جنایت عظیم شدند،درحالی که هیچ یک از انگیزه ها و عوامل فوق در کار نبود، فقط و فقط شقاوت بود.

*حضرتعلی علیه السلام در کوفه روی منبر فرمودند : شتر صالح را یکی پی کرد ولی خداوندهمه را عذاب کرد چون هم راضی بودند و سپس به این آیه اشاره کرد.[8]

*درروایات متعددی از شیعه و اهل سنّت از جمله احمد حنبل، طبری و قرطبی، آمده که اشقی الاولین»عاقرناقه و اشقیالاخرین» قاتل علی بن ابیطالب است.[9]

پیام ها :

1-سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و زمین و آسمان و روح انسان که سعادت انسان درگرو رشد معنوی است نه زندگی مادّی. وَالشَّمْسِ./ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها

2-اگر نفس را رها کنیم، انسان را به سقوط میکشاند. لذا نفس را باید کنترل کرد.

زَکّاها»

3-تزکیه و خودسازی، محروم کردن نیست، رشد دادن است. زَکّاها»

4- هرکس نفس خود را در لابلای عادات و رسوم و پندارها مخفی کند و غافلانه دنبال تأمینخواسته های نفسانی رود، محرومیّت بزرگی خواهد داشت. قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها»

5- طغیانو گناه، مقدّمه کفر و تکذیب است. کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (تقوا»یعنی پاکی و طغوی»یعنی طغیان در گناه)

6- درشیوه تبلیغ، بعد از بیان اصول کلّی، نمونه هایی نقل کنید. قَدْ خابَ. کَذَّبَتْثَمُودُ

7-شکستن قداست ها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بیشتر باشد، شکستن آن قساوت بیشتریمی خواهد.اشقی»

8- اگرانسان به فکر تزکیه نباشد، در ابتدا پیروی از نفس را مخفیانه انجام می دهد دَسّاها» وسپس علنی. إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها»

9- درانجام کار بد، آن کس که شقی تر است زودتر تحریک می پذیرد. انْبَعَثَ أَشْقاها» [10]

10-هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و باید مورد احترام قرار گیرد و اهانت به آن، کیفرالهی را به دنبال دارد. ناقَهَ اللّهِ ، فَعَقَرُوها ، فَدَمْدَمَ»

11-زدودن علف های هرز کافی نیست، بارور کردن هم لازم است.(زَکّاها» به معنای رشد است.)

12-به کامیابی های زودگذر نفس مغرور نشوید که عاقبتش محرومیّت است. وَ قَدْ خابَ» (کلمهخاب»یعنی محروم شد و به آنچه می خواست نرسید.)

13-هر کس به گناه دیگری راضی باشد شریک جرم است.

شتررا یک نفر کشت ولی قرآن می فرماید : جمعی آن را کشتند. فَعَقَرُوها»

14-خداوند بر هر چیز مسلّط است و از نابود کردن ستمگران هیچ پروائی ندارد. وَ لا یَخافُعُقْباها»

15-رضایت و تشویق و تحریک به گناه نیز گناه است. اِنْبَعَثَ أَشْقاها. بِذَنْبِهِمْ

16-کیفرهای الهی جلوه ای از ربوبیّت اوست.(مربّی بایدموانع تربیت را برطرف سازد.) فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ»

17-قهر الهی در دنیا نیز سخت است. فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّاها»

 

والحمد للّه ربّ العالمین»

 

[5] - تفسیر نور الثقلین.

[6] - حج،77.

[7] - .یونس،17.

[8] - .نهج البلاغه،خطبه 20.

[9] - تفسیر نمونه.

[10] - بعثَ»یعنی برانگیخت وانبعثَ»یعنی برانگیخته شد.




ویژگیهاى حیات طیبه اى كه خداوند آن را به نیكوكاران 

وعده داده است

(تفسیر المیزان)


مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىوَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً 

وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْبِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالیکه مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را برپایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم.

و در جمله(فلنحیینه حیاة طیبة ) حیات، به معناى جان انداختن در چیز و افاضه حیات به آن است،پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینكه خداى تعالى مؤمنى را كه عمل صالح كندبه حیات جدیدى غیر آن حیاتى كه به دیگران نیز داده زنده مى كند و مقصود این نیست كهحیاتش را تغییر مى دهد، مثلا حیات خبیث او را مبدل به حیات طیبى مى كند كه اصل حیاتهمان حیات عمومى باشد و صفتش را تغییر دهد، زیرا اگر مقصود این بود كافى بود كه بفرماید:(ما حیات او را طیب مى كنیم ولى اینطور نفرمود، بلكه فرمود: ما او را به حیاتى طیبزنده مى سازیم ).

پس آیهشریفه نظیر آیه (او من كان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس ) است كهافاده مى كند خداى تعالى حیاتى ابتدائى و جداگانه و جدید به او افاضه مى فرماید.

از بابتسمیه مجازى هم نیست كه حیات قبلى او را بخاطر اینكه صفت طیب به خود گرفته مجازا حیاتىتازه نامیده باشد، زیرا آیاتى كه متعرض این حیات هستند آثارى حقیقى براى آن نشان مىدهند مانند آیه (اولئك كتب فى قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه ) و آیه سوره انعامكه در چند سطر قبل ذكرش كردیم همه اینها آثارى واقعى و حقیقى براى این حیات سراغ مىدهند، مثلا نورى كه در آیه انعام است قطعا نور علمى است كه آدمى بوسیله آن بسوى حقراه مى یابد، و به اعتقاد حق و عمل صالح نائل مى شود.

و همانطوركه او علم و ادراكى دارد كه دیگران ندارند همچنین از موهبت قدرت بر احیاى حق و ابطالباطل سهمى دارد كه دیگران ندارند. چنانچه خداى تعالى در باره آنان فرموده: (و كان حقاعلینا نصر المؤمنین ) و نیز فرموده: (من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوفعلیهم و لا هم یحزنون ) و این علم و این قدرت جدید و تازه، مؤمن، را آماده سازند تااشیاء را بر آنچه كه هستند ببینند، و اشیاء را به دو قسم تقسیم مى كنند، یكى حق و باقى،و دیگرى باطل و فانى، وقتى مؤمن این دو را از هم متمایز دید از صمیم قلبش از باطل فانىكه همان زندگى مادى دنیا و نقش و نگارهاى فریبنده و فتانه اش مى باشد اعراض نموده بهعزت خدا اعتزاز مى جوید، و وقتى عزتش از خدا شد دیگر شیطان با وسوسه هایش، و نفس امارهبا هوى و هوسهایش، و دنیا با فریبندگى هایش نمى توانند او را ذلیل و خوار كنند، زیرابا چشم بصیرتى كه یافته است بطلان متاع دنیا و فناى نعمتهاى آن را مى بیند.

چنین كسانىدلهایشان متعلق و مربوط به پروردگار حقیقى شان است، همان پروردگارى كه با كلمات خودهر حقى را احقاق مى كند، جز آن پروردگار را نمى خواهند، و جز تقرب به او را دوست نمىدارند، و جز از سخط و دورى او نمى هراسند، براى خویشتن حیات ظاهر و دائم سراغ دارندكه جز رب غفور و ودود كسى اداره كن آن حیات نیست و در طول مسیر آن زندگى، جز حسن وجمیل چیزى نمى بینند، از دریچه دید آنان هر چه را كه خدا آفریده حسن و جمیل است، وجز آن كارها كه رنگ نافرمانى او را به خود گرفته هیچ چیز زشت نیست.

این چنینانسانى در نفس خود نور و كمال و قوت و عزت و لذت و سرورى درك مى كند كه نمى توان اندازهاش را معین كرد و نمى توان گفت كه چگونه است، و چگونه چنین نباشد و حال آنكه مستغرقدر حیاتى دائمى و زوال ناپذیر، و نعمتى باقى و فنا ناپذیر، و لذتى خالص از الم و كدورت،و خیر و سعادتى غیر مشوب به شقاوت است، و این ادعا، خود حقیقتى است كه عقل و اعتبارهم مؤ ید آن است، و آیات بسیارى از قرآن كریم نیز بدان ناطق است، و ما در اینجا حاجتبه ایراد آنهمه آیات نداریم.

این آثارزندگى جز بر زندگى حقیقى مترتب نمى شود، و زندگى مجازى بوئى از آن ندارد، خداوند اینآثار را بر حیاتى مترتب كرده كه آن را مختص به مردم با ایمان و داراى عمل صالح دانسته،حیاتى است حقیقى و واقعى و جدید، كه خدا آن را به كسانى كه سزاوارند افاضه مى فرماید.

 

و اینحیات جدید و اختصاصى جداى از زندگى سابق كه همه در آن مشتركند نیست، در عین اینكه غیرآن است با همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد پس كسى كه داراى آنچنان زندگىاست دو جور زندگى ندارد، بلكه زندگیش قوى تر و روشن تر و واجد آثار بیشتر است، همچنانكهروح قدسى كه خداى عز و جل آن را مخصوص انبیاء دانسته یك زندگى سومى نیست بلكه درجهسوم از زندگى است، زندگى آنان درجه بالاترى دارد.

 

این آنچیزى است كه تدبر در آیه شریفه مورد بحث آن را افاده مى كند، و خود یكى از حقایق قرآنىاست، و با همین بیان، علت اینكه چرا آن زندگى را با وصف طیب توصیف فرموده روشن مى شود،گویا همانطور كه روشن كردیم حیاتى است خالص كه خباثتى در آن نیست كه فاسدش كند و یاآثارش را تباه سازد.

 

وجوهى دیگر كه درباره مراد از حیات طیبه گفته شده است

مفسرین،در آیه شریفه وجوهى ذكر كرده اند: بعضى گفته اند حیات طیب، حیات بهشتى است كه مرگ ندارد،و فقر و بیمارى و هیچ شقاوت دیگرى در آن نیست.

بعضى دیگرگفته اند: حیات برزخى است. و شاید این تخصیص را از اینجا پنداشته اند كه ذیل آیه راحمل كرده به جنت آخرت و براى حیات طیبه جز برزخ چیزى به نظرشان نرسیده.

بعضى دیگرگفته اند: همین حیات دنیوى است كه مقارن با قناعت و رضا به قسمت خداى سبحان باشد، زیراچنین حیاتى پاكیزه ترین زندگى است.

و بعضىگفته اند: مراد از آن، رزق حلال است كه در قیامت عقابى بر آن نیست. بعضى دیگر گفتهاند: روزى روز بروز است.

و در اینوجوه جاى مناقشه بسیار است كه بر خواننده اگر دقت فرماید پوشیده نیست، و حاجت نیستكه ما كلام را با ایراد آنها طول دهیم.





تفسیر آیات 4-1 سوره لیل

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

بهنام خداوند بخشنده مهربان

وَاللَّیْلِإِذا یَغْشی وَالنَّهارِ إِذا تَجَلّی وَ ما خَلَقَالذَّکَرَ وَ الْأُنْثی إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتّی

بهشب سوگند،آنگاه که(زمین را درپرده سیاه) فرو پوشاند.(1) به روز سوگند،آنگاه کهروشن شود.(2) سوگند به آنکس که نر و ماده را آفرید.(3) همانا تلاش های شماپراکنده است. (4)

 

نکته ها :

*درحدیث می خوانیم :

خداوندبه هر چه از مخلوقاتش که بخواهد، حق دارد سوگند یاد کند ولی مردم باید تنها به خداسوگند یاد نمایند.[1]

*شَتّی»جمع شتیت» به معنای متفرّق است.

سوگند،تنها برای تفاوت سعی ها نیست، زیرا که این تفاوت بر همه روشن است، بلکه سوگند بهخاطر نتایج و آثار متفاوت کارها است.

*سایهشب یک نعمت بزرگ است که در آن تعدیل حرارت، آسایش جسم، آرامش روح و نیایش هایخالصانه انجام می گیرد.

 

پیام ها :

1- زمان، امری مقدّس و قابل سوگند است.

وَاللَّیْلِ إِذایَغْشی»

2- هم به نشانه های آفاقی توجه کنید، وَاللَّیْلِ.وَ النَّهارِ هم به نشانه های انفسی.

وَ ما خَلَقَالذَّکَرَ وَ الْأُنْثی»

3- نظام زوجیّت در حیوان و انسان، نشانه قدرتو حکمت خداوند است. ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی»

4- تفاوت مهر یا قهر خداوند حکیمانه و عادلانهاست نه گزاف، زیرا تلاشهای شما انسانها گوناگون است. إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتّی»

 

[1] - تفسیر نورالثقلین.




تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت چهارم-تقسیر سوره حمد»


[http://www.aparat.com/v/q7x3X]


[http://www.aparat.com/v/q7x3X]



تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت سوّم-تقسیر سوره حمد»


[http://www.aparat.com/v/PXZG3]


[http://www.aparat.com/v/PXZG3]



تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت دوّم-تقسیر سوره حمد»



[http://www.aparat.com/v/A2xIY]


[http://www.aparat.com/v/A2xIY]



تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت یکم-تقسیر سوره حمد»



[http://www.aparat.com/v/VgJtZ]


[http://www.aparat.com/v/VgJtZ]



اهمیّت استغفار در قرآن کریم

وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿انفال/33

و خدا بر آن نیست که آنان را در حالی که تو در میان آنان به سر می بری، عذاب کند و تا ایشان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود.

 

نکته ها :

** با توجّه به این که در آیه بعد،کفّار مکّه به عذاب تهدید شده اند،معلوم می شود که منظور از نفی عذاب در این آیه،برداشته شدن عذاب عمومی از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است،مثل عذاب های اقوام پیشین، و گرنه اشخاصی در موارد خاصّی گرفتار عذاب الهی شده اند.مانند : نعمان بن حارث در آیه قبل که در واقعه غدیر» نسبت به جانشینی  حضرت علی علیه السلام اعتراض کرد و از خدا درخواست عذاب کرد که اگر پیامبر(ص) راست میگوید.

پیامبر(ص) هم فرمودند خداوند بخاطر من تا در مدینه باشی تو را عذاب نمیکند، از مدینه خارج شد و سنگی سر او را دو نیم کرد. 

وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ أَوِائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ ﴿انفال/32

و (به یاد آور) زمانی که مخالفان (دست به دعا برداشته) گفتند:خدایا! اگر این (اسلام و قرآن) همان حقِ ّ از جانب تو است، پس بر ما از آسمان سنگ هایی بباران یا عذابی دردناک برای ما بیاور.

 

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿معارج/1 

درخواست کننده ای عذابی را که واقع شدنی است درخواست کرد.

 

** در احادیث آمده است که خداوند به خاطر وجود برخی افراد پاک و علمای ربّانی،سختی و عذاب را از دیگران برمی دارد.چنانکه در ماجرای قلع و قمع قوم لوط،حضرت ابراهیم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: إِنَّ فِیها لُوطاً» یعنی آیا با وجود یک مرد خدایی در منطقه، آنجا را نابود می سازید؟! فرشتگان گفتند:ما می دانیم که لوط در آنجاست و به او دستور دادیم تا از آنجا خارج شود.[95]

** حضرت علی علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله 

علیه و آله فرمودند :

یکی از دو امان از میان ما رفت،أمان دیگر را که استغفار است حفظ کنید» [96]

و یا در روایت می خوانیم امام رضا علیه السلام به زکریا ابن آدم فرمود:در شهر قم بمان! که خداوند همانگونه که به واسطه ی امام کاظم علیه السلام بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت،به واسطه ی وجود تو نیز بلا را از آن شهر دور می کند»[97]

** پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:مرگ و زندگی من برای شما خیر است؛در زمان حیاتم خداوند عذاب را از شما بر می دارد و پس از مرگم نیز با عرضه اعمالتان به من،با استغفار و طلب بخشش من،مشمول خیر می شوید.امّا فی مماتی فتعرض علیّ اعمالکم فاستغفر لکم»[98]

** نافرمانی و انجام بعضی گناهان،از اسباب نزول بلا و عذاب الهی است،و راه جبران آن توبه و استغفار است. وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» چنانکه در دعای کمیل می خوانیم: اللّهم اغفر لی الذنوب الّتی تنزل البلاء» وهمان گونه که خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: 

وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ» [99] 

تا وقتی که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند،خداوند آنان را هلاک نمی کند.

الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿غـافـر/7

فرشتگانی که عرش (با عظمت الهی) را بر دوش گرفته و آنان که پیرامون عرشند (سه مأموریّت دارند) : 

1-به تسبیح و ستایش حق مشغولند، 2-هم خود به خدا ایمان دارند 3-و هم برای اهل ایمان از خدا آمرزش و مغفرت می‌طلبند که ای پروردگاری که علم و رحمت بی‌منتهایت همه اهل عالم را فرا گرفته است، گناه آنان که توبه کردند و راه (رضای) تو را پیمودند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ محفوظ دار.


تَكَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّوَالْمَلَائِكَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِأَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (شوری/5)

نزدیک است آسمان ها از فرازشان به سبب عظمت وحی بشکافند و فرشتگان، پروردگارشانرا همواره همراه با سپاس و ستایش تسبیح می گویند، و برای کسانی که در زمین هستند، درخواست آمرزش می  کنند؛ آگاه باشید بی تردید خدا بسیار آمرزنده ومهربان است.


 نتیجه گیری : 

با دقت در آیه 32 سوره انفال حال که ما قسمت اول آیه را که یعنی  وجود نازنین پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در بین ما نیست و در دست نداریم، از  قسمت دوّم آیه، یعنی استغفار فراموش نکنیم(در همه حالات شب که میخوابیم، صبح که بیدار میشویم)

وجود نازنین پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هر روز حداقل هفتاد بار استغفار میکردند، با فرض اینکه ایشان هیچگونه معصیتی نداشتند

**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و بعضی ائمه معصومین بعد از اتمام هر مجلسی 25 مرتبه استغفار میکردند که اگر کسی احیاناً غیبت یا گناهی در آن مجلس کرده بخشیده شود.

**بفرموده امام سجّاد، استغفار اوّلین اثرش کبر» را از بین میبرد.

**گفتن ذکر استغفار یک رویش معنوی جدید است.

**گفتن ذکر استغفار تمام مشکلات مالی، اقتصادی و خانوادگی ما را حل میکند.

**آیا میدانید بیشترین دعا در قرآن کریم چیست؟ در قرآن کریم حدود 160 دعا  وجود دارد که بیشترین آنها طلب مغفرت است که بسیاری از آنها با ربّ اغفرلی» و ربّنااغفرلی» شروع میشود.

.رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَاوَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَاغِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ (/10)

پروردگارا ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، ودر دل هایمان نسبت به مؤمنان، خیانت و کینه قرار مده پروردگارا یقیناً تو رؤوف و مهربانی

 

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَیَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ (ابراهیم /41)

پروردگارا روزی که حساب برپا می شود، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز.

 

.قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَاوَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا 

عَلَى الْقَوْمِالْكَافِرِینَ (آل عمران/147)

پروردگارا گناهان ما و زیاده روی در کارمان را بر ما ببخش و قدم هایمانرا استوار بدار و ما را بر گروه کافران یاری ده.

 

رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَبَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَإِلَّا تَبَارًا (نوح/147)

پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هر کس که با ایمان به خانه ام درآیدو همه مردان و ن با ایمان را بیامرز، و ستمکاران را جز هلاکت میفزای.

 

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْكًا لَّایَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِی 

إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (ص/35)

گفت: پروردگارا مرا بیامرز و حکومتی به من ببخش که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد؛ یقیناً تو بسیار بخشنده ای.

 

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِأَخِی وَأَدْخِلْنَافِی رَحْمَتِكَ وَأَنتَ 

أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (اعراف/151)

(موسی) گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمتت درآور،که تو مهربان ترین مهربانانی.

 

وَ قُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَیْرُالرَّاحِمِینَ (مؤمنون/1)

و بگو: پروردگارا مرا بیامرز و بر من رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی.


**حال که ملائک حامل عرش خدا که برای ما ذکر استغفار میکنند، ما خود با زبان خود برای خود استغفار نکنیم؟

أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»

 

[95] - عنکبوت،31

 [96] - نهج البلاغه،حکمت 88

[97] - بحار،ج57،ص217

[98] - تفسیر نورالثقلین

[99] - هود،117




سیمای سوره شمس

سورهشمس، پانزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.

نامآن برگرفته از آیه اول است که با سوگند به خورشید آغاز می شود.

بیشترینسوگندهای قرآن، به صورت پشت سر هم در این سوره آمده است که با یازده سوگند پیاپیبر خورشید و ماه، روز و شب و آسمان زمین، بر ارزش و اهمیّت تزکیه نفس، تأکید می ورزد.

مضموناین سوره آن است که انسان با الهام خدایی، کار نیک را از کار زشت تشخیص می دهد واگر بخواهد رستگار شود، باید باطن خود را تزکیه کند و با انجام کارهای نیک، آن رارشد و پرورش دهد و گرنه از سعادت محروم  میماند. [1]

آنگاهبه عنوان شاهد، داستان قوم ثمود را ذکر می کند که به خاطر تکذیب پیامبرشان حضرتصالح و کشتن شتری که معجزه الهی بود، به عذابی سخت گرفتار شدند.

[1] - تفسیر المیزان.





نـظـر عنـایت خـداونـد بر دعــا خــوان

دعا خوانی كه حضرت اللّه را مورد توجه قرار میدهد و وجود مقدّس او را ندا می دهد و با زبان قال و حال اللّهم» می گوید ، باید بداند كه : اگر كشش و جاذبه و اذن و اجازه حضرت معشوق نبود ، عاشق شیدا قدرت یك كلمه سخن گفتن با معشوق را نداشت و نیروی قدم نهادن در عرصه دعا برای او نبود ، و زبان قالش لال ، و پدید آمدن حالش محال بود .

زبان ندا دهنده حق ، با اتصال به قدرت حق اللّهم» می گوید ، و لسان حال دعا خوان ، با لطف و كرم او گشوده می شود .

دعا خوان باید به این حقیقت آگاه باشد كه : تا خواست محبوب نباشد ، بیان درخواست خواهنده امكان ندارد و تا اراده  حضرتش در وجود عبد تجلّی نكند ، عبد برای دعا و طلب حاجت به پیشگاه او نمی رود .

آری ! دعا تعلیم اوست.

حیات وجود دعا خوان رشحه ای (تراوشی) از امر اوست. زبان قال و لسان حال دعا خوان در دست اراده اوست ، پس همه چیز از او و در سیطره مالكیت و قدرت اوست.





دانستنیهاییازخلقت شتر


أَفَلَایَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ

آیاآنان به شتر نمى ‏نگرند كه چگونه آفریده شده است؟!  

[سوره الغاشیة/17]

خانواده شتر یكی از كوچكترین خانواده‌هادر میان جانوران می‌باشد. بجز شتر دوكوهانه و چهار كوهانه، چهار نوع دیگر از اینخانواده وجود دارد خلقت شتر یك شكل عجیب كه داراى سر واسرار مى باشد.

گـوش : 

گـوشـهـای آنکـوچکـ و پـوشـیـده از مـوهـای پـرپـشـت و بهم چسبیده است، که باعث می شود شن وماسه داخل گوش آن نروند.

سوراخبینی :

پـوسـتهمـخاطی سوراخ بینی آن سطح خیلی پهنی دارند که راه نفوذ برای شن و ماسه به داخلبینی باقی نمیگذارند، ولی نم و رطوبت لازمه هـوای تـنـفـس را از هـوا می مکندو جذب می کنند

پلکچشم :

مژه های آن خیلی پرپشت و کیپ همدیگر هستند که باعث میشود شن و ماسه و سـنگـریـزه هـای اطـراف به درون چشم وی نـفـوذ نکنند.

پاهاى شتر:

پاهاى شتر طبعیتا دراز بوده واز تناسق خوبى برخوردا مىباشد كه باعث بلند نگاه داشتن جسمش مى باشد تا كه  از غبار وآلودگى زمین درامان بماند.

كف پاى شتر:

کف پهن پای آن با یک قشر شاخه ای مجهز شده که باعث میشـود پای آن در شن و مـاسـه فـرو نرود، و پا را در مـقـابل ماسـه هـای تیز و گرمنیز محافـظـت می کند.

معده:

روده آن سلولهای جذب آب دارد،این سـلـولـهـا قـسـمـتزیـادی از آب مـصـرف شـده مـوجود در غذای روده را جذب می کنند و برای بدن نگه میدارند. (به این خاطر سرگین آن خیلی خشک است).

درازى گردن آن:

خداوند در قران كریم به شتر اهمیّت زیاد داده است بخاطراینكه در نزد عربها این یك حیوان خیلى محبوب بود، شتر كه گردن دراز دارد تا كهبتواند گیاهان دشت وصحرا که خشک و خاردار هستند را بخورد و نیز از درختهاى بلنداستفاده نماید و درازى گردن وى در وقت از زمین جستن برایش كمك میكند.

. و این خود در حقیقت، یك  اسرارى مى باشد كه خداوند در آنخلق نموده است

تکـیهگاهـهای وی در حالت نشستن (یعنیزانوها، آرنجها، وسینهاز قـشـرکلفـتِ پوستِ مرده تشکـیل شده است. این قـشـر گرما را خنثی می کند و باعث می شودبدن آن زخم نشود

  درجه حرارت بدن شتر میتواند در مقابل حرارت خـیـلـی تغـیـیـر کـند (یعنی مقاومت بدنشدرمقابل حرارت بالاستضمناینکه وی از داران است،حرارت بدن وی بین 34 تا 41 درجهدر تغییر است.

وقتی دمابالا برود دمای بدن وی نیز بالا می رود، این امر باعـث می شـودکـه تـا دمـایمـشـخصی نیازی به عرق کردن برای خنک کردن خود نداشته باشد. و در مصرف آب خود صرفهجوئی کند.

 داخـل دهـان آن از پوست سفـت و سخـت پـوشـیـده شـده کـه باعـثمی شود بتواند گیاهان دشت و صحرا که خشک و خاردار هستند را بخورد و زخمی نشودکوهان آن محل ذخیره انرژی است،ضمن اینکه چربی آن قشـری برای مقابله با گرما نیزهست.

سطح کمر آن باریک است. که باعث می شود تابش گرم و سوزاننیمروزی

خورشید، فقط به قسمت کمی از بدن وی بطور مـؤثر بـتابـد،و در شرایط تابش قبل از نیمروز یا بعد از آن که خورشید مایل می تابد، اگـرمـجـبـور باشد در آفـتـاب باشـد، رو به خـورشید و یا پـشـت به خـورشید زمین گیرمیشود، که این نیز بنوبه خود باعث می شود تابش مؤثر خـورشید فقط سوزان را خـنـثیمی کند.

 به این ترتیب شتر می تواند گرمائی که خیلی از حیوانات دیگر نمیتوانند آنرا تحمل کنند او تحمل کند.

کلیّـه هایوی قسمت زیادی از آبهای مصرف شده را دوباره پس می گیرند، (به این خاطرادرار آن غلیظ  ومحكم استپوست پـشـمیآن باریک و نرم است. هم گرما را خنثی می کند و هم بدن را خنک میکند.

در بسیارى ازكشورها پشم شتر با قیمت عالىبه فروش مى رسد، كه از آن خیمه ویا فرشهاىمظبوط مى سازند تا كه درجه حرارت را كم كند.

وقـتی ادرارمی کند، دم خود را می جنباندتا ادرار به پـاهـا پاشیده شود. به این شکل با خیس ومرطوب کردن خود به خنک شدن خود کمک میکند.

 شکم وی خیلی بزرگ است. می تواند تا 200 لیتر آب بنوشد. علاوه بر آن مجراها و منابع ذخیره آب نیز دارد، که هنگام آب خوردنآنها را نیز پر می کند.

مجرای خون ویدر اعماق  بدن قـرار نگرفـته بـلکه زیر پوست گردن وپاها و پهـلـوهـا قرارگرفته است. این باعث می شود که گرمای بدن را بیشتر به سطح بدن منتقل کند. و سـرخرگـهـا حتی در شـرایـطـی که تقـریـباً بی آب باشند و در وضعیت تقریبی معادل یکدویست هزارم حجم واقعی خود،باز هم می توانند اکسیژن را به نقـاط مختـلف بدن منتقلکنند.

 در واقع خلقت شتر با حساب دشت و صحرا و مشکلات خاص آن یعنی برای گرما،کـمـبـود آب، شـن و مـاسـه خلق شده است. کـسـانی می گـویـند با تدبّر در خلقتاین حیوان دلیلی برای وجود خدا نمی بینند.

 

قرآن،آنها را به مطالعه پدیده های طبیعی مراجعه می دهـد. انـتـخـاب شتر از میان سایرحیوانات برای مطالعه، به این معنی است که وی چیزهای خاصی دارد. بر اساس شـناختیکـه ما امروزه از بافت بـیـولـوژیکی شـتـر داریـم نـیز در واقع همینطور همهست، و می بینیم که در ساختار آفرینش شتر مغز و انـدیـشـه و حساب و کتاب خوابیدهاست، كه اسرار آن را خالق آن میداند.

 

درحالـیکـه در گذشته مردم فکر می کردند که تحمّل شترزیاد است نه اینکه چیز خاصی در آن میدیدند.

اهمیّت شتر در مورد تامین غذائى درسالهاى 1984و 1985، قاره افریقا که مواجه با خشك سالى شد و درنتیجه بسیارى ازحیوانات آن مناطق به هلاكت رسیدند، ولكن شترها باقىماندند و نیز مردمان كه مصدر رزقشان شتر بود از این قحطی وخشك سالى جان به سلامتبردند.

بر اساس تحقیقات منتشر شده از سوی متخصصان سازمان جهانیبهداشت، با توجه به خواص مفید فرآورده های شتر، چندین میلیون مشتری بالقوه در جهانعرب و دهها میلیون نفر دیگر در اروپا، آمریکا و آفریقا، باعث می شود که تولید وصدور این فرآورده ها بازاری پر رونق را ایجاد کند.

در بعضى مناطق جهان شتربه عنوان وسیله ای حمل و نقل بودهوبراى وارد و صدور مواد غذائى بوده و بجای ماشین استخدام مى شود و این سبب شد كه مردمان افریقا شروع به تربیت شتر پرداختند ؛ تاكه بتواننددر مقابل حوادث اینچنین  مقاومت كنند.



سفینه صحراء:

شترداری به درازای تاریخ زندگی عربها در شنزارهای گرم وخشک جزیره عربستان و صحراهای شمال و شرق آفریقاست .

 آنها در مسیر تاریخ از گوشت شترها خورده اند، ازپشم و پوست آنها استفاده کرده اند و در جنگ ها و در مسیر راهها به راندن شترهاپرداخته اند.

 سؤال اینجاست كه شترها چرا در مقایسه با سایرحیوانات اهلی و با توجه به خاصیّت های مفید شتر، این حیوان در تمام نقاطجهان، از جمله در اورپا، کمتر  مورد توجهبوده است؟!

علاوه براین، مردمان آن مناطق می گویند که کشف نفت در کشورهایعرب حاشیه خلیج که ثروتمند شدن مردم این مناطق را به دنبال داشته، انگیزه پرورششتر در این مناطق (به عنوان یکی از مناطق اصلی پرورش شتر) را تضعیف کردهاست.

آنها می گویند با سرازیر شدن خودروهای قدرتمند بیابانگردبه این مناطق، شتر حتی به عنوان وسیله ای برای حمل و نقل نیز، جایگاه خود را ازدست داده است.

 با تمام این اوصاف، عده زیادی در خاورمیانه بهشترداری به عنوان یک سنّت نگاه می کنند و سعی می کنند به آن ادامه دهند.

 مسابقه شتررانى که از سرگرمی های جذاب ثروتمندان و امیرزادگان عرب است همه ساله پر رونق تراز پیش در چند کشور عربی برگزار می شود، پس از اینکه این مسابقات به دلیلاستفاده از خردسالان برای شتر، دوانی مورد انتقاد جامعه جهانی قرار گرفت، دستاندرکاران مسابقات شتر دوانی، از روبات ها بجای سوارکار استفاده کردند

شیر شتر:

ممکن است بعنوان تازه ترین اغذیه مقوی وارد بازار شود وقفسه مغازه های فروشنده مواد غذایی سالم را پر کند.

سازمان ملل خواستار فروش شیر شتر به غرب شده است. اینشیر سرشار از ویتامین ب و ث است و ۱۰برابر شیر گاو آهن دارد.

شیر شتر که کمی ر از شیر معمولی است بطور گسترده ایدر جهان عرب مصرف می شود و برای تولید پنیر بسیار مناسب است. برخی از مهمترین پخشکنندگان مواد غذایی برای فروش این محصول در بریتانیاابراز علاقه کرده اند.

علاوه بر مواد معدنی و ویتامین، تحقیقات نشان داده کهپادتن های موجود در شیر شتر ممکن است برای غلبه بر بیماری هایی نظیر سرطان، ایدز،آایمروهپاتیت ث مفید واقع شوند. 

در همین حال تحقیقات برای یافتن نقش آن در کاهش تاثیردیابت و بیماری های قلبی نیز ادامه دارد.

 سازمان خوار و بار جهانی، بازوی اغذیه سازمان ملل متحد، ازتولیدکنندگانخواسته تا فروش این محصول به غرب را آغاز کنند. این سازمان امید دارد گروه های کمککننده و سرمایه گذاران به توسعه این بازار کمک کنند.

 یکی ازمسئولان این سازمان می گوید: "استعداد این محصول عظیم است. شیر، پول است". 

یکی از مشکلات در ارتباط با این محصول که هنوز حل نشدهناسازگاری باقی مانده آن با دمای بسیار بالاست و باید برای افزایش زمان مصرف آنفعالیت های بیشتری صورت گیرد.

 بعضى علماى بهداشتى گفتند "شیر شتر می تواندافزوده مفیدی برای رژیم های غذایی باشد چرا که دارای کلسیم و ویتامن ب است واز چربی کمتری نسبت به شیر معمولی گاو برخوردار است".

با این حال این شیر گران تر از شیر گاو است و مزه ایدارد که ممکن است برخی از مردم از آن خوششان نیاید.


             أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ 


          آیا آنان به شتر نمى ‏نگرند كه چگونه آفریده شده است؟!




تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت بیست و هشتم-سوره یس»


[http://www.aparat.com/v/UCdG8]


[http://www.aparat.com/v/UCdG8]






سوغات حوّا» در هنگام هبوط به زمین چه بود؟

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُممِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ 

فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ(بقره آیه 38)

گفتیم: همگی از آن مرتبه و مقام فرود آیید؛ چنانچهاز سوی من هدایتی برای شما آمد، پس کسانی که از هدایتم پیروی کنند نه ترسی بر آناناست 

و نه اندوهگین شوند.


باب دویست و چهل ویكم

 اسرار و علّت بوجود آمدن بوىخوش عطر

برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-مطلب شماره 466 

حدیث (1)

محمّد بن الحسن رحمة اللَّه علیه، از محمّد بن الحسن الصفّار، ازعلى بن حسان واسطى، از برخى اصحابش، از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام نقل كردهكه آن جناب فرمودند: حضرت آدم علیه السّلام از بهشت به كوه صفا و حوّاء به كوهمروه هبوط داده شدند و این در حالى بود كه حوّاء در بهشت موهایش را شانه زده بود،

هنگامى كه در زمین قرار گرفت گفت: در حالى كه مورد غضب و سخط الهىمى‏باشم از شانه شدن موهایم خشنود نبوده و به آن دلبستگى ندارم، لذا آرایش موها رابهم ریخت و آنها را از هم گشود، موها پراكنده و منتشر شدند و از انتشارشان عطرى كهاز ناحیه شانه زدن در بهشت در موها پدید آمده بود متصاعد شد باد آن را برد و درهند متمركز ساخت از این رو عطر و بوى خوش در هند پدید آمد.

و در حدیث دیگر آمده: وقتى حوّا گیسوان بافته خود را گشود حق تباركو تعالى باد را فرستاد تا به موهاى پریشان و گشوده او وزیده و بوى عطر آن را درمشرق و مغرب پراكنده ساخت.





تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت بیست و چهارم-سوره یس»




[http://www.aparat.com/v/NZ0xJ]


[http://www.aparat.com/v/NZ0xJ]




بررسی و چگونگی  امانت الهی داده شده به انسان

سوره احزاب آیات 74-73 صفحه 427

توسط استاد عظیمی



إِنَّاعَرَضْنَا الأمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْیَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإنْسَانُ إِنَّهُ کَانَظَلُومًا جَهُولا ﴿٧٢﴾  

یقیناً ما امانت را [که تکالیف شرعیهسعادت بخش است] بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از به عهده گرفتنش[به سبب اینکه استعدادش را نداشتند] امتناعورزیدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را پذیرفت بی تردید او [به علت ادا نکردنامانت] بسیار ستمکار، و [نسبت به سرانجام خیانت در امانت] بسیار نادان است ﴿٧٢﴾


لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿٧٣﴾

تا نهایتاً خدا مردان و ن منافق، ومردان و ن مشرک را [به سبب خیانت در امانت] عذاب کند و توبه مردان و ن مؤمنرا [به علت لغزش در امانت]بپذیرد؛و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. ﴿٧3﴾






[http://www.aparat.com/v/LahNI]


[http://www.aparat.com/v/LahNI]




خلاصه ویدئو :

درروز عَرَضْ»(1) عَرَضْـنَاالأمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِوَالأرْضِ وَالْجِبَالِ» چه اتفاقی افتاد و چطوری اینعَرَضْ»محقق شد؟

برایسؤال فوق چهار نظریه وجود دارد :

1-نظریه اوّل که در مجمع البیان آمده و مرحوم شیخ طبرسی آمده، عَرَضْ» بههمان معنای حقیقی خودش، یعنی خدا یک چیزی رو داشت که اسمش رو امانت» گذاشت و اونرو به موجودات یکی یکی عرضه کرد و همه موجودات نتوانستند و انسان توانست.

منتهیدر این نظریه اهل آسمانها و اهل زمین و اهل جبال مدّ نظر است یعنی موجوداتی کهشعور داشتند مثل ملائکه، مثل جنّ ها و سایر موجوداتی که بودند و ماخبرنداریم.  و خدا امانت رو به این ها عرضهکرد یعنی مَنْ فی السماوات والارض»

2-درنظریه دوم که آن هم مجمع البیان مرحوم شیخ طبرسی است، عَرَضْ» به معنای حقیقی خودش گرفته شده و ما آنرا مجازینمیگیریم و منظور از سماوات والارض خود آسمانها و زمین و کوهها و دلیلش هم این استکه این ها دارای شعوری بودند و به مقتضای آن شعور مورد الهی خطاب قرار گرفتند کهآیا میتوانید این الهی را بردارید؟

یکنگاهی کردند و بررسی کردند وزیر بار این امانت نرفتند و از این امانت ترسیدند وهراسیدند.

3-نظریهسوم هم که باز در مجمع البیان آمده و مرحوم شیخ طبرسی آن را مطرح کرده است این است کهما بگوییم منظور از إِنَّا عَرَضْنَا الأمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالْجِبَالِ»یعنی این است عَرَضْ» تقدیری و فرضی بوده و اینعرضه نشده است و مفهوم اصلی در این نظریه این است که اگر آسمانها و زمین و کوههاعقل و شعور داشتند، اگر داشتند و حالا که ندارند (البته فارغ از این نظریه ما معتقدیم که آنها فهم و شعور دارند)و اگر میداشتند و خداوند این امانت را به آنها عرضه میکرد، این ها نمی پذیرفتند ودر مجموع طبق این نظریه عضه ای اتفاق نیفتاده و چیزی بر کسی عرضه نشده است و ابنیک عَرَضْ»تقدیری و فرضی بوده است.

یعنیمیخواهد بگوید که انسان آمد و یک باری رو برداشت که اگر ما این بار رو به آسمانهاو زمین و کوهها میدادیم و انها هم می فهمیدند، برنمیداشتند.

4- همانطور که گفته شد، سهنظر فوق را علامه طباطبائی در تفسیر المیزان آورده و فرموده که هر سه نظریه درستنیست و خود ایشان قائل به نظریه چهارمی است که خود ایشان مبتکر این نظریه نیست واین نظریه قبلا بوده و علامه طباطبائی این نظریه رو پذیرفته و زیباتر از قبل خودشتوضیح داده و فرموده : در إِنَّا عَرَضْنَا الأمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِوَالْجِبَالِ» اصلا عَرَضْنَا» به معنای عَرَضْنَا»نیست و به معنای عارضْنا» وقابلنا» است، یعنی ما خودمان آمدیم مقابله کردیم. برای روشن تر شدن موضوع به لطفابه مثالی توجه فرمایید :

ببینید،مثلا یک مهندسی میخواهد طراحی کند و چند شاخه تیرآهن در نزد او قرار دارد. ابتا امنگاه میکنتد و میگوید این تیرآهن به درد این سقف نمی خورد و بار آنرا نمیتواندتحمل کتد و میشکند. اون یکی دیگر هم همینطور است، ولی این یکی چرا، چون تیرآهن قویو قدرتمندی است و میتواند این بار را تحمل کند و میشود از آن به عنوان ستون اینساختمان استفاده کرد.

اینمثال یعنی چه؟ یعنی اینکه ما یک باری رو داریم با این می سنجیم می بینیم نمیتواند،با اون می سنجیم می بینیم نمیتواند ، و با اون سومی می سنجیم می بینیم میتواند والّا نه کسی چیزی حمل کرده و نه چیزی بر کسی عرضه شده و نه اصلا کسی آنجا بوده واین آیه إِنَّا عَرَضْنَا الأمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالْجِبَالِ»یعنی علم محاسبه و خداوند در این مرحله محاسبه کرد و اینطور نبوده که انسان با یکحالت دستپاچگی بگوید این امانت رو بدهید به من. بلکه (طبق محاسبه خداوند) ماخودمان نگاه کردیم که انسان میتواند این امانت را بردارد یعنی چه؟

یعنیوجود استعداد در حَمَلَهَا» یعنی انسان استعداد برد اشتن این بار را دارد و فَأَبَیْنَأَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ» یعنی سایر موجودات استعداد برد اشتن این بار را نداشتندو این معنایی است که علامه طباطبائی آن را می پسندد و طبق این معنا طبیعی است کهمراد از انسان یک انسان خاص نیست بلکه نوع انسان (با توجه به الف و لام عام» که بر سر کلمه انسان آمده)سرشت انسان طبیعت انسان، فطرت انسان است و طوری است استعداد برد اشتن این امانت رادارد.

نکته مهم دیگر اینکه، در جمله پایانیآیه إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولا» وجود دارد که باید برای تبیین آن گفت : انسانکه توانست این بار را بردارد جون ظلوم» و جهول» بود.

ظلوم»و جهول» بودن انسان یعنی چه؟ یعنی عادل» و عالم» نبود، ولی فرقش با سایرموجودات این بود که هر چند سایر موجودات هم عادل» و عالم» ولی انسان میتوانست عادل»و عالم» شود و سایر موجودات نمی توانستند، چون قابلیّتش را نداشتند.

 به یک مثال توجه فرمایید : شما نمیتوانید بگوییدچرا این لیوان کور است؟ و در جواب نمیتوانیم بگوییم چون چشم ندارد، بلک بایدبگوییم این لوان قابلّت بینایی ندارد.

ما یکقانونی در منطق داریم با نام تقابل عدم و ملکه» یعنی شما در جایی میگویید فلانی،فلان چیز را ندارد که قابلیّت داشتنش را داشته باشد، پس طبق این قانون هر صفتی را برهر موجودی بار نمیکنیم. و به هر موجودی نمیگوییم ظالم. مثلا به این دیوار نمیگوییمظالم. پس به چه کسی میگوییم؟ به آن کسیکه بتواند عادل باشد و خوبی کن و نکند میگوییمظالم. و طیق این مطلب به هر موجودی هم نمیگوییم جهول» یا جاهل»، چون بر این اساسباید قابلیّت عالم»شدن را داشته باشد و باز انسان میتوانست عالم» شود و سایرموجودات نمی توانستند، چون قابلیّتش را نداشتند.

خب،با این مقدمه به توضیحی توجه فرمایید: ذر روز اول خلقت که انسان کاری عبادتی انجامنداده بود و نه استعدادهایش به فعلیّت رسیده بودند و بر این اساس روز اول مسلماًنمتوانستیم به او بگوییم عادلًا، عالما».

چهموقع به انسان میتوانیم بگوییم عادلًا، عالما»؟ زمانی که به این دنیا بیاید وفرصت پیدا کند و عمل کند. پس تا زمانیکه این فرصت برایش محقق نشده معنی ندارد کهبه انسان بگویند عادلِ عالم»، زمانیکه این فرصت برایش محقق شد اگر عمل کرد، میشودعادلِ عالم» و سعادتمند میشود و اگر عمل نکرد در ظلم و جهل خودش باقی مانده وشقاوتمند میشود و این عقوبت دارد.

اگر واژهکان» در جمله إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولا»  که فعل ماضی است نمی بود معنی آن به زمان حالبرمی گشت، یعنی انسان هم اکنون ظالم و جاهل است پس مشخص میشود ظَلُومًا جَهُولا»مربوط به ابتدای خلقت انسان بوده و حالت فعلیّت حال آن بستگی به عملکرد خود او داردکه چه راهی را انتخاب نماید، راه سعادت یا راه شقاوت.

بااین تو ضیح روشن شد که موضوع إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولا» برای انسان، نهاینکه یک نکوهش نبوده، بلکه یک مزیّت است، چرا که سایر موجودات از این قابلیّتبرخوردار نشده اند. و این معنایی که علامه طباطبائی درباره آیه 73 فرموده بسیار بااین آیه سازگار است.


هدف خداوند از دادن این امانت و این بار چه بود؟

درآیه بعدی (آیه 74) روشن میشود که انسان با برداشتن این امانت سرانجامش مشخص میشود و ازاین رو به سه گروه تقسیم میشود :

1-یکگروه امانت را برمیدارند ولی به سبب خیانت در امانت منافق» میشوند الْمُنَافِقِینَوَالْمُنَافِقَاتِ» یعنی در ظلومیّت» ظالم تر و در جهولیّت» جاهل تر میشوند.

2-گروهدوم هم که این امانت را برمیدارند باز به سبب خیانت در امانت مُشرِک» میشوند وَالْمُشْرِکِینَوَالْمُشْرِکَاتِ» که همانند گروه اوّل ظلومیّت» ظالم تر و در جهولیّت» جاهل ترمیشوند.

3-ولیگروه سوّمی هستند این امانت را برمیدارند و مؤمن» میشوند وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَىالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ» و این مؤمنین در هنگام برداشتن امانت نگاه به دوچیز کرد : به خودش نگاهی کرد و دید ابزار اولیه این موضوع ظَلُومًا جَهُولا» استرا که خودش دارد و طرف دیگر موضوع، اینکه خدای اوست  و او غَفُورًا، رَحِیمًا» است و من را کمکمیکند و ظلم (لغزش) من را با غفوریّت» خود می پوشاند و با رحیمیتش» جهلم راتبدیل به علم میکند و  دید رحمت رحیمی باعثمیشود که انسان توسعه پیدا میکند و باز دید که اگر انسان ظلوم» و جهول» است درمقابل خدایش غفور» و رحیم»  است. (دو صفت انسان در مقابل دو صفت خدا) و بهتعبیری ظَلُومًا جَهُولا» برای ما یک امتیاز شد.


و در این حال، انسان یک نظر  بر خویش می افکند، و یک نظر 

بر خدا می افکند، دلبه دریا میزند، و امانت را برمیدارد.


 

(1)-عرضه کردن.





تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت بیست و سوّم-سوره یس»


[http://www.aparat.com/v/SYidD]


[http://www.aparat.com/v/SYidD]




تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت بیست و دوّم-سوره یس»


[http://www.aparat.com/v/g7h2Y]


[http://www.aparat.com/v/g7h2Y]




تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت بیست و یکم- آیةالکرسی»


[http://www.aparat.com/v/ubqFe]


[http://www.aparat.com/v/ubqFe]




تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت بیستم-سوره کافرون»


[http://www.aparat.com/v/b0wLt]


[http://www.aparat.com/v/b0wLt]




تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت نوزدهم-سوره کوثر»


[http://www.aparat.com/v/FqPfp]


[http://www.aparat.com/v/FqPfp]





تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت هفدهم-سوره انسان»


[http://www.aparat.com/v/tb46h]


[http://www.aparat.com/v/tb46h]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)



قسمت شانزدهم-سوره انسان»


[http://www.aparat.com/v/zRrky]


[http://www.aparat.com/v/zRrky]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)



قسمت پانزدهم-سوره انسان»


[http://www.aparat.com/v/loAYt]


[http://www.aparat.com/v/loAYt]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)



قسمت چهاردهم-سوره جمعه»


[http://www.aparat.com/v/3dT8b]


[http://www.aparat.com/v/3dT8b]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت سیزدهم-سوره جمعه»


[http://www.aparat.com/v/Um3W7]


[http://www.aparat.com/v/Um3W7]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت دوازهم-سوره جمعه»


[http://www.aparat.com/v/LEfsG]


[http://www.aparat.com/v/LEfsG]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت یازدهم-سوره نباء»


[http://www.aparat.com/v/yYHrW]


[http://www.aparat.com/v/yYHrW]


تدبّر در قرآن

برنامه بی کران-شبکه قرآن

استاد سیّد محمد صالح هاشمی گلپایگانی

مبدع طرح بینش مطهر و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


قسمت دهم-سوره نباء»


[http://www.aparat.com/v/gpBbn]


[http://www.aparat.com/v/gpBbn]




 تفسیر سوره بلد از آیه 7-1

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

لَاأُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِوَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ لَقَدْ خَلَقْنَاالْإِنْسانَ فِی کَبَدٍأَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ یَقُولُأَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ

به این شهر (مکّه) سوگند.(1) در حالی که تو در این شهر ساکن هستی.(2) به پدر،و فرزندی که پدیدآورد،سوگند.(3) همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.(4)آیا می پندارد که هرگز احدی بر او قدرت ندارد؟(5) می گوید : مال فراوانی تباه کردم(6) آیا گمان می کند احدی او را ندیده است(7)

نکته ها :

*درقرآن سه بار جمله لَا أُقْسِمُ» به کار رفته است و اهل تفسیر آن را دو گونه معنا کردهاند.

گروهیحرف لَا»را زائد دانسته و آن را(قسم میخورم) معناکرده اند و گروهی آن را (سوگند نمیخورم) ترجمهکرده اند،به این معنا که مسئله به قدری روشن است که نیازی به سوگند خوردن نیست.

*منظوراز بلد»،مکّه است که قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است.

مکّهحَرَم امن الهی و اولین خانه ای است که برای انسان قرار داده شد.

*جمله وَ أَنْتَحِلٌّ» چند گونه تفسیر شده است که یک معنی را در ترجمه آوردیم و معنای دومآن است که مردم مکّه اهانت تو را در آن حلال می دانند، پس به شهری که اهانت توراحلال می شمرند سوگند نمی خورم. [1] ومعنای سوم آن است که دست تو در مورد این شهر باز است و در فتح مکّه هر تصمیمی کهدرباره مخالفان بخواهی می توانی بگیری.

**مطلبذیل از تفسیر المیزان :

معناى دو آیه این است كه (هر چند قسم لازم ندارد ولى) سوگند مى خورم به این شهر، شهرى كه تو در آن اقامت دارى، و این تعبیرتوجه مى دهد به اینكه مكه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولّدش در آن شرافت یافته.

**مطلبذیل از تفسیر مجمع البیان :

تو اى محمّد مقیم وساكن به مكّه هستى و آن محلّ تو است و این به منظور آگاه کردن و اعلام است براینكه شرافت بلد به شرافت آنست كه تو به آن مقیم است (پیامبرى كه دعوت كننده بسوىتوحید پروردگار و اخلاص بندگى اوست) و بیان اینست كه احترام و بزرگداشت مكّه براىاوست و خدا سوگند بمكّه خورده براى خاطر (پس شرافت مكه بواسطه) آن حضرت است و براىاینست كه آن حضرت در آن سكونت و اقامت دارد، چنانچه مدینه را طیّبه نامید براىاینكه آن شهر بحیات و ممات آن حضرت پاك شد.

*کَبَدٍ» بهمعنای سختی و لبد»به معنای پشم متراکم است.

البتّهبعضی کبد را به معنای راست قامت و معتدل گرفته اند.[2]

*اینکهانسان در دل رنج و سختی آفریده شده، یعنی کامیابی های دنیوی آمیخته با رنج و زحمتاست. لَقَدْخَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ»

حضرتعلی علیه السلام می فرمایند :

دنیاخانه ای است که با سختی ها عجین شده است.دارٌ بالبلاء محفوفه»[3]

*گرچهبعضی مفسران به مناسبت عبارت  بِهذَاالْبَلَدِ» که مکّه است، مراد از والِدٍ وَ ما وَلَدَ» را حضرت ابراهیم وفرزندش حضرت اسماعیل دانسته اند، ولی همانگونه که در تفسیر مجمع البیان آمده است، مراداز آن، حضرت آدم و اولیاء از نسل او است.

*درحدیث آمده است که گوینده این کلام أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً» عمرو بن عبدود درجنگ خندق بوده که گفت :

سرمایهزیادی را در مبارزه با اسلام تباه کردم ولی موفق نشدم.[4]

پیام ها :

1-سرزمین ها می توانند دارای قداست باشند و شهر مکّه نیز از قدیم مورد احترام وسوگند بوده است. لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»

2- تکرار گاهی نشانه عظمت و عنایتاست. بِهذَاالْبَلَدِ. بِهذَا الْبَلَدِ

3- ارزش زمین ها به ارزش ساکنانآنهاست. وَأَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» (سوگند بهمکّه به خاطر حضور پیامبر)

4- در مقام فرزندی، دختر یا پسرتفاوتی ندارد. وَ ما وَلَدَ»

5- زندگی بشر در متن مشقت ها وسختی ها قرار دارد. فِی کَبَدٍ»

6- هر مالی که در مسیر حق صرفنشود مایه حسرت است. أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً»

7- انسان تحت سیطره قدرت و علمالهی است. أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ.

أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْیَرَهُ أَحَدٌ

8- نتیجه هر محاسبه ای که جای خدادر آن خالی باشد، پوچی و زیانکاری است. أَیَحْسَبُ. أَیَحْسَبُ

9- خود بزرگ بینی در برابر خدا چهمعنایی دارد؟ أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ»

10- کسانی که در انفاق به راهدرست نروند یا مصرف آنها نابجا باشد یا نیّتشان خالص نباشد و همراه با ریا وخودنمایی و دروغ باشد، در آینده شرمنده و پشیمان خواهند شد. أَهْلَکْتُمالاً لُبَداً»

 

[1] .این معنا در حدیثی در کتاب بحار،ج24،ص284 آمده است.

[2] - لسان العرب(به نقل از تفسیر راهنما).

[3] - .نهج البلاغه،خطبه 226.

[4] - تفسیر نور الثقلین.




 تفسیر سوره بلد از آیه 16-8

أَلَمْنَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِوَ هَدَیْناهُالنَّجْدَیْنِ10» فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ11» وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ12» فَکُّ رَقَبَهٍ13» أَوْ إِطْعامٌ فِییَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ14» یَتِیماً ذا مَقْرَبَهٍ15» أَوْ مِسْکِیناً ذامَتْرَبَهٍ16»

آیا برای او دو چشم قرار ندادیم.(8) و یک زبان و دو لب؟(9) و دو راه (خیر و شرّ) را به او نمایاندیم. (10) امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت.(11) و چه می دانی که آن گردنه چیست؟(12) آزاد کردن برده.(13) یا غذا دادن به روز گرسنگی.(14) به یتیمی خویشاوند(15) یا بینوایی خاک نشین(16)

نکته ها :

*نجد»به معنای مکان بلند، در برابرتهامه» به معنای گود است.

بهفرموده امام صادق علیه السلام به راه خیر و شر، نَجْدَیْنِ» می گویند. [5]

تشبیهراه خیر و شر به راهی که در ارتفاعات است، شاید برای آن باشد که پیمودن راه خیربخاطر مبارزه با هوسها و پیمودن راه شر به علّت عواقب تلخ آن، همچون عبور از راهمرتفع است، و برای هر عاقلی مسئله خیر و شر مثل زمین بلند روشن و برجسته است.

*عقبه» بهمعنای گردنه و گذرگاه باریک و سخت است و اقتحام»به معنای خود را به سختی انداختن است.

*مَسْغَبَةٍ» بهمعنای گرسنگی، مَقْرَبَةٍ» به معنای خویشاوندی و مَتْرَبَةٍ» از تراب به معنایخاک نشینی است.

*درحدیثی می خوانیم که امام رضا علیه السلام هنگام غذا خوردن، سینی بزرگی کنار سفرهاش قرار می داد و از هر چه در سفره بود بهترینش را در آن می گذاشت و برای فقرا میفرستادو آیه أَوْإِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ» را تلاوت کرده و می فرمودند :

خداوندمی داند همه مردم توان آزاد کردن برده را ندارند، لذا راه دیگری را برای بهشت رفتنمردم باز کرد.[6]

*درآیه قبل خواندیم :

آیاانسان گمان می کند که احدی او را نمی بیند؟ در این آیه می فرماید:

آیاما برای او دو چشم قرار ندادیم؟

چگونهانسان می بیند؟

ولیخیال می کند خدا او را نمی بیند؟

*خداوندبرای چشم،چند محافظ قرار داده است:

جایگاهآن را در میان گودالی از استخوان ها قرار داده و چون چشم از پیه ساخته شده، آن رابا اشک شور مخلوط کرده است تا فاسد نشود.

مژه، دربانو پلک، پوشش چشم است. ابرو، سایبان و خطوط پیشانی برای انحراف عرق به دو سوی صورت است.

هرشبانه روز ده ها هزار عکس رنگی می گیرد، بدون آنکه به فیلم و یا تنظیمِ خاصی نیازداشته باشد. راستی آیا وجود دوربینی که از پیه ساخته شده و دهها سال عکسبرداری وفیلمبرداری می کند،نشانه قدرت معجزه گر الهی نیست؟!!

چشم، مظهرعاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زیبائی و عشق است.

چشم، رابطانسان با جهان خارج و زبان،وسیله ارتباط انسان با دیگر انسانها و بهترین و

ارزانترین و ساده ترین و عمومی ترین وسیله مبادلات علمی و فرهنگی و اجتماعی است.

شایدتأکید قرآن بر دو چشم، به خاطر آن باشد که تخمین مسافت و فاصله و عمق اشیاء با یکچشم امکان پذیر نیست.

بگذریمکه چشم نقش ویژه ای در زیبائی افراد دارد و یکی از راه های شناحت افراد است.

اگرگوش یا دهان افراد پوشیده باشد به راحتی می توان آنان را شناخت در حالی که اگر چشمبسته باشد،شناخته نمی شوند.

چشم، دریچهدل و عشق است.

شاعرمی گوید :

زدست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

 

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

 

*چشم، راهنفوذ در دیگران است. تفاوت شاگردی که استاد را ببیند و در چشم او نگاه کند باشاگردی که از طریق بلندگو یا نوار سخنی را بشنود،بسیار است.

*زبانو لب، با هم کلمه را می سازند و بدون همکاری آنها بسیاری از حروف ساخته نمیشوند.

انواعزبان ها و لهجه ها،از آثار قدرت خداست. انسان در آفریدن کلمات و جملات محدودیّتیندارد.

زبانهمچنین وسیله چشیدن و تشخیص مزّه هاست.

جالبآنکه هر گوشه ای از زبان برای تشخیص نوعی از مزه هاست و با قدرت الهی مقدار آبی کهنیاز دارد در درون دهان تولید می شود، زبان غذا را به زیر دندان ها هل می دهد بدونآنکه خودش آسیب ببیند، زبان لقمه ها را بازرسی میکند که اگر استخوان و یا موئی درآن باشد شناسائی کند و در پایان، دهان را جاروب می نماید.

ازطریق همین شکاف ساده ای که ما آن را لب می نامیم، مکیدن، فوت کردن، جویدن، چشیدن وسخن گفتن صورت می گیرد.

چشم وزبان و لب،هم می توانند ابزار خیر باشند و هم ابزار شرّ، لذا خداوند هر دو راه رابه ما نشان داده است.

*نجاتدیگران از فقر و اسارت، لازم است، حتّی اگر کافر باشند.

لذادر آیه، شرط آزاد کردن برده و سیر کردن فقیر، ایمان داشتن برده و فقیر نیست.

*شرایطزمانی و مکانی و خصوصیات افراد ارزش کارها را تغییر می دهد:

اطعامارزش دارد، ولی در زمان قحطی ارزش بیشتری دارد. فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ»

یتیمنوازی با ارزش است، ولی یتیمی که فامیل باشد اولویّت بیشتری دارد. ذا مَقْرَبَهٍ»

رسیدگیبه فقرا مهم است،به خصوص آنانکه از شدّت فقر خاک نشین هستند. ذامَتْرَبَهٍ»

*دلکندن از مال به نفع فقرا همچون عبور از گردنه هاست، و راه بهشت از میان این گردنهها می گذرد.

*شایدبتوان برای این آیات، مصادیق معنوی در نظر گرفت و گفت : مراد از فَکُّ رَقَبَةٍ»آزاد کردن مردم از آتش دوزخ، با هدایت است و مراد از اطعام أَوْ إِطْعامٌفِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ» اطعام روحی نیازمندان به وسیله تعلیم و ارشاداست و مراد از یَتِیماً ذا مَقْرَبَهٍ» ایتام آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند ومراد از مِسْکِیناًذا مَتْرَبَهٍ»، نیازمندان به هدایت هستند.

ناگفتهنماند که برای تأکید این معانی، در حدیث می خوانیم : مراد از آیه فَلْیَنْظُرِالْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ» [7] نظربه علمی است که انسان می آموزد که طعام معنوی است.[8]

*درحدیثی می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: عتق رقبه»آن است که شخصی خودش به تنهائی برده ای را آزاد کند، ولی فکّ رقبه» آن است که به آزادکردن برده ای کمک کند.[9]

پیام ها :

1-بهترین راه خداشناسی، دقّت و مطالعه در آفریده های حکیمانه خداوند است.أَلَمْ نَجْعَلْلَهُ.

2- با سؤال های مناسب، وجدان های خفته رابیدار کنید. أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ.

3- همه انسانها از طریق عقل یا فطرت یاراهنمایی انبیا و اوصیا و علما، خیر و شر را می شناسند. هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ»

4- انجام وظیفه و تکلیف،همچون عبور از گردنهاست. الْعَقَبَهَ»

5- افرادمرفّه و راحت طلب که از انجام کار و پذیرش مسئولیّت فرار می کنند، مورد انتقادقرآن اند. فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ»

6- انسان، مسائل معنوی را بدون هشدارهای الهیدرک نمی کند. وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ»

7- آزادسازی بردگان و اسیران در رأس کارهای خیر است. فَکُّ رَقَبَهٍ»

8- همیشهکلی گویی مفید نیست، گاهی باید نمونه ها و مصادیق را نام برد. فَکُّرَقَبَهٍ. إِطْعامٌ

9- برایتحریک عواطف مردم و بیدارسازی وجدانها دردها را مطرح کنید.

مَسْغَبَةٍ. مَقْرَبَةٍ.مَتْرَبَةٍ

10- برای تشویق مردم به کارهای خیر، ابتداالطاف خدا را یادآور شوید. عَیْنَیْنِ-لِساناً وَ شَفَتَیْنِ/یَتِیماً ذامَقْرَبَهٍ»

11- اسلام به مسائل مادی طبقه محروم و وم حلمشکلات آنان تأکید و اصرار دارد. یَتِیماً مِسْکِیناً»

12- سرمایه ها خرج می شود ولی مهم مسیر خرجاست. أَهْلَکْتُمالاً لُبَداً. فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ. فَکُّ رَقَبَهٍ. أَوْ إِطْعامٌ.


[5] - .کافی،ج1،ص163.

[6] - تفسیر نور الثقلین.

[7] - عبس،24.

[8] - تفسیر اطیب البیان.

[9] - تفسیر مجمع البیان.




 تفسیر سوره بلد از آیه 17 تاپایان سوره

ثُمَّکانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْابِالْمَرْحَمَهِ17» أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ» وَالَّذِینَ کَفَرُوابِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئمَةِ19» عَلَیْهِمْ نارٌمُؤْصَدَةٌ20»

سپس از کسانی باشد که ایمان آورده و همدیگر رابه شکیبایی و مهربانی سفارش کرده اند.(17) آنان اصحاب یمین هستند.() و کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند اصحاب شومیو شقاوت هستند.(19) بر آنان آتشیسرپوشیده و فراگیر احاطه دارد. (20)

نکته ها :

*عبارتثُمَّکانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا» دو گونه معنا شده است :

الف: کارهای خیر مثل آزاد کردن برده و سیر کردنگرسنه، بستری برای گرایش به ایمان و سفارش دیگران به کارهای نیک است.

ب: مقام و ارزش ایمان، بالاتر از سیر کردنگرسنه و آزادی برده است،لذا با کلمه ثُمَّ» فاصله شده است.[10]

*میمنةِ» ازیمن و یمین به معنای میمنت و مبارکی است و اصحاب میمنه یعنی کسانی که برکت دائمی، ملازمو مصاحب آنان است.

گویااصحاب میمنه همان کسانی باشند که نامه عملشان به دست راستشان داده می شود.

* مشئمةِ» ازشوم به معنای نامبارک است و کلمه مُؤْصَدَهٌ» ازایصاد»به معنای بستن درب و محکم کردنآن است.

*درقرآن،چهار بار کلمه تَواصَوْا» به کار رفته است : یک بار تَواصَوْابِالْحَقِّ» ،دو بار تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و یک بار تَواصَوْابِالْمَرْحَمَهِ».

*تکرارکلمه تَواصَوْا»در یک آیه، یا برای تأکید است و یا برای آنکه هر یک از صبر و مرحمت، یکتکلیف مستقل هستند و با ترک یکی زمینه دیگری از بین نمی رود.[11]

*هیچکسبی نیاز از سفارش و تشویق نیست. کلمه تَواصَوْا» که در قالب باب تفاعل آمده، بهمعنای آن است که سفارش به نیکی ها باید طرفینی و به صورت یک جریان عمومی باشد نهیک طرفه.

*درآیات قبل سفارش شد که به یتیم و مسکین رسیدگی کنیم،در این آیه می فرماید:

دیگرانرا هم به رسیدگی و رحم کردن سفارش کنیم. تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ»

*بااینکه معمولاً در کنار آمَنُوا» ، عَمِلُوا الصّالِحاتِ» به کار می رود، ولیدر اینجا به جای عَمِلُوا الصّالِحاتِ» ، تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْابِالْمَرْحَمَهِ» آمده است گویی این دو سفارش، خود عمل صالح است.

*اسلام،علاوه بر کار نیک،به عقائد و انگیزه های افراد نیز توجه کامل دارد یعنی فرد علاوهبر آزاد کردن برده و اطعام بینوایان باید اهل ایمان نیز باشد.

چهبسیارند کسانی که حاضرند کمک های مالی و خدمات انسان دوستانه ارائه دهند ولی حاضرنیستند مکتب و راه و استدلال حق را بپذیرند! اینگونه افراد نیز واماندگانند و ازعقبه ها و     گردنه ها عبور نکرده اند،لذا قرآن می فرماید: شرط عبور از گردنه،خدمات و کمک های مالی به اسیر و مسکین ویتیم است به شرط آنکه همراه با روحیه حق پذیری و ایمان باشد. ثُمَّ کانَمِنَ الَّذِینَ آمَنُوا»

*شایدمراد از دوزخ سرپوشیده، همان باشد که در آیه ای دیگر می فرماید : لَهُمْ مِنْجَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ»[12]

پیام ها :

1- ایمان، شرط پذیرش کارهای نیکاست. ثُمَّکانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا»

2- همه مسلمانان باید یکدیگر رابه صبر و رحمت سفارش کنند. آمَنُوا وَ تَواصَوْا»

3- دانستن کافی نیست، گفتن وشنیدن نیز مؤثر است. تَواصَوْا»

4- بهترین معروف ها که باید به آنسفارش شود، صبر و رحمت است. تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ»

5- بعد از خودسازی، باید دیگرانرا به کار خیر دعوت کرد. تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ»

6- تشکر از نعمت چشم، دیدن آیاتالهی و تشکر از نعمت زبان، سفارش به دیگران است. تَواصَوْا»

7- ایمان و صبر و محبّت، مایهبرکت است. أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ»

8- کسی که با کفر و بخل، روی حق ورحمت را بپوشاند در قیامت در آتشی سرپوشیده قرار

خواهدگرفت. عَلَیْهِمْنارٌ مُؤْصَدَهٌ»

9- مؤمنانی که به سیر کردن گرسنهو آزادی برده موفق شوند، هم برای جامعه، مایه خیر و برکت هستند و هم آخرت خود راآباد کرده اند و چه میمنت و برکتی بالاتر از این؟ أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ»

10- هرکاری با بردباری و پایدار بهنتیجه میرسد و لذا سفارش به صبر، مقدّم بر هر امری است. تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»

11- منشأ هرگونه شومی و پلیدی، بهکفر و حق پوشی بازمی گردد. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا.هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئمَةِ

والحمدللّه ربّ العالمین»

 

[10] - تفسیر نمونه.

[11] - تفسیر راهنما.

[12] - .اعراف،41.





فضیلت و خواص سوره بلد

نودمینسوره قرآن کریم است که مکی  و 20 آیهدارد.

درفضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده است :

هر کسدر نمازهای واجب خود سوره بلد را قرائت کند در دنیا به صالح بودن معروف میشود  و در آخرت به اینکه نزد خداوند جایگاهی ویژهدارد شهرت می یابد و در روز قیامت از همراهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهوسلم و شهیدان و صالحان خواهد بود. (1)

رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرموده اند:

هر کسسوره بلد را قرائت نماید خداوند او را از غضب خود در روز قیامت ایمن می دارد. و ازگردنه های سخت سفر آخرت نجات می یابد.(2)

آثار و برکات سوره

1) ایمنی نوزاد

هر کساین سوره را بنویسد و بر طفل یا نوزادی که تازه به دنیا آمده بیاویزد از چیزهاییکه کودکان به آن دچار می شوند ایمنی می یابد.

و ازگریه زیاد بچه ها نجات می بخشد.(3)

2) درمان بیماری های تنفسی

امامصادق علیه السلام می فرمایند :

واگر آب نوشته سوره بلد را استنشاق کند و با بینی بالا بکشد دردهای مجرای تنفسی رابهبود می بخشد.(4)

 (1) ثواب الاعمال،ص123

(2) تفسیرالبرهان، ج5، ص659

(3) همان

(4) همان

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »




سیمای سوره بلد

سورهبلد،بیست آیه دارد و در مکّه نازل شده است.

نامسوره برگرفته از آیه اول است و مراد از بلد»، شهر مکّه است که مورد سوگند خداوندقرار گرفته است.

سورهبا سوگند آغاز شده و با اشاره به نظام توالد و تناسل انسان، زندگی این دنیا راهمراه با تلاش و زحمت معرّفی می کند.

آنگاهانسان های غافل و مغرور را مورد سرزنش قرار داده و به نعمت های با ارزشی که خداوندبه انسان عطا کرده اشاره نموده و راه سپاس از این نعمت ها را رسیدگی به محرومان وخدمت به یتیمان بیان می دارد.

البتّهدر برابر این نعمت ها، انسان ها دو گروه می شوند، گروهی سپاس گزار که عاقبتی میمونو مبارک دارند و گروهی کفران پیشه که پایانی شوم و سخت در انتظار آنهاست.





آیه ای که ‌موجب تأثر شدید پیامیر اکرم 

صلّی الله علیه و آله و سلّم شد


همة آیات عذاب، پیامبر اعظم(ص) را متأثر می‌کرد، بخصوص آیه 23 سوره‌ فجر كه می‌فرماید:

و‍َ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَكَّرُ الإِنْسانُ وَ أَنّی لَهُ الذِّكری

در تفسیر شریف مجمع البیان (ج10، تحقیق علامه شعرانی، ص 487) ذیل این آیه حدیثی به این مضمون آمده است: هنگامی که این آیه نازل شد، حال پیامبر(ص) دگرگون شد تا آنجا که آثار آن در چهره‌اش نمایان گشت.

اصحاب از مشاهده وضعیت پیامبر(ص) سخت نگران شدند و برخی از آنان نزد علی _علیه‌السلام_ رفته، عرض کردند امر مهمّی رخ داده که این آثار را در پیامبر مشاهده کردیم؟ علی -علیه‌السلام- به سوی آن حضرت شتافت و آن حضرت را از پشت سر در بغل گرفت و میان دو کتفش را بوسید و عرض کرد: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد امروز چه رخ داده است [که اینگونه متأثر شده‌اید]؟

آن حضرت فرمود: فرشته وحی آمد واین آیه شریفه را بر من تلاوت کرد؛

از او پرسیدم جهنم چگونه آورده می‌شود؟ جبرئیل گفت: هفتاد هزار فرشته با هفتاد هزار ذمام(دیوان رسیدگی به دعاوی) او را می‌کشند و جهنم سرکشی می‌کند، به‌گونه‌ای که اگر رهایش کنند همه اهل م را می‌سوزاند.

من متوجه جهنم می‌شوم و جهنم می‌گوید:

ای محمد، مرا با تو کاری نیست؛ زیرا خدا گوشت ترا بر من حرام کرده است. پس کسی در صحرای م نمی‌ماند مگر آنکه می‌گوید: [خداوندا نجات ده] خودم را، خودم را، و من می‌گویم امتم را، امتم را .




تفسیر سوره فجر از آیه 14-1


بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَالْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَاللَّیْلِ إِذا یَسْرِ هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌلِذِی حِجْرٍ

به سپیده دم سوگند. ﴿1 به شبهای ده گانه سوگند. ﴿2به زوج و فرد سوگند. ﴿3به شب سوگند آنگاه که سپری شود. ﴿4

آیا (در این سوگندها) برای اهلخرد،سوگندی مهم نیست؟﴿5

نکته ها :

*فجر» بهمعنای شکافتن است و مراد از آن، شکافتن تاریکی با سپیده دم است که زمان مقدّس و باارزشی است و در آن هنگام، جنبنده ها به تکاپو می افتند و صبح و روز تازه ای راآغاز می کنند.

درحدیثی مراد از فجر را حضرت مهدی علیه السلام دانسته الفجر هو القائم علیه السلام» کهشب تاریک ظلم و فساد، به صبح قیام آن حضرت برچیده خواهد شد. [1]

*حِجْرٍ» بهمعنای منع و مراد از آن عقل است که انسان را از کار خلاف منع می کند.

چنانکهمحجور»به معنای ممنوع التصرف است.

*درروایات، برای شفع» به معنای زوج و وتر» به معنای فرد، مصادیق زیادی گفته شدهاست، از جمله اینکه مراد از وتر، روز نهم ذی الحجه(روزعرفه)و مراد از شفع روز دهم

ذیالحجه (عید قربان) است و یا مراد از شفع، دوکوه صفا و مروه است و مراد از وتر، کعبه که یکی است.

و یامراد از وتر، خداوند یکتا و مراد از شفع، مخلوقات اند که همه جفت و زوج هستند،

یامراد نماز مستحبّی شفع و وتر است که در سحر خوانده می شود و یا مراد از شفع، روزنهم و دهم ذی الحجه و وتر،شب مشعر است[2]

*زمانخیلی ارزشمند و بلکه مقدّس است و نباید آن را بیهوده از دست دهیم.

خداوندبه تمام بخشهای زمان سوگند یاد کرده است؛

وَالصُّبْحِ»[3]بهصبح سوگند،

وَ الضُّحی»[4]به چاشت سوگند،

وَالنَّهارِ» [5]بهروز سوگند،

وَالْعَصْرِ»[6]بهعصر سوگند.

جالبآنکه به سحر سه بار سوگند یاد کرده است :

وَاللَّیْلِ إِذایَسْرِ»[7]، به شب سوگند آنگاه که سپری شود.

وَاللَّیْلِ إِذاعَسْعَسَ»[8]، و سوگند به شب هنگامی که [روی می آورد، و زمانی که] می رود 

وَاللَّیْلِ إِذْأَدْبَرَ»[9] (به شب سوگند آنگاه که رو به آخر می رود، یعنی به هنگام سحرسوگند.)

*مراداز لَیالٍ عَشْرٍ»، یا ده شب آخر ماه مبارک رمضان است که شب های قدر در آن قرارگرفته و یا ده شب اول ماه ذی الحجه است که روز عرفه و عید قربان را شامل می شود.

پیام ها :

1- زمان، مقدّس و قابل سوگند است. وَالْفَجْرِ»

2- بعضی ایام از قداست ویژه ای برخوردار است. وَ لَیالٍعَشْرٍ»

3-ساعات پایان شب که سالکان در آن سیر معنوی دارند، از قداست خاصّی برخوردار است. وَاللَّیْلِإِذا یَسْرِ»

4- مخاطبان قرآن، اهل خردند. لِذِی حِجْرٍ»

*****

أَلَمْتَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ اَلَّتِی لَمْیُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ وَ ثَمُودَ الَّذِینَجابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ                                 وَ فِرْعَوْنَ ذِیالْأَوْتادِ10» اَلَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ11» فَأَکْثَرُوا فِیهَاالْفَسادَ12» فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ13» إِنَّ رَبَّکَلَبِالْمِرْصادِ14»                                 

آیا ندیدی که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟﴿6(همان قوم) ارم، (شهری) که دارای بناهایستون دار بود. ﴿7 (بناهایی) که مانندش در دیگر شهرها ساخته نشده بود. ﴿8

و با قوم ثمود که در وادی خود تخته سنگها را (برای ساختن خانه) میبریدند. ﴿9 و با فرعون،صاحب قدرت و سپاهعظیم. ﴿10

آنها که در شهرها طغیانگری کردند. ﴿11 و در آن، فساد و تباهیافزودند. ﴿12 پس پروردگارت تازیانه عذاببر آنان فرود آورد.﴿13 همانا پروردگارت در کمینگاهاست. ﴿14





تفسیر سوره فجر از آیه 15 تا پایان سوره


فَأَمَّاالْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُرَبِّی أَکْرَمَنِ15» وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِرِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ16» کَلاّ بَلْ لاتُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ» وَ تَأْکُلُونَالتُّراثَ أَکْلاً لَمًّا19» وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا20»

امّا انسان،(طبعش چنین است که) هرگاهپروردگارش او را بیازماید و گرامیش داشته و نعمتش دهد، (مغرور گشته و)  میگوید : پروردگارم مرا گرامی داشته است. ﴿15 ولی هرگاه او را بیازماید وروزی او را تنگ سازد، می گوید : پروردگارم مرا خوار کرده است. ﴿16 این چنین نیست؛ بلکه شمایتیم را گرامی نمیدارید. ﴿17 و یکدیگر را بر اطعامبینوایان ترغیب نمی کنید.﴿ و میراث را (به حق و ناحق) یکجا می خورید. ﴿19﴾ و مال را، بسیار دوست میدارید. ﴿20

نکته ها :

*أَکْلاً لَمًّا» یعنییکجا خوردن، بدون دقت در این که حلال است یا حرام و آیا مال دیگران به آن اضافهشده یا نه. لَمًّا» مصدرلممت»به معنای جمع و ضمیمه کردن است.

*جَمًّا» بهمعنای زیاد و انباشته است.

* رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمودند :

من وهر کسی که یتیمی را تحت تکفّل خود قرار دهد، در بهشت در کنار هم هستیم[12]

*یکیاز سنّت ها و برنامه های قطعی خداوند، آزمایش مردم است؛ البتّه نه برای شناختن،بلکه برای ظهور خصلت ها و بروز تلاش ها تا بر اساس آن اجر و پاداش دهد.

آزمایشهای الهی گوناگون است، گاهی با رفاه و ثروت انسان را آزمایش می کند و گاهی باتنگدستی و مشکلات.

ولیانسان عجول که از آزمایش الهی و اهداف آن غافل است، دست به قضاوت ها و تحلیل ها وتفسیرهای غلط زده و از خداوند گلایه می کند.

پیام ها :

1- آزمایشهای الهی، جلوه ای از در کمین بودنپروردگار نسبت به انسان است.

إِنَّ رَبَّکَلَبِالْمِرْصادِ/ فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ .

2- آزمایش، وسیله تربیت و رشد انسان است. الْإِنْسانُإِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ»

3- دریافت های انسان بر اساس لطف اوست نهاستحقاق ما.پس گرفتار غرور و عجب نشده و از آزمایش غفلت نکنید. فَأَکْرَمَهُوَ نَعَّمَهُ»

4- نه فقر نشانه اهانت است و نه دارایی نشانهکرامت؛ بلکه هر دو وسیله آزمایش است. اِبْتَلاهُ. فَأَکْرَمَهُ/ اِبْتَلاهُ فَقَدَرَعَلَیْهِ رِزْقَهُ

5- مهمتر از جسم یتیم روح اوست که باید گرامیداشته شود. تُکْرِمُونَ»

6- کمبودهای روحی را با احترام و محبت جبرانکنید. (اولین انتظار یتیمان احترام به شخصیّت آناناست) تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»

7- در مورد کارهای خداوند، قضاوت نابجا نکنید.دلیل تنگی رزق را بی اعتنائی خداوند نپندازید، بلکه نتیجه عملکرد خودتان بدانید. کَلاّ بَلْ لَاتُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»

8- احسانبه دیگران، در رزق و روزی انسان نقش مهمی دارد. لَا تُکْرِمُونَ/ فَقَدَرَ عَلَیْهِرِزْقَهُ»

9- بینوایان نباید گرسنه بمانند.

باانفاق خود، با تشویق دیگران باید به آنان رسیدگی کرد. تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِالْمِسْکِینِ»

10- در درآمدهای خود دقّت کنید؛ هر نانی مصرفکردنی نیست. أَکْلاً لَمًّا»

11- علاقه به مال فطری است، آنچه مذموم است، علاقهشدید است حُبًّاجَمًّا»

12- تکریم خداوند از شما، باید سبب تکریم شمااز یتیمان باشد. فَأَکْرَمَهُ./ لا تُکْرِمُونَ

*****

کَلاّإِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا21» وَ جاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا22» وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍیَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنّی لَهُ الذِّکْری23» یَقُولُ یالَیْتَنِیقَدَّمْتُ لِحَیاتِی24» فَیَوْمَئِذٍ لَا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ25» وَ لَا یُوثِقُوَثاقَهُ أَحَدٌ26»

چنان نیست، (که می پندارید،بلکه) آنگاه که زمین به شدّت درهم کوبیده شود. ﴿21﴾ و (فرمان) پروردگارت بافرشتگان صف در صف 

فرا رسد. ﴿22در آن روز دوزخ را حاضر کنند،در آن روز انسانمتذکّر شود ولی این تذکّر چه سودی برایش دارد؟﴿23﴾ (در آن روز انسان) می گوید : ای کاش برای زندگی (امروز) چیزی از پیشفرستاده بودم. ﴿24 پس در آن روز، هیچکس به مانندعذاب او، عذاب نکند. ﴿25 و هیچکس،چون به بند کشیدناو،در بند نکشد. ﴿26





فضیلت و خواص سوره فجر

هشتادو نهمین سوره قران کریم است که مکی  و دارای 30آیه است.

درفضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام نقل شده است :

فجررا در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید.

زیرااین سوره، سوره امام حسین علیه السلام است.

هر کساین سوره را قرائت نماید در روز قیامت در درجه همراهان امام حسین علیه السّلامبوده و با ایشان خواهد بود.(1)

ابواسامه می گوید : من در مجلسی که امام صادق علیه السلام این حدیث را فرمود حاضربودم از ایشان پرسید م:  چگونه این سورهمخصوص امام حسین علیه السلام شد؟

فرمودند:

آیااین آیه را نشنیده ای؟  

یا ایتها النفسالمطمئنة، ارجعی الی.

منظوراز نفس مطمئنه امام حسین علیه السلام است.(2)

درحدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است :

هر کسسوره فجر را را در دهه اول ماه ذی الحجه قرائت نماید، گناهانش بخشیده می شود و اگردر غیر این ایام خوانده شود مایه نورانیّت او در قیامت می گردد. (3)

 

آثار و برکات سوره

1) فرزند دار شدن

هر کسآن را بنویسد و با خود همراه داشته باشد و با همسر خود همبستر شود خداوند فرزندیرا که نور چشم او باشد به او عطا میکند.(4)

آوردهاند که 11بار خواندن سوره فجر پیش ار انعقاد نطفه برای پسر دار شدن مفید است.(5)

2) در پناه خدا قرار گرفتن

امامصادق علیه السلام فرموده اند :

هرکس هنگام طلوع فجر سوره فجر را بخواند تا فجر روز بعد در امان خدا خواهد بود.(6)

 (1) ثواب الاعمال،ص123

(2) بحارالانوار، ج24، ص93

(3) مجمع البیان، ج10، ص341

(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص649

(5) المصباح کفعمی، ص460

(6) همان

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »

 

 






سیمای سوره فجر

اینسوره سی آیه دارد و در مکّه نازل شده است.

نامآن برگرفته از آیه اول و به معنای سپیده دم است.

هماننددیگر سوره های مکّی، آیات آن، کوتاه و کوبنده و انذار دهنده است.

این سورهبخش های متعددی دارد که با سوگند به زمان هایی همچون شب، سحر و سپیده دم آغاز میشود و با اشاره به سرگذشت اقوامی طغیان گر و سرکش ادامه می یابد.

سنّتآزمایش و ابتلا از سوی خداوند و عکس العمل های متفاوت انسان در برابر آن و همچنینحضور انسان در دادگاه قیامت و اظهار حسرت و پشیمانیِ ناپاکان و ابراز خشنودی دررضایتِ پاکان، ادامه آیات این سوره را تشکیل می دهد.







 تفسیر سوره اعلی از آیه 7-1 

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

سَبِّحِاسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّی وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدی وَ الَّذِی أَخْرَجَالْمَرْعی فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوی

نام پروردگار بلندمرتبه ات را به پاکی یاد کن* همان که آفرید و سامان بخشید* و آنکه(هر چیز را)اندازه ای نهاد و هدایت کرد* آنکه(گیاه)چراگاه را رویانید* و سرانجام آن را خشک و تیره کرد.

نکته ها :

*تسبیحِنام خدا،یعنی نه فقط برای ذات خداوند، شریک قائل نشویم، بلکه حتّی برای نام او نیزشریک نیاوریم و نام دیگران را هم ردیف نام خداوند قرار ندهیم.

چنانکهبرخی گروه های التقاطی می گفتند : به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران»

*درقرآن و حدیث نشانه های زیادی است که اسلام به محترم شمردن نام های مقدّس عنایتدارد.

چنانکهدر این سوره می فرماید :

علاوهبر تسبیح ذات، اسم پروردگار را هم باید منزه بدانی.

درجای دیگر می فرماید :

نامپیامبر را مثل نام های خودتان ساده نبرید:

لاتَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» [2]

درجای دیگر می فرماید : چرا فرشتگان را به نام زن می خوانند : لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَهَتَسْمِیَهَ الْأُنْثی»[3]

وپیامبر اسلام نام های نامناسب یاران را تغییر می دادند.

*مسئلهآفرینش و هدایت، در آیه پنجاه سوره طه نیز آمده است، آنجا که فرعون از حضرت موسیعلیه السلام پرسید :

پروردگارشما کیست؟

گفت: رَبُّنَاالَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»

ناگفتهپیداست که مراد از این هدایت، هدایت تکوینی است که خداوند در موجودات قرار دادهاست.

مثلًاساختمان بدن مادر را بگونه ای هدایت کرد که شیر تولید کند و نوزاد را هدایت کرد کهبه سراغ سینه مادر رفته و شیر بمکد.

هدایتتکوینی موجودات با مرور زمان بهتر فهمیده می شود.

همینامر است که هزاران دانشمند را به تحقیق وا داشته که چگونه پرندگان یا ماهی ها حتّیاگر صدها کیلومتر از جای خود دور شوند باز به محل خود بر می گردند.

هدایتالهی در هر موجودی چیزی قرار داده که او را به راه تکامل خود پیش می برد.

ذرّاتخاک میوه می شود، میوه نطفه و سپس انسان، دوباره جسم انسان، خاک می شود.

*سوی»بهمعنای نظام بخشیدن است.

ازنظام کهکشانها گرفته تا نظام حاکم بر یک ه ذرّه بینی.

*غُثاءً» یعنیگیاه خشک و خاشاک

*أَحْوَی» بهمعنای سبزی است که رو به سیاهی باشد.

*حتّییک برگ کوچک و خاشاک ناچیز هم به حال خود رها شده نیست.

سبزهزاری که در دید ما خشک و تیره می شود، در نظام هدایت الهی است، زیرا همان برگهایخشکیده به ماده دیگری تبدیل می شود که برای قوت و قوّت زمین و درخت لازم است یا درشرایط انبوه تبدیل به زغال سنگ شده و یا آثار مفید دیگری در خاک دارد.

پیام ها :

1- نام خداوند مقدّس است.از هرگونه بی احترامیبه نام او پرهیز کنید. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ»

2- اوصاف ناشایست را در کنار نام خدا قرارندهید. سَبِّحِاسْمَ رَبِّکَ»

3- نام های اختصاصی خداوند را بر دیگرانننهید. سَبِّحِاسْمَ رَبِّکَ»

4- تسبیح او سبب رشد و پرورش شما است. سَبِّحِ اسْمَرَبِّکَ»

5- مسئولیّت شرک زدایی در درجه اول به دوشرهبر آسمانی و سپس بر عهده همه مؤمنان است. سَبِّحِ»

6- توحید کامل در پرتو تنزیه ذات و تسبیح ناماوست. سَبِّحِاسْمَ رَبِّکَ»

7- خداوند، از هرچه گفته و نوشته و تصور شود، برتراست.

او درهمه کمالات برتر است. رَبِّکَ الْأَعْلَی»

8- خداوند، فقط خالق نیست، بلکه علاوه بر آننظام بخش هستی و موجودات نیز می باشد. خَلَقَ فَسَوّی»

9- ظرفیّت و هدایت موجودات، دلیل بر هدفمندیآفرینش است. قَدَّرَ فَهَدی»

10- فرمان های الهی همراه با حکمت و دلیل است.

نامخدا را تسبیح کن، زیرا او اعلی است، آفرید و سامان داد و هدایت کرد سَبِّحِ.اَلْأَعْلَی، خَلَقَ فَسَوّی وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی

11- هدایت تکوینی آفریده ها در چهره های مختلفیاست، گاهی سبز و گاهی خشک ولی هر دو در مدار هدایت است. أَخْرَجَ الْمَرْعی فَجَعَلَهُغُثاءً أَحْوی»

*****

سَنُقْرِئُکَفَلا تَنْسی إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَما یَخْفی

ما تو را به قرائت درست وامی داریم، پس فراموشنخواهی کردمگر آنچه خدا بخواهد که او بی گمان آشکار ونهان را می داند*

نکته ها :

*سَنُقْرِئُکَ» ازریشهقرء» و باب افعال است. اقراء»در لغت یعنی آنکه قاری بخواند و استاد گوش بدهدو غلطهای او را تصحیح کند، امّا در مورد پیامبر گرامی اسلام،اِقراء» یعنیما قدرتی به تو می دهیم که قرآن را بدون کم و کاست و درست بخوانی و آنچه را به تونازل شده، فراموش نکنی.[4] سَنُقْرِئُکَفَلا تَنْسی»

*جمله إِلاّ ما شاءَاللّهُ» استثنایی است که به منظور بیان قدرت مطلقه الهی آمده است تابفهماند که خداوند قادر است حتّی بعد از دادن این قدرت، می تواند پیامبر را گرفتارفراموشی کند.

(چنانکه درباره بهشتیان می فرماید : بهشت برای آنان جاودانه است وعطای خداوند نسبت به آنان قطع و گسسته نمی شود،ولی باز هم میان کلمه خالِدِینَ» وعَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» می فرماید: إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ»[5]

مگر اینکه پروردگارت بخواهد آنان را از بهشت بیرون و لطفش را قطعکند و این بخاطر آن است که بگوید دست خدا بسته نیست.)

پیام ها :

1-آفرینش هستی و هدایت تکوینی آن، مقدّمه هدایت تشریعی و معنوی انسانهاست. سَنُقْرِئُکَ» (خدایی که گیاه را از درون خاک بیرون میکشد، چگونهاستعدادهای معنوی انسان را بروز ندهد؟ سَنُقْرِئُکَ»)

2-پیامبر که هر چه دارد از وحی است، نگران فراموش کردن آن در آینده بود که خداوند بهاو وعده عدم فراموشی داد. سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی»

3-رسول خدا صلی الله علیه و آله از هرگونه نسیان،مصون است. فَلا تَنْسی»

4-پیامبر، حافظ کل قرآن بود. فَلا تَنْسی» (یکی ازمعجزات پیامبر اکرم این بود که با یکبار شنیدن برای همیشه حتّی آیات طولانی را بهیاد داشت).

5- دستخدا بسته نیست و می تواند آنچه میدهد پس بگیرد. سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی إِلاّ ماشاءَ اللّهُ»

6- گرچهخداوند هرگز خُلف وعده نمی کند وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ»[6]ولیمعنای وعده های الهی مجبور بودن خداوند نیست. فَلا تَنْسی إِلاّ ماشاءَاللّهُ»

7-اراده الهی حکیمانه و عالمانه است. إِلاّ ماشاءَاللّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ.

8- اقتضایبعضی از امور آن است که پنهان باشد. ما یَخْفی»(کلمه یَخْفی» در قالب فعل مضارع بیانگر آن است که مخفیبودن بعضی امور،مقتضای طبیعت آنهاست.)


[2] .نور،63.

[3] - نجم،27.

[4] - تفسیر المیزان.

[5] هود،108.

[6] - .حج،47.





 تفسیر سوره اعلی از آیه 8 تا پایان سوره 


وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْری سَیَذَّکَّرُ مَنْیَخْشی10» وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی11» اَلَّذِی یَصْلَیالنّارَ الْکُبْری12» ثُمَّلا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی13»

و ما تو را برای آسانترین(راه دعوت)آماده میسازیم*پس تذکّر بده، (البتّه)اگر تذکّر مفید افتد* هر کس خشیت الهی داشته باشد، بزودی پند گیرد* و بدبخت ترین افراد از آن دوری کند* همان کس که به آتش بزرگ درافتد* پس در آنجا نه بمیرد و نه زندگانی کند*

نکته ها :

*حضرتموسی برای موفقیّت در انجام تبلیغ، دو چیز از خدا خواست، یکی سعه صدر و یکی آسانشدن امر رسالت :

رَبِّ اشْرَحْ لِیصَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» [7] خداوند این دو امر را بدون درخواست،به پیامبر اسلام عطا فرمود.

چنانکهدرباره سعه صدر فرمود: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» [8] ودرباره آسان شدن امر دعوت در این آیه می فرماید: وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری».[9]

*مراداز نُیَسِّرُکَ» آن است که ای پیامبر! نفس شریف تو را با خلق عظیم و سعه صدر وصفا و سادگی، چنان مهیّا می کنیم که بتواند وظیفه رسالت را به آسانی و به بهترینطریق انجام دهد. کاری می کنیم که تو خود راه آسان را انتخاب کنی که همان راه فطرتاست.[10]

شرائطتذکّر و موعظه :

الف : شرط موعظه، آمادگی واعظ است. نُیَسِّرُکَ.فَذَکِّرْ

ب : تذکّر و موعظه باید بر اساس قرآن باشد. سَنُقْرِئُکَ.فَذَکِّرْ

ج : واعظ باید خود اهل غفلت و نسیان نباشد.  فَلا تَنْسی. فَذَکِّرْ

د : واعظی موفّق است که به امدادهای الهیامیدوار باشد. سَنُقْرِئُکَ. نُیَسِّرُکَ. فَذَکِّرْ

پیام ها :

1- تبلیغ دین و دعوت مردم به سوی خدا، مشکلاتو سختی های فراوانی در پیش دارد که خداوند وعده داده است، مبلّغ دین را یاری دهد وتحمّل سختی ها را بر او آسان سازد. نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری»

2- به هر کس مأموریّتی می دهید، گره کارش راباز کنید. نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری فَذَکِّرْ»

3- تسبیح ما مقدّمه کار گشایی خداوند است. سَبِّحِ اسْمَرَبِّکَ. نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری

4- نزول وحی برای تذکّر به مردم است.

سَنُقْرِئُکَ.فَذَکِّرْ

5- شرط تذکّر، پند پذیری است و پیامبر نسبت بهافراد پندناپذیر مسئولیّتی ندارد. فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْری»

6- تنهاافراد خداترس تذکّر را می پذیرند. سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی»

7- پنددادن افراد خداترس آسان تر است. نُیَسِّرُکَلِلْیُسْری. سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی

8- به مُبلّغ باید دلداری داد که کارش بیهودهنیست. فَذَکِّرْ.سَیَذَّکَّرُ.

9-مُبلّغ نباید توقّع تأثیر فوری داشته باشد. سَیَذَّکَّرُ»

10- مشکل کفّار دوری خود آنان از قرآن و پیامبراست، نه آنکه در این دو عنصر پاک، ضعف یا نقصی باشد. یَتَجَنَّبُهَا»

11- قرآن میزان است.

*پندپذیرآن مدال یَخْشی» می گیرد، سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی»

*پندناپذیرآن لقباشقی»دریافت می کند. وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی»

12- دوری از پند و پیام قرآن، مایه شقاوت است. یَتَجَنَّبُهَاالْأَشْقَی»

13- سیرهدائمی تیره بختان دوری از پند است. یَتَجَنَّبُهَا» در قالب مضارع برای معنایاستمرار و دوام است.

14- بدبخت ترین مردم کسی است که خشیت الهیندارد.اشقی»دربرابر یَخْشی»قرار گرفته است.

15- توقّع اصلاح همه مردم را نداشته باشید. سَیَذَّکَّرُمَنْ یَخْشی وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی»

16- عامل پذیرش و عدم پذیرش در درون خود انساناست. یَخْشی.اشقی

17- کیفر به مقدار خباثت است.اشقی- اَلنّارَالْکُبْری»

- دوزخ برای گروهی ابدی و همیشگی است. لا یَمُوتُفِیها وَ لا یَحْیی»

19- خلوددر دوزخ، طبیعت دوزخیان را تغییر نمیدهد که دیگر از آتش رنج نبرند، بلکه دائما درشکنجه هستند. لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی»

*****

قَدْأَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی14» وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی15»

به راستی رستگار شد، آن کس که خود را (از پلیدی ها) پاک گردانید* و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گذارد*

نکته ها :

*تزکیه،آن است که فکر از عقاید فاسد و نفس از اخلاق فاسد و اعضاء از رفتار فاسد، پاک شودو زکات پاک کردن روح از حرص و بخل و مال از حقوق محرومان است.

*درمکتب انبیا، رستگاران پاکان هستند: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی» ولی در مکتبطاغوتیان، رستگاران زورمندانند.

فرعونمی گفت:هر کس پیروز شود رستگار است. قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی» [11]

*درقرآن رستگاری قطعی، هم برای مؤمنان آمده: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[12] وهم برای کسانی که خود را تزکیه کرده اند: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی» پس مؤمن واقعیهمان کسانی هستند که خود را تزکیه کرده باشند.

پیام ها :

1- قرآن در پایان برخی آیات می فرماید: امیداست رستگار شوید. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» زیرا کار خیر از افرادی که تزکیه نکرده اند،با ریا و غرور و گناه و منّت گذاری محو می شود.

ولیدرباره تزکیه شدگان می فرماید : قطعاً رستگارند. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی»

2- تزکیه خود به خود حاصل نمی شود،باید بهسراغ آن رفت. تَزَکّی»

3- تزکیه بدون نماز و عبادت نمی شود. تَزَکّی ،ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی»

*****

بَلْتُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا16» وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌوَ أَبْقی17» إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی»  صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی19»

ولی شما زندگی دنیا را ترجیح می دهید* و حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است* این سخن در کتب آسمانی پیشین نیز آمده است* کتاب های ابراهیم و موسی*




راههای تزکیه نفس و خود سازی

ازدیدگاه قرآن، نفس انسانی در ابتدا مانند لوحی سفید و خالی است که هم قابلیت تزکیهو دریافت کمالات و هم قابلیت آلوده گشتن به تیرگی ها را دارد که هر دو با اختیار وانتخاب خود انسان صورت می گیرد.

 در روایات، آلودگی و طهارت نفس به عنوان مانعیبرای انسان در راه رسیدن به کمال و جلب برکات الهی و معنوی و مادی ذکر شده است واز طرفی دیگر تزکیه و طهارت نفس، شرط ورود و جلب نظر و رحمت و قرار گرفتن در عرشالهی دانسته شده است.

تزکیهدر اصل از ماده زکو” و به معنای تطهیر نفس و مال، صلاح، تقوا، زمین پاک، مدح وستایش و تنزیه خویش میباشد.[1] 

دراصطلاح اخلاق و عرفان، عبارت است از تطهیر و پاک سازی نفس از اخلاق ناپسند وآلودگی های اخلاقی، به منظور گام برداشتن درجهت فضائل اخلاقی که در نهایت موجبکمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت می شود. [2] 

تزکیه در قرآن :

ازجمله مباحث مهمی که بسیار مورد تأکید قرآن قرار گرفته است، تزکیه و تهذیب نفسمیباشد. از دیدگاه قرآن، نفس انسانی در ابتدا مانند لوحی سفید و خالی است که همقابلیّت تزکیه و دریافت کمالات و هم قابلیت آلوده گشتن به تیرگی ها را دارد که هردو با اختیار و انتخاب خود انسان صورت می گیرد. در اهمیت تزکیه نفس، همین بس کهقرآن پس از یازده مرتبه قسم در سوره شمس، تزکیه نفس را تنها عامل رستگاری و وصولبه سعادت فردی معرفی   می نماید و فساداخلاقی را منشأ بدبختی و مایه زیان می شناسد.[3] 

و ازهمین جهت است که خداوند بواسطه رحمتش، انبیاء(ع) را مبعوث فرموده تا مردم را ازاعمال بد و عواقب سوء آن آگاه کنند.[4]

تزکیه در روایات :

درروایات، آلودگی و طهارت نفس به عنوان مانعی برای انسان در راه رسیدن به کمال و جلببرکات الهی و معنوی و مادی ذکر شده است و از طرفی دیگر تزکیه و طهارت نفس، شرطورود و جلب نظر و رحمت و قرار گرفتن در عرش الهی دانسته شده است. [5] امامسجاد(ع) در حدیثی فرمودند: حضرت موسی(ع) از خداوند پرسید: آن ها که در قیامت درسایه عرش تو به سر می برند چه کسانی اند؟

فرمود: پاکدلان در سایه عرش من به سر میبرند. آنان که غیر حق را نمی نگرند و نمی خواهندو از هیچ اطاعتی دریغ نمی ورزند.[6]

آثار تزکیه نفس :

ازجمله آثار و فوایدی که بر تزکیه نفس مترتب است می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) آثار فردی :

 .1فلاح و رستگاری :   

 از نتایج تهذیب نفس، رسیدن به خیر و سعادت ابدیاست و باید دانست سعادت مطلق برای انسان ها حاصل نمی شود مگر اینکه نفس خود را ازتمام صفات رذیله مبرّا کند و به تمام اوصاف و اعمال نیکو مزیّن نماید[7]

.2 اصلاح دنیا و آخرت :    

حضرتعلی(ع) ضمن حدیثی بیان فرمودند: کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میاناو و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسی که امور آخرت را اصلاح نماید، خداوند اموردنیای او را اصلاح خواهد کرد و کسی که از درون جان واعظی دارد، خدا را بر او حافظیاست.[8]

.3نیکو شدن ظاهر و باطن :

یکیاز ثمرات دیگر تزکیه، آشکار کردن ظاهر و باطن است. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع)فرمودند: کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند و کسی کهبرای دین خدا کار کند، خدا دنیای او را کفایت می کند.[9]

 .4رسیدن به قرب الهی :

یکیدیگر از فواید تزکیه نفس، تقرب و نزدیک شدن به خداوند می باشد. در حدیثی از امامصادق(ع) آمده است که از جمله نجواهای خداوند با موسی این بود که :

ایموسی! تقرب جویان به من، به چیزی مانند پرهیز از حرام های من به من نزدیک نشوند.من بهشت های ماندگار خود را به آنان می بخشم و هیچ کس را شریکشان قرار نمی دهم.[10]

ب) آثار اجتماعی :

نقش وکارکرد تزکیه را نمی توان در حوزه فردی خلاصه کرد، بلکه آثار اجتماعی تزکیه که بهاشکال مختلف و متنوع بروز و ظهور می کند نشان می دهد که تزکیه دارای چه اهمیت وارزشی در حوزه مسایل اجتماعی جوامع بشری دارد. در آیه ۱۵۱ سوره بقره و نیز آیه ۱۶۴سوره آل عمران به جایگاه رفیع و ارزشمند تزکیه در مسایل اجتماعی جامعه توجه دادهشده است و بیان می شود که چگونه خداوند بر امت اسلام منت نهاده و آنان را به کمکپیامبر اسلام(ص) تزکیه نموده و از ناپاکی ها، رهایی بخشیده و امتی سالم و مسلمایجاد کرده است، به بیانی دیگر، از آن جایی که بعثت و هدف های آن (تعلیم و تزکیه)از ضروریات بنیادی برای تشکیل امت مسلمان است می توان گفت که مایه رسیدن امت ها بهمقام تسلیم در برابر خداوند، تزکیه و تطهیر از آلودگی هاست.[11]

موانع تزکیه نفس :

پیمودنراه کمال و رسیدن به مقامات عالی، کار آسانی نیست، بلکه به علت وجود موانع در اینراه، کار دشوار شده و بر انسان مؤمن لازم است که برای برطرف ساختن آن ها به تزکیهو جهاد با نفس خویش بپردازد. موارد ذیل را می توان به عنوان مانع برشمرد:

.1عدم پذیرش نفس : [12] 

بزرگترینمانع سیر و سلوک، عدم آمادگی نفس مؤمن است.

دلیکه در اثر گناه، آلوده و تاریک شده است، دیگر نمی تواند مرکز تابش انوار الهیگردد.

زیراکه چنین قلبی جایگاه شیطانی می باشد که قرآن آن را به عنوان دشمن سعادت انسان مطرحکرده است. [13] 

امامباقر(ع) در حدیثی می فرمایند: وقتی انسان مرتکب گناه شد، یک نقطه سیاه در قلبشپیدا می شود، اگر از گناه توبه کرد، این نقطه محو می شود و اگر همچنان به معصیتادامه داد، نقطه سیاه تدریجا بزرگ تر می شود تا اینکه بر مجموع قلب غلبه نماید و دراین صورت هرگز به رستگاری نمیرسد[14] 

بنابراینبر انسان واجب است در آغاز تزکیه، از گناهان دوری کند.

2. تعلقات دنیوی :

هر چهکه ما را از خدا دور و به غیر حق مشغول کند، دنیاست.[15] 

علاقهافراطی و خارج از چارچوب به مال و ثروت و جاه و مقام و ریاست، انسان را از حرکت وسلوک به سوی سعادت حقیقی که همان قرب حق است باز می دارد[16].

زیراقلبی که به این امور فانی انس گرفته، چگونه می تواند به سمت سعادت رود؟

.3پیروی از هوای نفس :

تمایلاتنفسانی قلب را تیره و تار ساخته و آن را به این طرف و آن طرف می کشاند و فرصت خلوتبا خدا و انس با او را به قلب نمی دهند، بدین جهت چنین دلی لایق تابش انوار پاکمعنوی نمی باشد.[17]

.4 ضعف اراده :

سستیاراده و عدم قدرت بر تصمیم گیری از موانعی است که انسان را از شروع در عمل باز میدارد. زیرا که شیطان همواره در قلب انسان نفوذ کرده و گاهی آنچنان موضوع را سختجلوه می دهد که سبب پیدایش یأس در انسان میگردد.

بنابراینانسان باید جلوی وسوسه های شیطانی را گرفته و با مراجعه به آیات و احادیث و کتباخلاق، به ارزش و ضرورت سیر و سلوک واقف گردد و زمانی که سعادت ابدی خود را در اینسیر و سلوک ببیند، به طور جدی وارد عمل شده و ناامیدی را از خود دور می کند.[]





در تأویل آیه وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی» 


*عبیدالله بن عبدالله دهقان گوید: نزد امام رضا - علیهالسلام - رفتم، به من فرمودند:

معنى فرمایش خداوندکه میفرماید :

وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی» (اعلی/15)

ونام پروردگارش را یاد کرد، پس نماز بخواند.

                 

عبیدالله بن عبدالله دهقان گفت : یعنى هر وقت خدا به یادش آمد، برخیزدو نماز بخواند.
امام در پاسخم فرمودند :

در این صورت خداوند، تكلیف دشوار، نابجا و زورى كرده است. 
پس من گفتم : پس معنى آن چگونهاست؟
فرمودند : وقتى به یاد پروردگارشآید، صلوات بر محمد و آلش بفرستد.

کلّما(هروقت که) ذکر ربّه صلّی علی محمّدٍو آله»

 

منبع : تفسیر نورالثقلین






فضیلت و خواص سوره اعلی

هشتادو هفتمین سوره قرآن کریم است که مکی  و 19 آیهدارد.

ازامام صادق علیه السلام روایت شده است : هر کس سوره اعلی را در نمازهای واجب یامستحب خود قرائت نماید در روز قیامت به او گفته می شود از هر دری از درهای بهشت کهدوست داری وارد بهشت شود.(1)

رسول خداصلی الله علیه و اله وسلّم میفرمایند: کسی که سوره اعلی را قرائت نماید خداوند بهتعداد همه حروفی که بر پیامبران الهی ابراهیم ، موسی و محمد نازل کرده است به ازایهر حروف ده حسنه به او می بخشد.(2)

امیرالمومنینعلی علیه السلام در حدیثی فرموده است:

پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلّم سوره اعلی» را دوست می داشت و اولین کسی که گفت: سبحان ربیالاعلی و بحمده، میکائیل بود.(3)

ابوحمیصهاز امیرالمؤمنین نقل می کند :

بیستشب پشت سر هم در نماز به علی علیه السلام اقتدا کردم و بعد از حمد سوره ای جز اعلینخوان و روزی فرمود: اگر مردم بدانند که چه چیزهایی (ازمنافع و فواید) در سوره اعلی هست حتما روزی بیست بار آن را قرائت میکردند.

هر کسان را قرائت کند مانند این است که کتاب های آسمانی موسی و ابراهیم را قرائت کردهاست. (4)

ابنعباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم  نقل کرده است :

بعداز قرائت سوره اعلی بگویید: سبحان ربی الاعلی».(5)

آثار و برکات سوره

درمان درد گوش، دردگردن و دررفتگی استخوان

ازرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است که اگر کسی سوره اعلی بر درد گوشخوانده شود دردش یرطرف می شود و اگر برای کسی که بیماری بواسیر دارد بخوانند خوبمی شود .(6)

وهم چنین در روایتی دیگر از ایشان آمده که این عمل برای درد گردن نیز مفیداست. (7)

 (1) ثوابالاعمال ص122.

(2) مجمع البیان، ج10، ص326

(3) مستدرک الوسائل، ج4، ص358

(4) مجمع البیان، ج1، ص326

(5) بحارالانوار، ج89، ص220

(6) تفسیرالبرهان، ج5، ص633

(7) همان

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »





سیمای سوره اعلی

اینسوره نوزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.

سورههایی را که با فرمان تسبیح خداوند آغاز می شود، مسبّحات گویند و سوره اعلی، آخرینسوره از سُوَرِ مسبّحات است.

نامسوره، برگرفته از آیه اول است که خداوند را با وصفِ اعلی» توصیف می کند.

مطالبسوره به دو بخش تقسیم می شود که بخش اول، خطاب به پیامبر گرامی اسلام و بخش دومدرباره مؤمنان و کافران و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه است.

درروایات سفارش شده است که در نماز عید(فطر و قربان)،در رکعت اول سوره اعلی خواندهشود.[1]

[1] - تفسیر نور الثقلین.



 


 تفسیر کامل سوره طارق

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَالسَّماءِ وَ الطّارِقِ وَ ما أَدْراکَ مَا الطّارِقُ اَلنَّجْمُ الثّاقِبُ إِنْ کُلُّ نَفْسٍلَمّا عَلَیْها حافِظٌ فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ ماءٍدافِقٍ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ                                      إِنَّهُعَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ فَما لَهُ مِنْقُوَّهٍ وَ لا ناصِرٍ10»

سوگند به آسمان و ستاره طارق* و تو چه دانی که طارق چیست؟*  ستاره ای است درخشنده* (به اینها سوگند که) هیچ کس نیست مگر آنکه بر او نگهبانی است* پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است* از آبی جهنده آفریده شده است* که از بین کمر و سینه بیرون می آید* همانا او بر باز گرداندنش تواناست* روزی که اسرار آشکار شود.

پس برای انسان، هیچ قدرتی (از درون) و یاوری (از بیرون) نیست.

نکته ها :

*طارق» بهمعنای کسی است که در شب وارد شود و در را بکوبد. طرق» کوبیدن و مطرقه» وسیلهکوبیدن است وطریق»به راه گفته می شود، زیرا زیر پا کوبیده می شود.

*ثاقب» بهمعنای سوراخ کردن است، گویا این ستاره با نور خود تاریکی شب را سوراخ می کند. *صلب»بهمعنای محکم و مراد از آن، ستون فقرات پشت است

*ترائب»بهاستخوان های سینه گفته میشود.

*تُبْلَی» ازبلوی» به معنای آزمایش است که عامل آشکار شدن حقیقت هاست.

*طبقروایتی از امام صادق علیه السلام مراد از طارق، ستاره زُحَل است که ستارهامیرالمؤمنین و اوصیای اوست. [1]

*اشعثبن قیس که از منافقان بود، شبانه حلوایی برای حضرت علی علیه السلام آورد و در خانهرا زد تا با هدیه حلوای شب، در روز مرتکب خلافی شود.

حضرت،نام او را که شبانه در خانه اش را کوبید، طارق نامید. [2]

*مشابهآیه 4این سوره را در سوره انفطار میخوانیم :

وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ* کِراماً کاتِبِینَ* یَعْلَمُونَ ماتَفْعَلُونَ»*

بر شما نگهبانانی گماشته شده که بزرگوارانه، بدونکینه و سوء ظنّ، کارهای شما را مینویسند و آنچه انجام می دهید می دانند.

پیام ها :

1- انسان و تمام کارهای او تحت حفاظت فرشتگانالهی است.(هم ثبت اعمال و هم حفظ از حوادث) إِنْ کُلُّنَفْسٍ لَمّا عَلَیْها حافِظٌ»

2- چگونگی تولّد فرزند، از انعقاد نطفه تاخروج از شکم مادر، باید مورد مطالعه و دقّت قرار گیرد که هم زمینه خداشناسی است وهم معادشناسی. فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ.

3- انسان به خاطر دارا بودن عقل و علم واستعداد باید در آفرینش خود دقت کند. فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ»

4- توجّه به آفرینش انسان، زمینه ایمان بهمعاد است. عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ»

5-معاد جسمانی است و جسم انسان در قیامتدوباره زنده می شود. رَجْعِهِ»

وَالسَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ11» وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ12» إِنَّهُ لَقَوْلٌفَصْلٌ13» وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ14» إِنَّهُمْ یَکِیدُونَکَیْداً15» وَ أَکِیدُ کَیْداً16» فَمَهِّلِالْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً17»

سوگند به آسمان باران زا* سوگند به زمین که(برایخروج گیاهان) برشکافته است* که همانا این قرآن سخنی است قاطع* و هزل و شوخی نیست* همانا کافران پیوسته نیرنگ می کنند* و من نیز تدبیر می کنم* پس کافران را مهلت ده و اندک زمانی آنان را به خود واگذار*

نکته ها :

*رجع» بهمعنای باران است، شاید به خاطر رجوع بخار آب به زمین به صورت باران.

*صدع» بهمعنای شکافته شدن زمین برای رویش گیاهان است.

*هزل»بهمعنای سخن بی محتوا است.

*کید» یعنیطرح و نقشه مخفیانه و غافلگیرانه.

*مهل» وامهل» بهیک معنا هستند و برای تأکید در دو قالب آمده اند و هر دو به معنای مهلت دادن است.

*رُوَیْداً» بهمعنای مهلت اندک است.

*آسمانو زمین برای تولید گیاه، نظیر پدر و مادر برای تولد انسان هستند.

*نزولباران و آمادگی زمین، بستری برای رشد گیاهان است.

نزولقرآن و آمادگی انسان نیز زمینه برای رشد انسان هاست.

نامقرآن در کنار نام باران آمده است.

*برایزدودن شک، هم باید منطقی سخن گفت و هم قاطع.

سوگندهایپی در پی خداوند، برای رفع هرگونه شک و تردید از مخالفان و تقویت اعتقاد و باورمؤمنان است.

*لَقَوْلٌ فَصْلٌ» بهجایلقول فاصل»یعنی قرآن، سراسر فصل است و میان حق و باطل فاصله می اندازد.

نظیراینکه می گوییم : فلانی شِـکَـر است، یعنی یک پارچه شیرینی است.

*پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : به زودی فتنه ها در میان شما ظاهر خواهد شد.

پرسیدندراه نجات چیست؟

فرمودند:

کتابالله فیه نبأ من قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم هو الفصل»

قرآن که اخبار پیشینیان و آیندگان و داوری شمادر آن است.آن کلامی است که حق را از باطل جدا می کند.

درادامه فرمودند :

ومن ابتغی الهدی فی غیره اضله الله»

هر کس هدایت را در غیر قرآن جستجو کند،خداونداو را گمراه می کند.[3]

پیام ها :

1- قیامت، روزِ بُروز و ظهور افکار و کردارآدمیان است. یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ»

2- انگیزه ها و روحیات انسان، در قیامت او اثردارند. یَوْمَتُبْلَی السَّرائِرُ»

3- قیامت، روز افشای اسرار و شرمندگی است: تُبْلَیالسَّرائِرُ» و انسان نیز برای کتمان یا جبران گذشته خود نمی تواند کاریبکند. فَمالَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَ لا ناصِرٍ»

4- رجعت انسان در قیامت، همچون رجعت آب بخارشده دریا، از آسمان به زمین است. عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ - وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ»

5- ارزش هر موجودی وابسته به آثار وبرکات آناست. ذاتِالرَّجْعِ - ذاتِ الصَّدْعِ»

6- قرآن، فرقان و جداکننده حق از باطل است، نهرمان و غیر واقعی. إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»

7- نیرنگ کفّار، دائمی، سخت و حتمی است، از آنغافل نشوید. إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً»

8- برخورد خداوند با انسان، متناسب با عمل اوست.

اگردر راه خیر قدم بردارد، خدا هدایتش می کند: جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ»[4]

و اگربه دنبال کید باشد، گرفتار کید الهی میشود. یَکِیدُونَ کَیْداً وَ أَکِیدُکَیْداً»

9- قرآن، میزان تشخیص حق از باطل است. إِنَّهُلَقَوْلٌ فَصْلٌ»

10- کافران با خدا طرفند و تدبیر خداوند سختاست. یَکِیدُونَکَیْداً وَ أَکِیدُ کَیْداً»

11- آنان مسلمانان را غافلگیر می کنند ما نیزآنان را غافلگیر می کنیم. یَکِیدُونَ. أَکِیدُ

12- در برخورد با دشمن، نه خود عجله کنید و نهاز خدا عجله بخواهید. فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ»

13- غفلت از دشمن هرگز، ولی مهلت دادن مانعیندارد. أَمْهِلْهُمْ»

14- سعه صدر، شرط لازم برای رهبری است. أَمْهِلْهُمْ»

15-مقدار مهلت به دشمن، به قدری نباشد که فرصت را از شما بگیرد. رُوَیْداً»

والحمد للّهربّ العالمین»

[1] - تفسیر برهان

[2] - نهج البلاغه،خطبه 224

[3] - تفسیر نمونه

[4] -  .عنکبوت،69



سیمای سوره طارق

اینسوره، هفده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.

نامسوره برگرفته از آیه اول است و به معنای کوبنده می باشد.

محورمطالب این سوره دو چیز است:

یکی هشدار نسبت به معاد و دیگری نعمت قرآن و جایگاه والای آن.

توجّهدادن انسان به منشأ وجودی اش که آبی پست و ناچیز بوده است، زمینه پذیرش قدرتلایزال الهی بر آفرینش دوباره انسان و حضور او در دادگاه رسواگر قیامت را فراهم میآورد و اینها همه برگرفته از وحی صادق آسمان است که مخالفان آن را شوخی میپندارند، در حالی که قطعی و حتمی است و هرچه کافران علیه آن توطئه کنند،به خودشانبازمی گردد.







سوره مطفّفین-حدیث

وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ *الَّذِینَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَی النّاسِ یَسْتَوْفُونَ* وَإِذاكالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرونَ *أَلا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُم مَبْعُوثونَ *لِیَوم عَظیم * یَوْمَ یَقومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ *كَلاّ إِنَّ كِتابَ الْفُجَّارِ لَفِی سِجِّین *

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : هركس در پیمانه و وزن خیانت كند ، فردای قیامت اورا به قعر دوزخ درآورند و در میان دو كوه آتش جای دهند و به او گویند : این كوهها راوزن كن و او همیشه به این عمل مشغول است(1)

تفسیرباارزش منهج الصادقین» در توضیح آیات سوره مطففین، روایت بسیار مهم زیر را از رسولخدا نقل می كند :

پیامبرفرمود : پنج چیز در برابر پنج چیز است . گفتند : یا رسول اللّه ! آنها چیست؟ فرمودند:

1-قومی پیمان شكنی نكردند مگر این كه خدا دشمنانشانرا بر آنان چیره كرد ،

2-و گناه زشت از آنان آشكار نشد مگر این كهمرگ در میان آنان شایع شد.

3-و دروغ و داوری خلاف حكم خدا در آنان پخش نشدمگر این كه تهی دستی و فقر در آنان پیدا شد.

4-و زكات را نپرداختند مگر این كه باران از آنانمنع شد.

5-و پیمانه را كم ندادند مگر این كه گیاهان ازآنان دریغ داشته شد و به بلای خشك سالی گرفتار شدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ گناهان كبیره : 1 / 41





 تفسیر کامل سوره مطفّفین از آیه13-1

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَیْلٌلِلْمُطَفِّفِینَ اَلَّذِینَ إِذَااکْتالُوا عَلَی النّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ أَلَا یَظُنُّأُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَلِیَوْمٍ عَظِیمٍ یَوْمَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ

وای بر کم فروشانکسانی که هرگاه از مردم پیمانه بگیرند، کاملمی گیرندو هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان(کالایی را)وزن کنند، کم می گذارندآیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟برای روزی بزرگروزی که مردم درپیشگاه پروردگار جهانیان (برای پاسخ بهکارهایشان) خواهند ایستاد.

نکته ها :

*وَیْلٌ» بهمعنای هلاک و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّه ای در دوزخ یا دری از درهای آنمی باشد.

*طفیف» وقلیل به یک معناست و تطفیف» به معنای کاستن و کم گذاشتن است و ریشه آن از طف» بهمعنای کنار است. به فروشنده ای که از کنار اجناس می زند، مُطَفِّفْ» گویند.

ابنمسعود» نقل می کند که هر کس از نمازش بکاهد مشمول این آیه است. [2]

*کمفروشی هر صنفی متناسب با خودش میباشد : معلم، کارگر، نویسنده،فروشنده،

مهندس،دکتر و دیگر مشاغل، هر کدام در انجام وظیفه خود کوتاهی کنند، کم فروشند.

*کمفروش،خود را زرنگ می داند، مردم را دوست ندارد،خدا را رازق نمی داند و ظلم اقتصادیبه جامعه می کند.

*کمفروشی از گناهان کبیره است، زیرا وعده عذاب برای آن آمده است.

*امکانِکم فروشی یا حساسیّت در کیل بیش از وزن است.

لذادر یک آیه فقط از کیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از کیل و سپس وزن، سخن بهمیان آمده است.

*درروایات می خوانیم :

هرگاهمردم گرفتار گناه کم فروشی شوند، زمین روئیدنی های خود را از مردم باز می دارد ومردم به قحطی تهدید می شوند.[3]

*انضباطو دقّت اقتصادی، در رأس برنامه های اصلاحی انبیاء بوده است.

چنانکهحضرت شعیب به قوم خود فرمود :  

أَوْفُواالْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ* وَ زِنُوابِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ* وَ لَا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْافِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ*[4]

پیمانه را (در معامله) کامل و تمامبدهید و از کم کنندگان و از خسارت زنندگان نباشید* و با ترازوی درست وزن کنید*و کالاهای مردم را کم ندهید و روی زمین مفسدانه عمل نکنید.(شعراء،3-1)

پیام ها :

1- خطر را با کلماتِ هشدار دهنده اعلام کنید. وَیْلٌلِلْمُطَفِّفِینَ»

2- مال حرام از راه کم فروشی،عامل سقوط انساناست. وَیْلٌلِلْمُطَفِّفِینَ»

3-تفاوت گذاردن در گرفتن و دادن کم فروشی است.آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگرانمپسند. اِذَاکْتالُوا.یَسْتَوْفُونَ / کالُوهُمْ. یُخْسِرُونَ

4- کم فروشی نسبت به هر کس،گرچه مسلماننباشد،نارواست. عَلَی النّاسِ»

5-بالاتراز گناه، انس گرفتن با گناه است، بگونه ای که کم فروشی شغل انسان شود. یُخْسِرُونَ» (فعل مضارع،نشانه استمرار است.)

6- برای جلوگیری از مفاسد اقتصادی،باید یادمعاد را در دل ها زنده کنیم. أَلَایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ»

 7- اعتقاد به معاد حتّی در حدّ گمان بازدارندهاست. أَلَایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ»

8-حوادثروز قیامت،بزرگ و هولناک است. لِیَوْمٍ عَظِیمٍ»

9- برای کم فروشی و حق الناس باید پاسخگوباشیم. یَقُومُالنّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»

10- کیفر و مجازاتِ مجرمان، از شئون ربوبیّتخداست. یَقُومُالنّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»

*****

کَلّا،إِنَّ کِتابَ الفُجّارِ لَفِی سِجِّینٍ وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ کِتابٌ مَرْقُومٌ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍلِلْمُکَذِّبِینَ10» اَلَّذِینَیُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ11» وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ12» إِذا تُتْلی عَلَیْهِآیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ13» ﴿مطفّفین/13-7

چنین نیست(که آنان می پندارند)،همانا پروندهبدکاران در سجّین است*و تو چه می دانیکه سجّین چیست؟* این،سرنوشتیاست رقم خورده(و حتمی)وای بر تکذیبکنندگان در آن روز کسانی که روزجزا را انکار می کنندو جز گرگناهکار، کسی آن را تکذیب نمی کندهرگاه آیات ما بر او تلاوت شود، گوید : (اینها) افسانه هایپیشینیان است.

نکته ها :

*سِجِّینٍ» ازسجن»بهمعنای زندان و وزنِ فِعّیل برای مبالغه است:زندان ابد و سخت.

*مَرْقُومٌ» ازرقم»،بهمعنای خط درست و مشخص است،بگونه ای که با دیگر نوشته ها اشتباه نشود.بنابراین، کِتابٌمَرْقُومٌ» یعنی سرنوشت فاجران،کاملاً مشخص و معیّن است و آنان گرفتار زندانِهمیشگی در دوزخ اند.

*مرادازدین»در آیات مربوط به قیامت،جزاست. یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» همان گونهکه در سوره حمد،آیه مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» به معنای مالک روز جزاست.

*أَثِیمٍ» ازاَثَم»بهکسی گویند که در گناه فرو رفته باشد.

*جمله وَیْلٌیَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» را دو گونه میتوان تفسیر کرد :

الف: وای به کم فروشی که سرنوشتش به تکذیب قیامتمی انجامد.

ب: وای به کسانی که کیفر کم فروشان در قیامترا باور ندارند.

*أَساطِیرُ» جمعاسطوره»بهمعنای افسانه است که مطالب زیبا و دل نشین دارد ولی واقعیّت ندارد و بافته ذهن وخیال داستان سرایان است. أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» یعنی آنکه پیشینیان افسانهها را ساخته اند و پیامبر آنها را بازگو می کند.

*درتاریخ عاشورا می خوانیم که امام حسین علیه السلام چندین مرتبه لشگر یزید را موعظهکرد و از آنان اقرار گرفت که مگر من فرزند فاطمه دختر پیامبر شما نیستم، مگر حلالیرا حرام یا حرامی را حلال کرده ام؟

مگرشما با هزاران نامه از من دعوت نکردید؟ و.در پایان فرمود :

قَدْ مَلَأتَ بُطُونَکُممِنَ الْحَرَام» شکم های شما از حرام پر شده و دیگر سخن حقدر روح شما اثری ندارد.

امروزههیچ یک از دانشکده های علوم تربیتی و روانشناسی دنیا، سخنی از تأثیر لقمه حلال وحرام در تربیت و روح انسان مطرح نمی کنند و دانشمندان شرق و غرب عالم از تأثیرتغذیه بر تربیت غافلند.

پیام ها :

1-کمفروش،فاجر است و پرده دیانت را می درد. لِلْمُطَفِّفِینَ. اَلفُجّارِ»

2-سرنوشتفاجران،قطعی و مشخص است. کِتابٌ مَرْقُومٌ»

3-گناه،انسانرا به کفر و انکار حقایق وامی دارد. وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ»

4-کسانیآیات قرآن را افسانه و اسطوره می خوانند که در گرداب گناه و طغیان فرو رفته اند. کُلُّ مُعْتَدٍأَثِیمٍ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»

5-توجیهوحی به افسانه،راهی است برای کافر ماندن. قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»

6-لقمه حرام،انسانرا تا مرز کفر پیش میبرد. (در آغاز سوره سخن از کم فروشی بود که عامل کسب لقمهحرام است،در آیات بعد سخن از فجور شد و در ادامه سخن از تکذیب است.) (به کمفروشی در عبادات نیز اشاره شود) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ»

7-رفتارانسان،در عقائد و باورهای او اثر میگذارد. و گناه پی درپی، انسان را بهتکذیب وامی دارد. وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ»

8-به یکتذکّر و انذار نباید قناعت کرد،تذکّر و تلاوت باید دائمی باشد. تُتْلیعَلَیْهِ آیاتُنا» (فعل مضارع،نشان استمرار است.)

9-قرآن،حتّینزد مخالفان پرجاذبه است. قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (اسطوره به داستان های زیبا و پر جاذبه گفته می شود.)


[1] - تفسیر نورالثقلین.

[2] - تفسیر نمونه.

[3] - تفسیر المیزان.

[4] - شعراء،1-3.




تفسیر کامل سوره مطفّفین از آیه 14 تا پایان سوره

کَلّا،بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ14» کَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍلَمَحْجُوبُونَ15» ثُمَّ إِنَّهُمْلَصالُوا الْجَحِیمِ16» ثُمَّ یُقالُ هذَاالَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ17» ﴿مطفّفین/17-14

چنین نیست،بلکه آنچه کسب می کردند بر دلهایشانزنگار نهاده است*آنان در آن روزاز (الطاف) پروردگارشان محجوب و محرومند*و آنگاه آنان به دوزخ وارد خواهند شد*سپس (به آنان) گفته خواهد شد : این همان چیزی است که آن را دروغ میپنداشتید.

نکته ها:

* رین»بهمعنای زنگار است که بر اجناس قیمتی می نشیند.

امامباقر علیه السلام میفرمایند : هرگاه گناه بر انسان غالب شود،امیدی به رستگاری اونخواهد بود و این است معنای کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ».[5]

* امامباقر علیه السلام فرمودند :

هیچبنده ای نیست مگر آنکه قلبش سفید است.

که باانجام هر گناه،در آن سفیدی نقطه سیاهی پدید می آید و اگر توبه کند، آن سیاهی محومیشود و اگر اصرار بر گناه کند، سیاهی توسعه یافته و تمام سفیدی قلب را فرامی گیردو دیگر انسان به خیر و سعادت برنمی گردد.[6]

* امامرضا علیه السلام فرمود:مراد از إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» آناست که از پاداش خداوند محرومند و گرنه خداوند مکان ندارد.[7]

(اشاره شود به اینکه، در دنیا هم بخاطر ترک طاعت و ارتکاب عصیانانسان از بعضی لذّت های معنوی محروم میشود)

پیام ها :

1-افسانهپنداشتن قرآن، ناشی از ناپاکی دل است. کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ»

2-گناه،روحانسان را دگرگون و از درک حق باز می دارد. بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»

3-فطرتانسان سالم است، آنچه آن را می پوشاند، گناه است. رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ»

4-درفرهنگ قرآن، قلب و روح مرکز درک حقایق است. رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ»

5-اصرارو تداوم بر گناه،سبب زنگار قلب است. ما کانُوا یَکْسِبُونَ»

6-عمل،سرمایهانسان است که با آن، خوبی ها یا بدی ها را کسب می کند. کانُوا یَکْسِبُونَ»

7-زنگارگناه که در دنیا مانع درک حقیقت است، در آخرت نیز مانع دریافت الطاف الهی می شود. إِنَّهُمْ عَنْرَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»

8-مأموراندوزخ، دوزخیان را سرزنش می کنند. ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ»

*****

کَلّا،إِنَّکِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ» وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ19» کِتابٌ مَرْقُومٌ20» یَشْهَدُهُالْمُقَرَّبُونَ21» إِنَّ الْأَبْرارَلَفِی نَعِیمٍ22» عَلَی الْأَرائِکِیَنْظُرُونَ23» تَعْرِفُ فِیوُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعِیمِ24» یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ25» خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِیذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ26»وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ27» عَیْناً یَشْرَبُبِهَا الْمُقَرَّبُونَ28» ﴿مطفّفین/28-

چنین نیست،همانا نامه عمل نیکوکاران درجایگاهی بلند استو تو چه دانی که علّیّین چیست؟*سرنوشتی است رقم خورده و(حتمی)که مقرّبان الهی گواه آنندهمانا نیکوکاران در ناز و نعمت بهشتی اند*برتخت ها(تکیه زده و)می نگرنددر چهره آنان خرّمی و طراوت نعمت را می شناسیاز شرابی خالص و مُهر و موم شده به آنان می نوشانندمُهر آن از مُشک است و هر کس که اهل مسابقهاست،شایسته است که در (رسیدن به ایننعمت ها)رقابت ورزدو مخلوط آن،تسنیم استچشمه ای که مقرّبان (الهی)از آن می نوشند.

نکته ها :

* عِلِّیِّینَ» جمععلی»بهمعنای درجات و مراتب بلند تا بی نهایت است.

* مراداز کتاب ابرار، سرنوشت نیکان در قیامت است و مَرْقُومٌ» یعنی مشخص و نشاندار بگونه ای که با سایر نوشته ها اشتباه نمیشود.

* ارائک» جمع اریکه»بهمعنای تختی است که زینت شده و برای آرمیدن مهیاست.

* نَضْرَةَ» بهمعنای زیبایی و خرّمی و نَعِیمٍ» به معنای نعمت فراوان و رَحِیقٍ» بهمعنای شراب خالص است.

* تنافس»یاازنفیس»است،یعنیدو نفر برای به دست آوردن یک شیء نفیس تلاش می کنند و یا ازنفس»است،یعنیدو نفر برای به دست آوردن چیزی، آخرین نفس خود را به کار برده و تلاش می کنند.[8]

* پذیراییدر بهشت، مراتب و درجاتی دارد:

برایگروهی یُسْقَوْنَ»و برای گروهی دیگر سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» [9] یعنیبعضی با واسطه و بعضی بی واسطه الطاف را دریافت می کنند.

* بعضیگفته اند که مراد از مسک در خِتامُهُ مِسْکٌ» ،ظرف شراب مُهر شده است.

* مقرّباناز تسنیم می نوشند، ولی ابرار از نوشیدنی که با تسنیم مخلوط شده،خواهند نوشید.

* نوشیدنیهای بهشتی انواعی دارد:

http://mihanblog.comhttp://mihanblog.com/public/public/rte/images_new/smiles/100.gifبعضیدر نهرها جاری است :

أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ ،أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ ، أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ ، أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ»[10]

http://mihanblog.comhttp://mihanblog.com/public/public/rte/images_new/smiles/100.gifبعضیدر ظرف های مُـهر شده است: خِتامُهُ مِسْکٌ» و بعضی از آسمانِ بهشت یا از طبقاتبالای آن فرو می ریزد که همان تسنیم است. [11]

* امامباقر علیه السلام فرمودند : تسنیم، بهترین نوشیدنی بهشت است و مخصوص پیامبر و اهلبیت اوست و از بالا می ریزد و در منزل های آنان جاری است[12]

پیام ها :

1-وعدههای الهی در مورد پاداش خوبان قطعی است. إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ» (کلمهانّ و حرف لام و جمله اسمیه،بیانگر قطعی بودن وعده است.)

2-دریافتنعمت در حضور دیگران،لذّت را چند برابر می کند. یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»

3-جایگاهبلند و اشراف بر منظره های زیبا، از نعمت های بهشتیان است. عَلَیالْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ»

4-حالاتروحی و روانی انسان،بر جسم او تأثیرگذار است. تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ» (درخشندگی صورت بهشتیان برای انسان مشهود است.)

5-بکر ودست نخورده بودن نعمت های بهشتی، یک ارزش است. مَخْتُومٍ»

6-لذّتهای بهشتی، عوارض ندارد. خِتامُهُ مِسْکٌ»

7-درفرهنگ اسلام، دنیا، میدان مسابقه و رقابت است، البتّه رقابت برای به دست آوردننعمت های اُخروی. وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ»

8-بهشتیان،درجاتو مراتبی دارند.الابرار-المقربون»




فضیلت و خواص سوره مطفّفین


هشتادو سومین سوره قرآن کریم است که مکی  و 36 آیهدارد.

درسخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است :

هر کسکه سوره مطفَفین را قرائت نماید خداوند به او شرابی از باده سر به مُـهر، مینوشاند.(1)

امامصادق علیه السلام نیز فرمودند :

هر کسدر نمازهای واجب خود سوره مطفّفین را قرائت نماید خداوند امنیت از آتش را به اوعطا می کند بگونه ای که نه او آتش را می بیند و نه آتش او را.

درروز قیامت بر روی پل جهنم عبور نمی کند و از او محاسبه نمی شود.(2)

 

آثار وبرکات سوره

 

برای حفظ موجودی انبارها

ازرسول خدا صلی الله علیه واله و سلم نقل شده است :

اگراین سوره را بر مخزن و انباری بخوانند از هرگونه خطر و آفتی حفظ می شود. (3)

امامصادق علیه السلام نیز فرمودند :

سورهمطفّفین را بر هر چیزی بخوانند از شرّ و آفت ات روی زمین نگاه داشته میشود.(4)

 (1) مجمع البیان،ج10، ص289

(2) ثواب الاعمال ص122

(3) تفسیرالبرهان، ج10، ص289

(4) همان

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »




سیمای سوره مطفّفین

اینسوره سی و شش آیه دارد و در مکّه نازل شده است، گرچه بر اساس برخی روایات،آیاتاولیه آن مدنی است.

نامسوره، برگرفته از آیه اول است و به معنای کم فروشان می باشد.

این سورهبا هشدار به کم فروشان آغاز میشود و ریشه آن را باور نداشتن روز قیامت بر می شمرد.

سرگذشتفاجران گنهکار و م و برخورد آنان با آیات الهی،که بیانگر زنگار گرفتگی دلهایآنهاست،بخش دیگری از آیات این سوره را تشکیل می دهد.

البتّهبیان نعمت های جاودان و شادی و سرور بهشتیان،نور امید را در دل مؤمنان روشن میسازد و آنان را در برابر نیش و نوش های مجرمان دلداری می دهد تا در اثر تحقیر واستهزای آنان اندوهگین نشوند.

براساسروایات،قرائت این سوره در نماز،امنیّت از عذاب را در روز قیامت به دنبال دارد وخداوند او را از نوشیدنی های طهور بهشتی سیراب  می سازد.[1]

[1] -تفسیر نورالثقلین



بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

إِذَاالسَّماءُ انْفَطَرَتْ وَ إِذَا الْکَواکِبُانْتَثَرَتْوَ إِذَا الْبِحارُفُجِّرَتْ وَ إِذَا الْقُبُورُبُعْثِرَتْعَلِمَتْ نَفْسٌ ماقَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ

آنگاه که آسمان شکافته شود*و آنگاه که ستارگان پراکنده شوند*و آنگاه که دریاها گشوده و به هم راه یابند*و آنگاه که قبرها زیر و رو گردد*(در آن زمان) هر کس می داند، آنچه از پیش فرستاده و آنچه برای بعد گذاشته است.

نکته ها :

*انفطار»بهمعنای شکافته شدن است، فطر» و افطار» نیز به همین معناست،زیرا روزه با غذا خوردنمی شکافد. انفطار» و انشقاق» به یک معناست، لکن در انفطار بعد از شکافتن به چیزیمی رسیم، بر خلاف انشقاق، چنانکه عرب در حفر قنات می گوید:

فَطَرْتُ» چونبعد از شکافتن زمین، به آب میرسد.

*اِنْتِثار»بهمعنای پراکندگی است و به چیزی که بر سر عروس می ریزند، نثار گویند.

*فجر» بهمعنای بروز شکاف و باز شدن راه است و تفجیر»،بیانگر عظمت و شدّت شکافته شدنکوههاست.

*درکلمه بُعْثِرَ»هم معنای بعث»(به پا خواستن) است و هممعنایثور»(دگرگون شدن)،

لذاراغب در مفردات گفته است که بعید نیست فعل بُعْثِرَ» مرکّب از این دو فعل باشد،

یعنیزیر و رو شدن خاک ها و برپاخاستن مردگان.

*پیوندمیان آسمان و زمین و دریا و خشکی بگونه ای است که هرگاه نظام یکی از آنها به همبخورد، نظام همه چیز به هم می خورد.

پیام ها :

1- نظام حاکم بر آسمان و زمین به دست خداست وهرگاه او بخواهد تغییر می کند. إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ»

2- معاد جسمانی است و مردگان از قبر بر میخیزند. إِذَاالْقُبُورُ بُعْثِرَتْ»

3- به هم ریختن نظام هستی، مقدّمه رستاخیز ورستاخیز،برای حساب و کتاب و جزای اعمال انسان هاست. عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ.

4- در قیامت ظرفیّت انسان توسعه می یابد و همهکارهای گذشته را به یاد می آورد. عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ»

5- انسان، هم باید به فکر گذشته خود باشد، تااگر خلافی کرده توبه کند و هم به فکر پس از مرگ خود باشد تا یادگار خوبی از خودبجای گذارد. ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ»

6- درقیامت، انسان هم به آنچه عمل کرده آگاه می شود و هم به آثار خوب یا بد اعمال خود. ما قَدَّمَتْوَ أَخَّرَتْ»

7- درقیامت،انسان به کارهایی که می توانسته بکند و به تأخیر انداخته و انجام نداده پیمی برد. عَلِمَتْ.ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ و شاید مراد از أخّرت» کارهایی است که بازدهیآن پس از مرگ به ایشان می رسد.

مانندتألیف کتاب یا بنای فساد.

*****

یاأَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ اَلَّذِی خَلَقَکَفَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ فِی أَیِّ صُورَهٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ کَلاّ بَلْ تُکَذِّبُونَبِالدِّینِ وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ10» کِراماً کاتِبِینَ11» یَعْلَمُونَ ماتَفْعَلُونَ12»

ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگاربزرگوارت مغرور (فریب) داده است؟*همان که تو را آفرید و (اندامت را) استوار ساخت ومتعادل کرد*و به هر صورت که خواست، تو را ترکیب کرد.

با این همه، (شما روز) جزا را دروغ میپندارید*در حالی که قطعاً بر شما نگهبانانی (از فرشتگان) گمارده شده اند*نویسندگانی بزرگوار، که به آنچه انجام میدهیدآگاهند.




فضیلت و خواص سوره انفطار


هشتادودومین سوره قرآن کریم است که مکّی  و 19 آیهدارد.

رسول خداصلی الله علیه و آله وسلم میفرمایند: کسی که سوره انفطار را قرائت کند خداوند به تعدادهمه قبرها به او حسنه می دهد و ده برابر قطرات برف و باران که از آسمان فرود میآید به او حسنه داده می شود.(1)

امامجعفر صادق علیه السلام فرموده اند:

هر کسکه سوره انفطار را در نمازهای واجب یا مستحب  خود قرائت نماید خداوندحاجت ها و خواسته هایش را روا می داردو بین او و خداوند حجابی نخواهد بود و هموارهخداوند با نظر عنایت به او می نگرد تا از حسابرسی مردم فارغ گردد.(2)

دیداربا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در روز قیامت از ارزش های معنوی این سورهمبارکه می باشد.

رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: هر کس خوش دارد که روز قیامت به منبنگرد چنانکه با چشم سر می بیند سوره های تکویر » ؛ انفطار» ؛ انشقاق» راقرائت نماید. (3)

آثار و برکات سوره

1) جهت خلاصی از زندان

قرائتاین سوره موجب خلاصی از زندان و رهایی از بند اسارت و ایمنی بیم دار و رفع ترس میگرددد. (4)

ازوجود نورانی نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است:

هرزندانی یا انسان در بندی آن را بخواند یا نوشته آن را با خود همراه داشته باشدخداوند خروجش را آسان می کند و او را از بند و زندان و خوف و ترس نجات می دهد وحالش به زودی بهبود می یابد.(5)

ازامام صادق علیه السلام نیز منقولست: هر کس این سوره را در هر کاری که در ماند 70مرتبه بخواند خلاصی یابد و اگر زندانی نیز این سوره را 70  بار بخواند خلاصی یابد.(6)

2) جهت ایمنی از رسوایی روز قیامت

رسول خداصلی الله علیه و آله وسلم میفرمایند:

هر کسبر قرائت سوره مبارکه انفطار مداومت ورزد خداوند او را از رسوایی روز قیامت درامان می دارد و عیب هایش را می پوشاند.(7)

3) قوی شدن دید چشم

ازامام صادق علیه السلام نقل شده است: قرائت سوره انفطار برای چشم، دید آن را قوی میکند و دردهای چشمی را برطرف میکند.(8)

 (1) مجمعالبیان,ج10،ص283

(2) ثواب الاعمال،ص121

(3) کنزالعمال، ج6، ص3834

(4) مصباح کفعمی، ص459

(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص599

(6) درمان با قرآن، ص139

(7) تفسیرالبرهان، همان

(8) همان

منابع : قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن »؛درمان با قرآن،محمدرضا کریمی



سیمای سوره انفطار

اینسوره نوزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.

نامآن برگرفته از آیه اول و به معنای شکافته شدن آسمان است.

همچوندیگر سوره های مکّی، محور این سوره، قیامت و حالات مردمان در آن هنگامه هولناکاست.

حوادثعظیمی که در پایان دوران جهان و در آستانه قیامت رخ می دهد، فرشتگانی که مأمور ثبتاعمال انسان ها در دنیا هستند، عاقبت نیکان و بدان و گوشه ای از مشکلات آن روز، بخشهای مختلف این سوره را تشکیل میدهد.

برایتلاوت این سوره در نمازهای واجب و مستحب، فضیلت هایی وارده شده که بیانگر نیازدائمی انسان به تذکّر و توجّه است تا از قیامت غفلت نکند و به دنیا دل نبندد.





فَکُلُوامِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ ﴿انعام/1

پس اگر به آیات خدا ایمان دارید، از آنچه [ازگوشت حیوان حلال گوشتی] که [وقت ذبح شدن] نام خدا بر او برده شده بخورید [نه ازذبیحه گمراهان].

نکته ها :

* از نشانه های جامعیّتمکتب اسلام این است که در یک مسئله ی جزیی مانند ذبح،همه ی جوانب آن را مطرح کردهاست:هم مکتب(نام خدا)،هم وسیله(آهن)،هم شیوه ی بریدن رگ ها، هم امّت(مسلمان بودنکسی که ذبح می کند)و هم جهت(قبله)و هم موارد مصرف. فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُاللّهِ»

پیام ها :

1-غذا و خوراک مؤمن باید جهت الهی داشته باشد.فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ»

2-نام خداوند،مُهر جواز مصرف و پروانه ی استفاده ازگوشت حیوانات قابل مصرف است. فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ .

3-برای تحکیم پایه های توحید،از هر فرصتی،حتّی ذبححیوان باید استفاده کرد. آری؛ توحید، تنها یک مسأله ی ذهنی نیست. فَکُلُوا مِمّاذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ»

4-تغذیه ی حلال و التزام به احکام،شرط ایمان است.إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ»

 

وَلا تَأْکُلُوامِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّالشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَإِنْأَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ ﴿انعام/121

از آنچه [هنگام ذبح شدن] نام خدا بر آن بردهنشده نخورید؛ مسلماً خوردن آن فسق [و بیرون رفتن از عرصه طاعت خدا] است؛ قطعاًشیاطین [شبهات ناروایی را به ضد احکام خدا] به دوستانشان القاء می کنند تا با شما[درباره احکام خدا] مجادله و ستیزه کنند، و اگر از آنان پیروی کنید، یقیناً شما هممشرکید.

 نکته ها :

*  چون حرام خواری،قساوت قلب می آورد و زمینه سازگناهان دیگر است،اسلام آن را به شدّت منع کرده است.همانگونه که امام حسین در روزعاشورا خطاب به لشکر مخالف فرمود:قد ملئت بطونکم من الحرام»

*  در آیه 5 سوره ی مائدهخواندیم که طعام اهل کتاب برای شما حلال است.این آیه می گوید:گوشت هر حیوانی کهنام خداوند بر آن برده نشود حرام است.از آنجا که اهل کتاب،این شرط را رعایت نمیکنند،پس گوشت حیوان ذبح شده آنها برای ما حرام است و مراد از طعام در آنآیه،حبوبات و امثال آن است،نه گوشت.[1]

*  وسوسه ی شیاطین این گونهاست که می گوید:حیوان مرده را خدا کشته و کشته ی خدا بهتر از کشته ی انسان است! پسچرا حیوانِ مرده،حرام ولی حیوانِ ذبح شده حلال است؟! غافل از آنکه اجرای فرمانالهی مهم است.

پیام ها:

1-مسلمان،حتّی در مسائل تغذیه باید تعهّد دینی رامراعات کند. وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ»

2-بردن نام خدا به هنگام ذبح،تشریفاتی نیست،بلکهحکمی لازم الاجراست و ترک آن،فسق است. إِنَّهُ لَفِسْقٌ»

3-هر کجا ناباوری بیشتر است،تأکید نیز لازم است.چونپذیرفتن شرایط حلال بودن ذبح،برای مردم جاهل سنگین بود،خداوند با چند تأکید مسئلهرا مطرح کرد. إِنَّهُ لَفِسْقٌ» (جمله ی اسمیّه،انّ»وحرفلام»،نشانه ی تأکیداست)

4-انسان،در اثر مصرف حرام،زمینه ی پذیرش القائاتشیطانی را پیدا می کند.

وَ لا تَأْکُلُوا . وَ إِنَّ الشَّیاطِینَلَیُوحُونَ

5-شیطان ها،قدرت وسوسه و القا دارند. إِنَّالشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ»

6-وسوسه های شیاطین،تنها در اولیای آنان نافذ است،نهدر اولیای خدا.

لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ»

7-پشتوانه ی جدال های انسان،وسوسه ها وهوس هاست.لَیُوحُونَ . لِیُجادِلُوکُمْ

8-جدال در احکام الهی،از حربه ها و القائات شیطانیاست. وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ .

لِیُجادِلُوکُمْ

9-جدال در احکام دینی،انسان را به شرک می کشاند.لِیُجادِلُوکُمْ . لَمُشْرِکُونَ

10-خداپرستانی که در عمل،مطیع غیر خدا میباشند،مشرکند. إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ»

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] - تفسیر المیزان





 اسرار تحریم ربا


الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لا یَقُومُونَ إِلا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿بقرة/275

كسانى كه ربا می ‏خورند [در میان مردم براى امور زندگى خود] به پاى نمی ‏خیزند ، مگر مانند به پاى خاستن كسى كه شیطان او را با تماس خود آشفته حال كرده [و تعادل روانى و عقلى‏ اش را مختل ساخته] این بدان سبب است كه آنان گفتند : خرید و فروش هم مانند رباست . در حالى كه خدا خرید و فروش را حلال ، و ربا را حرام كرده است . پس هر كه از سوى پروردگارش پندى به او رسد و [از كار زشت خود] بازایستد ، سودهایى كه [پیش از تحریم آن] به دست آورده ، مال خود اوست ، و كارش [از جهت آثار گناه و كیفر آخرتى] با خداست . و كسانى كه [به عمل زشت خود] بازگردند [و نهى خدا را احترام نكنند] اهل آتش‏اند ، و در آن جاودانه ‏اند .

 *****

یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ﴿بقرة/276

 خدا ربا را نابود می ‏كند ، و صدقات را فزونى می ‏دهد ؛ و خدا هیچ ناسپاس بزه‏كارى را دوست ندارد.

 ***** 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿بقرة/278

اى اهل ایمان ! از خدا پروا كنید ، و اگر مؤمن [واقعى] هستید آنچه را از ربا [بر عهده مردم] باقى مانده رها كنید .


نکته ها :

* ربا»، در لغت به معنای زیادی وافزایش است.و در شریعت اسلام به معنای زیاده گرفتن در وام یا بیع است.

مورد ربا،یا پول است یا جنس، گاهی پول را قرض می دهد و بیش از آنچه داده باز پس میگیرد، که این ربای در وام است و گاهی جنسی را می دهد و مقدار بیشتری از همان جنس را تحویل می گیرد، که این نیز در مواردی ربا می شود مانند فروش با وزن یا پیمانه.

* رباخوار، به کسی تشبیه شده که شیطان او را خبط کرده است.خَبط»به معنای افتادن و برخاستن و عدم تعادل به هنگام حرکت است.

رباخوار در قیامت همچون دیوانگان محشور می شود،چرا که در دنیا روش او باعث بهم خوردن تعادل جامعه گردیده است.

ثروت پرستی،چشم عقلش را کور کرده و با عمل خود چنان اختلافات طبقاتی و کینه را بر می انگیزد که فقر و کینه سبب انفجار شده و اصل مالکیّت را نیز متزل می کند.برای این افراد،گویا ربا اصل و خرید و فروش فرع است، فلذا می گویند:بیع و معامله هم مثل رباست و تفاوتی ندارند.

* انتقاد از رباخواری،ربا گرفتن و ربا دادن،از ابتدای اسلام مطرح بوده است.

در سوره روم که در مکّه نازل شده است،می فرماید: وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللّهِ» [151]یعنی آنچه به قصد ربا می دهید تا برای شما در اموال مردم بیفزاید، بدانید که نزد خداوند افزون نمی شود.سپس در سوره ی آل عمران با فرمان لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا» [152]از آن نهی گردیده و بیشترین انتقاد از رباخواری در همین آیات آمده است، ضمناً آیه وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ»[153]،یادآور می شود که در مذهب یهود نیز ربا» حرام بوده، همچنان که این حرمت در تورات[154]ذکر شده است.

* آیات مربوط به ربا، بدنبال آیات انفاق آمد، تا دو جهت خیر و شر را که توسط مال و ثروت پدید می آید مطرح کند.انفاق یعنی دادن بلاعوض و ربا یعنی گرفتن بلاعوض. هر آثارخوبی که انفاق دارد،مقابلش آثار سوئی است که ربا در جامعه پدید می آورد.به همین جهت قرآن می فرماید: یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ» خداوند ثروت بدست آمده از ربا را نابود،ولی صدقات را افزایش می دهد.

* تهدیدهایی که در قرآن برای اخذ ربا و پذیرش حاکمیّت طاغوت آمده،برای قتل، ظلم، شرب خمر،قمار و نیامده است.[155] حرمت ربا نزد تمام فرق اسلامی،قطعی واز گناهان کبیره است.وقتی به امام صادق علیه السلام خبر دادند که فلانی رباخوار است، فرمود:اگر قدرت می داشتم گردنش را می زدم.[156] همچنان که حضرت علی علیه السلام وقتی با رباخواری مواجه شد، از او خواست توبه کند،وقتی توبه کرد او را رها نمود و به دنبال آن فرمود: رباخوار را باید از عمل خود توبه دهند،همچنان که از شرک توبه می دهند.از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: خبیث ترین درآمدها، رباخواری است.[157] و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند: هرگاه خداوند اراده هلاک قریه ای را داشته باشد، رباخواری در آن قریه ظاهر می شود.[158]و خداوند، فرد رباخوار، وکیل، شاهد و کاتب ربا را لعنت نموده است.[159] در حدیث میخوانیم: رباخواران، در قیامت همچون دیوانگان محشور می شوند.[160]

* امام صادق علیه السلام علّت تکرار آیات ربا را آماده سازی ثروتمندان برای کار خیر و صدقات می داند و می فرماید:چون از یکسو ربا» حرام است و از طرف دیگر کنز و انباشتن ثروت به صورت راکد نیز است،پس چاره ای برای ثروتمندان جز انفاق و یا کارهای تولیدی مفید باقی نمی ماند. [161]همچنان که درباره علّت تحریم ربا گفته اند: رباخواری مانع جریان پول در مسیر تولید و کارهای عام المنفعه است و به جای تلاش و فکر و بازو،فقط از سود پول بهره گیری می شود، لذا ربا تحریم شده است.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:لو کان الربا حلالا لترک الناس التجارات»اگر ربا حلال بود،مردم کسب و کار را رها می کردند.[162] 

و از امام رضا علیه السلام نیز روایت شده است که فرمودند: اگر ربا شیوع پیدا کند راه قرض دادن بسته می شود. [163]

ضمناً چون احتمال در دام ربا افتادن در امور اقتصادی زیاد است، در حدیث می خوانیم: من اتّجر بغیر فقه فقد ارتطم فی الربا» [164]هرکس بدون دانش و آگاهی از مسائل فقهی تجارت وارد تجارت شود،گرفتار ربا می شود.

آثار ربا:

* گرفتن پول اضافی، بدون انجام کاری مفید و یا مشارکت در تولید، نوعی ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنی و قساوت می شود.

ربا دهنده به جهت بدهی های تصاعدی،گاهی ورشکست و مجبور به قبول انواع ذلّت ها و اسارت ها می شود.[165]

ربا،تعادل جامعه را بهم زده و موجب تقسیم جامعه به دو قطب مستکبر و مستضعف می شود. [166]

با توجّه به این آثار تخریبی،نه تنها در شریعت اسلام،بلکه در تمام ادیان آسمانی ربا تحریم شده است.

امّا برخی به بهانه هایی می خواهند ربا را توجیه کنند و به دنبال راه فرار هستند. کلاه شرعی ساختن، همانند حیله یهود برای گرفتن ماهی در روز شنبه که در آیات قبل ماجرای آن بیان شد، نوعی بازی بیش نیست و قرآن از این گونه بازی ها انتقاد کرده است.

ربا، آثار تخریبی خود را دارد هرچند که جوامع انسانی آن را در سیستم اقتصادی خود پذیرفته باشند. علّت پیشرفت جوامع غربی،توجّه به علم و صنعت است،نه اینکه رباخواری موجب ترقّی آنها شده باشد.

پیام ها :

1-رباخواران،از تعادل روحی و روانی برخوردار نیستند و جامعه را نیز از تعادل اقتصادی خارج می سازند. کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ»

2-تشبیه بیع حلال به ربای حرام،نشانه عدم تعادل فکری آنان است. یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ. بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»

3-توجیه گناه،راه را برای انجام گناه باز می کند. إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»

4-تا قبل از ابلاغ تکیف،مسئولیّتی نیست. فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ»

5-احکام الهی،در جهت پند وتربیت مردم است. جاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ»

6-قانون امروز،شامل گذشته افراد نمی شود. فَلَهُ ما سَلَفَ»

7-از گناه ناآگاهان اغماض می شود،ولی از آگاهانِ مغرض و مُصرّ هرگز. وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 [151] روم،39

[152] - آل عمران،130

[153] - نساء،161

[154] - تورات،سِفر خروج،فصل 23 جمله 25 و سِفر لاویان،فصل 25.

[155] - تفسیر المیزان،ذیل آیه

[156] - وسائل،ج12،ص429

[157] - کافی،ج5،ص147

[158] - کنز العمّال،ج4،ص104

[159] - وسائل،ج12،ص430

[160] - تفسیر درالمنثور،ج2،ص102.

[161] وسائل،ج12،ص423.

[162] - وسائل،ج12،ص424 و بحار،ج103،ص119

[163] - الحیاه،ج4،ص334

[164] نهج البلاغه،قصار 447

[165] - تفسیر مراغی،ذیل آیه

[166] - تفسیر المیزان







شیطان چه مقدار تسلط و احاطه به انسان دارد؟



هنگامی كه شیطان به خداوند گفت :

من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را
گرفتار و گمراه می‏كنم.

:فرشتگان پرسیدند


شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه
انسان نجات می ‏یابد؟


خداوند فرمود:

راه بالا و پایین باز است، راه بالا: نیایش و راه پایین: سجده

بنابراین ، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان

او بساید می ‏تواند شیطان را طرد كند .

تفسیر موضوعی قرآن (آیت الله جوادی آملی)، مراحل اخلاق در قرآن






 : حدیث قدسی
بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم،پس سوگند
به حق من برتو، مرا دوست بدار.






شماره 15


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/03/09



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1-قبض روح یعنی چی؟ ملائکه چطوری روح ما رو قبض میکنند ؟

2- چرامرده رو در قبر تلقین میکنند؟ بدن بی جان که چیزی نمی فهمه، روحش هم که در عالمدیگریه، این تلقین چه ومی داره؟

ـــ چکارکنیم که رؤیای صادقه داشته باشیم ؟

3- اونهایی که به دلیلی دفن نمیشوند،(خوراک حیوانات میشوند یا سوزانده میشوند) آیا شباوّل قبر دارند ؟

4-خداکه همه چیز رو میدونه، پس چرا شب اوّل قبر از مرده در باره اعمالش سؤال میکنند؟ وباز دوباره در قیامت از اعمالش میپرسند، آیا سؤال در قیامت تکراری و لغو نیست؟

5-چراقرآن یک جا میگه خدا روح انسانها رو قبض میکنه، یک جا میگه عزرائیل قبض میکنه، ویک جای دیگه هم میگه ملائکه این کار رو انجام میدهند، بالاخره کدومش درسته؟






[http://www.aparat.com/v/z9B4J]


[http://www.aparat.com/v/z9B4J]




چرا بعضی میوه ها تلخ و بعضی شیرین هستند؟


در قرآن کریم 21 بار کلمه ثمرات» و 12 بار کلمه فاکهة» 

و مشتقات آنها آمده که منظور آن اشاره به میوه است.


الَّذِی جَعَلَلَکُمُ الأرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءًفَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْتَعْلَمُونَ ﴿بقرة/22

 آن پروردگارى كه زمین را براى شما بسترى گسترده و آسمان را سقفىبرافراشته قرار داد و از آسمان آبی  [چون برف و باران] نازل كرد و به وسیلهآن از میوه‏ هاى گوناگون روزى مناسبی ، براى شما پدید آورد ؛ پس براى خدا همتایانىقرار ندهید در حالى كه می ‏دانید [براى خدا در آفریدن و روزى دادن ، همتایى وجودندارد].

 

وَبَشِّرِ الَّذِینَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَاالأنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَامِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌوَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِأَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوامِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُوَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَاخَالِدُونَ ﴿بقرة/25

 و كسانى را كه ایمان آورده‏اند و كارهاى شایسته [چون عبادت حق وخدمت به خلق] انجام داده‏اند ، مژده ده كه بهشت‏ هایى ویژه آنان است كه از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است؛ هرگاه از آن بهشت‏ها میوه‏اى آماده به آنان دهند ، گویند : این همان است كه ازپیشْ روزىِ ما نمودند ، و از میوه‏هاى گوناگون كه [در طعم و گوارایى و زیبایى]شبیهِ هم است نزد آنان آورند ؛ در آنجا براى ایشان همسرانى پاكیزه [از هر آلودگى]است ؛ و در آن بهشت ‏ها جاودانه ‏اند.

 

وَإِذْ قَالَإِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِوَالْیَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلا ثُمَّ أَضْطَرُّهُإِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿بقرة/126

 و [یاد كنید] آن گاه كه ابراهیم گفت : اى پروردگار من این [مكان]را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان كه به خدا و روز قیامت ایمان آورده‏اند از هرنوع میوه و محصول روزى بخش . خدا فرمود : [دعایت را درباره مؤمنان اجابت كردم ،ولى] هر كه كفر ورزد بهره اندكى به او خواهم داد ، سپس او را به عذاب آتش می‏كشانم و آتش عاقبت بدی است.

 

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْبِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿بقرة/155

و بی ‏تردید شما را به چیزى اندك از ترس وگرسنگى و كاهش بخشى از اموال و محصولات [نباتى یا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند]آزمایش می ‏كنیم . و صبركنندگان را بشارت ده .

 

أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْأَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَاالأنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُاللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ﴿بقرة/266

آیا یكى از شما دوست دارد كه او را بوستانى ازدرختان خرما و انگور باشد كه از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است و براى وى در آنبوستان از هر گونه میوه و محصولى باشد ، در حالى كه پیرى به او رسیده و داراىفرزندان ناتوان [و خردسال] است ، پس گردبادى كه در آن آتش سوزانى است به آن بوستانبرسد و یك پارچه بسوزد ؟ [ریا و منت و آزار روحى دادن به مستمند به همین صورتانفاق را نابود می ‏كند] اینگونه خدا آیاتش را براى شما توضیح می ‏دهد تا بیندیشید.


وَهُوَالَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍفَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاکِبًا وَمِنَالنَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍوَاَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِیذَلِکُمْ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿انعام/99

و اوست که از آسمان آبی فرستاد، و به وسیله آنگیاهان گوناگون را [از زمین] رویاندیم، و از آن ساقه ها و شاخه های سبز درآوردیم، و از آن دانههای متراکم را خارج می کنیم، و از شکوفه درخت خرما خوشه های سر فروهشته(آویخته)[به وجود می آوریم]، و باغ هایی از انگور و زیتون و انار شبیه به هم و بی شباهت بههم [بیرون می آوریم]؛ به میوه اش چون میوه دهد و به رسیدن و کامل شدنش با تأملبنگرید، مسلماً در این [امور] برای قومی که ایمان می آورند، نشانه هایی [بر توحید،ربوبیّت و قدرت خداست].

 

وَهُوَالَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَوَاَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَاَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًاوَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿انعام/141

و اوست که باغ هایی [که درختانش برافراشته] برداربست و باغ هایی [که درختانش] بدون داربست [است]، و درخت خرما، و کشتزار بامحصولات گوناگون، و زیتون، و انار شبیه به هم و بی شباهت به هم را پدید آورد. ازمیوه های آنها هنگامی که میوه داد بخورید، و حقِّ [الهیِ] آن را روز دروکردنش [کهبه تهیدستان اختصاص داده شده] بپردازید، و از اسراف [در خوردن وخرج کردن]بپرهیزید،که قطعاً خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.

وَهُوَالَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَاأَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِالْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ کَذَلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّکُمْتَذَکَّرُونَ ﴿اعراف/57

و اوست که بادهارا پیشاپیشِ [بارانِ] رحمتش به عنوان مژده دهنده می فرستد تا هنگامی که ابرهایسنگین بار را بردارند، آن را به سوی سرزمینی مرده می رانیم، پس به وسیله آن باراننازل می کنیم و به وسیله باران از هر نوع میوه [از زمین] بیرون می آوریم [و]مردگان را نیز [در روز قیامت] این گونه [از لابلای گورها] بیرون می آوریم، [باد،ابر، باران، زمین، روییدن گیاهان و انواع میوه ها را مثل زدیم] تا متذکّر و یادآور[اراده و قدرت بی نهایت خدا] شوید.

 

وَلَقَدْأَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿اعراف/130

و فرعونیان را به قحطیو خشکسالی های متعدد و کمبود بسیار شدیدِ بخشی از محصولات دچار نمودیم تا متذکّرشوند.

 

وَهُوَالَّذِی مَدَّ الأرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ کُلِّالثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَإِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿رعد/3

و اوست که زمین را گسترانید، و در آن کوه هاییاستوار و نهرهایی پدید آورد و در آن از همه محصولات و میوه ها جفت دوتایی [که نر وماده است] قرار داد، شب را به روز می پوشاند، [تا ادامه حیات برای همه نباتات وموجودات زنده ممکن باشد]؛ یقیناً در این امور برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی[بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] ست.

 

اللَّهُالَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءًفَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَفِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأنْهَارَ  ﴿ابراهیم/32

خداست که آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان آبی نازل کرد، و برای شما به وسیله آن از محصولاتو میوه های گوناگون روزی بیرون آورد، و کِشتی ها را مسخّر شما قرار داد تا بهفرمان او در دریا روان شوند، و نیز نهرها را مسخّر شما کرد.

 

رَبَّنَاإِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَالْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِتَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ ﴿ابراهیم/37

پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت ست دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پادارند؛ پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن، و آنان را ازانواع محصولات و میوه ها روزی بخش، باشد که سپاس گزاری کنند.







شماره 16


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/03/22



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- فلسفهوجود عالم برزخ چیست؟

آیابرای این است که دیگر انسانها هم بمیرند و آن وقت قیامت برپا شود؟

2- آیااون هایی که به کُـما» میروند و بعد به هوش می آیند، آیا اینان به عالم برزخمیروند و دوباره برمیگردند؟

3- آیادرست است که میگویند برزخ» در یکی از سیّارات است ؟

4- آیاارواح می توانند در وضع و زندگی دنیوی، مثلًا خانواده شون تأثیر بگذارند؟

5- شنیدیمکه ائمه معصومین علیهم السّلام در برزخ شفاعت نمکنند، امّا در روایات داریم ،مثلًا هر کس به زیارت امام رضا علیه السّلام برود حضرت در شب اول قبر به دیدارش میآیند و از عذاب قبر نجاتش میدهند؟ کدامیکدرست است؟


[http://www.aparat.com/v/pN7jU]


[http://www.aparat.com/v/pN7jU]





قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت دوازدهم)



[http://www.aparat.com/v/dGheJ]


[http://www.aparat.com/v/dGheJ]


**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت یازدهم)



[http://www.aparat.com/v/eyOtv]


[http://www.aparat.com/v/eyOtv]


**************************


قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت دهم)



[http://www.aparat.com/v/Z2ON0]


[http://www.aparat.com/v/Z2ON0]



**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت نهم)


[http://www.aparat.com/v/N6C47]


[http://www.aparat.com/v/N6C47]


**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت هشتم)



[http://www.aparat.com/v/MLKgu]


[http://www.aparat.com/v/MLKgu]



**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت هفتم)



[http://www.aparat.com/v/tWk1w]


[http://www.aparat.com/v/tWk1w]



**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت ششم)


[http://www.aparat.com/v/V5e6J]


[http://www.aparat.com/v/V5e6J]



**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت پنجم)


[http://www.aparat.com/v/Cx4Py]


[http://www.aparat.com/v/Cx4Py]


**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت چهارم)



[http://www.aparat.com/v/MNEq0]


[http://www.aparat.com/v/MNEq0]



**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت سوّم)



[http://www.aparat.com/v/Yv4aO]


[http://www.aparat.com/v/Yv4aO]


**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت دوّم)



[http://www.aparat.com/v/voeXm]


[http://www.aparat.com/v/voeXm]



**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده تجارت و خسارت (قسمت اوّل)



[http://www.aparat.com/v/4Hsf3]


[http://www.aparat.com/v/4Hsf3]


**************************


قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده اصالت انسان (قسمت اوّل)


[http://www.aparat.com/v/V6o2K]


[http://www.aparat.com/v/V6o2K]

**************************

قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده اصالت انسان (قسمت دوّم)

[http://www.aparat.com/v/CW60a]


[http://www.aparat.com/v/CW60a]

**************************


قــواعد قـــرآنی

استاد عظیمی

قاعده اصالت انسان (قسمت سوّم-پایانی)


[http://www.aparat.com/v/TUhLg]


[http://www.aparat.com/v/TUhLg]


**************************


.فَاتَّبِعُوامِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿آلعمران/95

بنابراین از آیین ابراهیم کهیکتاپرست و حق گرا بود و از مشرکان نبود، پیروی کنید.

 

ثُمَّ أَوْحَیْنَاإِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَالْمُشْرِکِینَ ﴿نحل/123

آن گاه به تو وحی کردیم که ازآیین [یکتاپرستیِ] ابراهیم حق گرا پیروی کن که از مشرکان نبود.



****************

فلسفه ختنه

ختنه در اسلام

ختنه کردن از نظر اسلام واجب است و اگر این کار انجام نشد بعد از بلوغ بر خود فرزند واجب است این کار را انجام دهد و اگر غیر مسلمانی که ختنه نشده است اسلام آورد، بر او واجب است این کار را انجام دهد. (تحریر الوسیله، ج۳، ص۵۵۲ م۴و۵)

ختنه در صحّت برخی عبادات مانند طواف حج یا عمره شرط است و اگر انجام ندهد عبادتش باطل خواهد بود.

درباره سؤال شما براساس پرس و جو و تحقیق از برخی منابع، گفته شده است که وجود این پوست زاید که بعد از تولد به دلیل های پزشکی زاید بلکه زیان بار است، لذا در کشورهای غربی نیز خیلی از افراد نه به دلیل مذهبی بلکه به دلیل پزشکی، ختنه می کنند، قبل از تولد و در رحم مادر محل تجمع میکروب هایی است که اگر این پوست نباشد، آلت تناسلی که از جهت آسیب پذیری بسیار حساس است در رحم مادر آسیب می بیند، به عبارت دیگر، وجود این پوست قبل از تولد به عنوان سپر دفاعی است.
 
یکى از سنت هاى حضرت ابراهیم (علیه السلام) که مورد تأیید اسلام بلکه مورد تأیید تمام پیامبران بعد از حضرت ابراهیم(علیه السلام) واقع شده است سنّت خِتان یا ختنه است.

در روایات از طریق شیعه واهل سنت بر این سنت تأکید شده است.

عن جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه عن على (علیه السلام) قال : قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

إن الله عزّوجل بعث خلیله بالحنیفیة وأمره بأخذ الشارب وقص الاظفار ونتف الابط و حلق العانة واان 

(وسائل الشیعه : ۱۵ / ۱۶۳ باب ۵۲ از ابواب احکام اولاد)

على (علیه السلام)از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل مى فرماید: که خداوند عزوجل حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به روش پسندیده مبعوث کرد وبه کوتاه کردن سبیل وناخن وازاله موهاى زیر بغل وتراشیدن موهاى بالاى عورت وختنه کردن سفارش کرد. هنگامى که شخصى از امام صادق (علیه السلام) پرسید : آیا جائز است که به کارهاى خدایى ودر خلقت او دست ببریم؟

حضرت فرمودند : نه،

او گفت : پس چرا ختنه مى کنید و پوستى را که خدا خلق کرده جدا مى کنید؟

آیا خدا این پوست را اضافه و بر اساس غیر حکمت آفریده است؟

امام صادق (علیه السلام)فرمود : خلقت آن پوست بر اساس حکمت است و ازاله آن بر اساس حکمتى بالاتراست همانطورى که وقتى بچه به دنیا مى آید ، ناف او به مادرش وصل است این هم مخلوق خدااست وخدا اینطور قرار داده ولى براى نجات فرزند و مادر، خداوند حکیم دستور داده آن را قطع کنیم ، همینطور ناخن هاى انسان را خدا خلق کرده و بلند شدن آن ها بر اساس قانون خدا است و خدا می توانست از اول ناخن ها را طورى بیآفریند که همیشه به اندازه خاصى باشد ولى با این حال چون بزرگ مى شود به ما دستور داده آن ها را کوتاه کنیم و همینطور در مورد موهاى بدن .
 
اینگونه دخالت ها در خلقت ، منافاتى با حکمت الهى ندارد و بر اساس مصلحتى بالاتر صورت مى گیرد. (همان : ۱۶۲ )

در کنز العمال که از منابع اهل سنت است ازعلى (علیه السلام) نقل مى کند : اختنوا اولادکم یوم السابع فانه اطهر واسرع نباتاً للحم واروح للقلب (کنز العمال : ۱۶ / ۴۳۶ )

فرزندان خود را در روز هفتم تولد شان ختنه کنید زیرا باعث پاکیزگى بیشتر و باعث سرعت در رویش گوشت بر بدن و موجب شادمانى قلب مى شود.

باز در حدیث دیگر آمده : ختنه کردن باعث نضارت و خوش رنگى صورت و باعث لذت بیشتر در جماع مى شود. (همان : ۴۳۵ )

ختنه کردن در مردان باعث پاکیزگى آلت تناسلى مى شود چون وجود پوسته رویى باعث جمع شدن کثافات و ماندن بول زیر پوست شده و باعث بیمارى و بوى بد می شود. (وسائل الشیعه : ۱۵ باب ۵۲ از ابواب احکام اولاد ص ۱۶۱)


فوائد بهداشتى و پزشکى ختنه:

 ۱ ـ آمار نشان مى دهد در بین مسلمانان و یهودیان که ختنه مى کنند حتى یک مورد سرطان آلت دیده نشده است از نظر پزشکى امروزه ختنه به عنوان نوعى واکسن و پیشگیرى از سرطان سر آلت محسوب مى شود ولى در جاهایى که ختنه نمى کنند مانند آمریکا 8/1 تلفات ناشى از سرطان ها مربوط به سرطان اندام هاى تناسلى است .
 
۲ ـ سرطان گردنِ رَحم (محل تماس آلت بارحم یا مهبل) در کسانى که شوهرانشان مختون نبوده اند ، هنگام نزدیکى مخصوصاً در زمانى که زن به خاطر زایمان یا قاعدگى دچار التهاب دیواره مهبل بوده اند ، بیشتر اتفاق افتاده است.
 
۳ ـ سرطان پروستات نزد آنان که ختنه مى کنند، کمتر است.
 
۴ـ پیلونفریت (عفونت كلیه در اثر هجوم باكتری به كلیه) و آلودگى هاى چرکى مجارى ادرارى از مثانه و کلیه در ختنه شدگان کمتراست چون قطع پوست سبب مى شود دفع ترشحات به آسانى صورت گیرد ولى اگر ختنه نشده باشد چون آلت تناسلى در حالت نعوظ وسفت شدن در فشار آن پوسته قرار مى گیرد وسطح داخلى پوسته رشته هاى عصبى فراوانى فراگرفته و لذا آن را فوق العاده حساس ساخته و در آن قسمت که به تنه آلت مى چسبد ، غدد مترشحه فراوانى موجوداست که ترشحات شیرى رنگ و غلیظ ( smegma ) را بر روى حشفه (دور ختنه گاه) پخش مى کند و همین ترشحات است که توانسته اند واکنش هاى سرطانى ایجاد نماید. در اغلب موارد این پوست بر حشفه وآلت فشار وارد مى آورد واز خارج شدن ادرار بطور کامل جلوگیرى نموده باعث حبس بول مى شود وقطره قطره بول خارج میشود و سبب التهاب و تورم شده ، تجمع ترشحات غددى و التهاب و گرد و غبار و باتوجه به تاریکى و رطوبت آن جا محل بسیارى مناسبى براى ایجاد عفونت مى شود و به تدریج عفونت را به داخل مجارى ادرار وکلیه ها مى رساند.
 
۵ ـ آمیزش براى ختنه شدگان لذت بخش تر است وبراى زن نیز لذت بخش تر است. ۶ـ وجود شبکه عصبى والتهاب وخارش در ختنه نشدگان سبب مى شود که همواره دستشان را براى خاراندن به آن جا بمالند و باعث آلودگى شود. (دکتر سید رضا پاک نژاد ، اولین دانشگاه وآخرین پیامبر : ۱۶ / ۱۴۹ به بعد باتلخیص)

در باره تاریخچه ختنه در بین اقوام گذشته آمده است ،درمیان مصریان و اقوام قدیم جنوب آفریقا ختنه رواج داشته در بین یهودیان و برخى از مسیحیان از جمله مقررات مذهبى محسوب مى شود در بین یهود ختان واجب است و غالباً پسران خود را در هشت روزگى ختنه مى کنند ، به موجب روایات ما رسم ختنه از قدیم بین اعراب وجود داشته است ، شیعیان وشافعى آن را واجب شمرده و مالکى آن را سنت شمرده و نزد عامه مسلمانان مهمترین نشانه مسلمانى شناخته مى شود. (دائره المعارف بزرگ فارسى ( مصاحب) : ۱ / ۸۸۴)

آیت الله خویى فرموده اند : (یستحب فى الیوم السابع ختانه ویجب اان بعد البلوغ لو لم یختن قبله (منهاج الصالحین ج ۲ / ۲۸۴ ، مسئله ۱۳۸۲ )

مستحب است پسر را در روز هفتم از ولادت ختنه کنند و اگر او را ختنه نکرده باشید بعد از بلوغ برخودِ او واجب است . آیت الله سیستانى (مد ظله ) نیز فرموده است : شرط صحت طواف در مردان ختنه کردن است. (مناسک محشى : ص ۲۱۲ )

اما در قرآن در مورد ختنه آیه اى نداریم ولى به صورت کلى خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در مواردى مى فرماید : از دین ابراهیم پیروى کن. در سوره نحل آیه ۱۲۳ مى فرماید (اوحینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفاً) به تو وحى کردیم که از آئین ابراهیم پیروى کن. ودر سوره آل عمران آیه ۹۸ آمده است : (فاتبعوا ملة ابراهیم حنیفاً) از کیش ابراهیم که همان آئین پاک وبى آلایش بوده پیروى کنید. از سنت هاى ابراهیمى (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) یکى همین ختنه بوده که در روایات بدان اشاره شده است.

برداشت از سایت : پرسمان دانشگاهیان

https://www.porseman.com/article/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%AE%D8%AA%D9%86%D9%87-%D8%AE%D8%AA%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/1182





وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِإِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُفِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَقَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ ﴿بقره/30

 آن زمان را یاد آركه پروردگارت به فرشتگان گفت : به یقین جانشینى در زمین قرار می ‏دهم . گفتند :آیا موجودى را در زمین قرار می ‏دهى كه در آن به فساد و تباهى برخیزد و به ناحقخون‏ریزى كند و حال آن كه ما تو را همواره با ستایشت تسبیح می ‏گوییم و تقدیس می‏كنیم . [پروردگار] فرمود : من [از این جانشین و قرار گرفتنش در زمین] اسرارى می‏دانم كه شما نمیدانید .

 

اسرار خلقت آدم 

علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، باب96، ص: 365

حدیث (1)

محمّد بن الحسن مى‏ گوید محمّد بن حسن صفّار، از احمد بن محمّد بنعیسى، از حسن بن محبوب، از عمروبن ابى مقدام از جابر، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام نقل كرده كه آن جنابفرمودند:

حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: هفت هزار سال بعد از ایجادجنّ و نسناس‏[1] در روى زمین حقّ تبارك وتعالى اراده نمود كه با قدرت بیكرانش خلائق و انسان‏ها را بیافریند.

سپس حضرت فرمودند: و چون شأن و اراده حقّ تعالى تعلّق گرفت كه جنابآدم علیه السّلام را به منظور تدبیر و تقدیر در آسمان‏ها و زمین كه خواسته‏ اش بودبیافریند و خودش از اراده و آنچه متعلّق به آن بود آگاه و عالم بود لا جرم پرده وحجاب را از طبقات آسمان‏ ها كنار زد، سپس به فرشتگان فرمود: به اهل زمین و مخلوقاتماعم از جنّ و نسناس بنگرید.

وقتى ایشان به اهل زمین نگریسته و معاصى و خونریزى‏ها و فسادشان درزمین را مشاهده كردند این معنا بر ایشان گران آمده و سخت برآشفتند و بر اهل زمینتأسّف خوردند و چنان حالت غضب بر ایشان عارض گشت كه دیگر مالك آن نبوده و اختیاراز آنها سلب گردید لذا به درگاه الهى نالیده و عرضه داشتند:

پروردگارا تو صاحب عزّت و قدرت بوده، جبّار و غالب بر هر چیزى بوده وعظیم الشأن مى ‏باشى و اینها مخلوقات ضعیف و ذلیل تو هستند كه در زمین بوده و تمامتصرّفات و حركاتشان در قبضه قدرت تو بوده، با روزى تو زندگانى كرده و با عافیت وسلامتى كه تو به ایشان داده‏اى از نعمت ‏هایت بهره‏ مند مى‏شوند ایشان با این گناهانبزرگ و ارتكاب مخالفت‏ها معصیت و نافرمانى تو را مى‏ نمایند پس چرا از این عصیانمتأسف نشده و غضبناك و خشمگین نگشته و انتقام خود را از ایشان نمى ‏گیرى و آنچه ازایشان شنیده و مى ‏بینى بر تو گران و سخت نمى‏ آید در حالى كه بر ما بسیار بزرگ وعظیم جلوه مى‏ كند.

وقتى حقّ عزّوجلّ این سخنان را از فرشتگان شنید فرمود:

من در زمین خلیفه خود را بر ایشان حجّت قرار داده ‏ام.

فرشتگان عرضه داشتند: پروردگارا تو پاك و منزّه هستى، امّا كسى را درزمین حجّت قرار مى‏دهى كه فساد كرده و خونریزى مى‏ نماید!! در حالى كه ما تو راتسبیح‏ و تقدیس مى‏ نماییم پس چرااز ما خلیفه معیّن ننمودى؟ 

باز در ادامه سخنان شان عرضه داشتند: حجّت را از ماقرار بده كه نه در زمین فساد نموده و نه خونریزى مى‏كنیم.

حقّ جلّ جلاله فرمود: اى فرشتگان من، آنچه من مى ‏دانم شما نمی‏دانید،میخواهم با قدرتم مخلوقى بیافرینم كه فرزندانش انبیاء و فرستادگانم به سوى خلقبوده و جملگى بندگان صالح و پیشوایان مردم باشند.

ایشان را در زمین خلیفه و جانشین ‏هاى خودم نمودم، وظیفه آنها این استكه بندگانم را از معاصى باز داشته و از عذابم ترسانده و به اطاعتم راهنمایى كنند،بندگان به واسطه ایشان طریق مرا مى‏ پیمایند، ایشان حجّت من بوده كه براى نیكان عذرو براى بدان بیم و تهدید می‏باشند طائفه نسناس را از زمین بیرون نموده و آن را ازایشان پاك خواهم گردانید و نیز سركشان از جنّ را از میان مخلوقات و مردمان و نیكانبیرون برده و در فضاء و نقاط دوردست زمین ساكنشان نموده بطورى كه مجاور و بامخلوقاتم نباشند، بین جنّ و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا مخلوقاتم آنها را رؤیتنكرده و با ایشان انس نگرفته و آمیزش ننموده و همنشینى نكنند حال مخلوقاتى كهعصیان مرا نمایند ایشان را در منازل سرپیچان مسكن داده و در جاى ایشان واردشاننموده و هیچ باكى از آن ندارم.

فرشتگان عرضه داشتند:

پروردگارا آنچه خواهى بجا آور غیر از آنچه به ما یاد داده‏اى چیزدیگرى را ما ندانسته و تو علیم و حكیم هستى.

خداوند عزّوجلّ به فرشتگان فرمود: من از گل و لاى سالخورده و سیاه وبد بوى تغییر یافته شده انسانى را آفریده و پس از آن كه آن را آراسته و از روحخویش در آن دمیدم همه بر او سجده كنید.

البتّه این فرمان و امر حقّ تعالى به ملائكه مبتنى بر وم سجده بهجناب آدم علیه السّلام زمانى صادر شد كه آدم هنوز خلق نشده بود و امر مزبور احتجاجو اقامه برهانى بود از ناحیه بارى تعالى بر فرشتگان سپس امام علیه السّلامفرمودند:

حقّ تعالى مشتى از آب شیرین فرات را برداشت و آن را به صدا آورد سپسآب منجمد شد، بعد حقّ تعالى خطاب به آن نمود و فرمود:

از تو انبیاء و رسولان و بندگان نیكوكار و پیشوایانى كه دیگران را بهبهشت دعوت نموده و تابعین آنها تا روز قیامت را آفریده و باكى از آن ندارم چه آنكه من از فعلى كه انجام مى‏دهممورد سؤال واقع نشده بلكه خلائق مسئول مى‏ باشند.

و نیز مشتى از آب شور و تلخ را برداشت و آن را به صدا آورد، سپس آبمنجمد گردید بعد حقّ تعالى به آن فرمود: جبّارین و فراعنه و طاغیان و اعوان شیاطینو كسانى كه دیگران را به دوزخ دعوت مى‏كنند تا روز قیامت و اتباعشان را از تومى‏آفرینم و باكى ندارم زیرا از فعلى كه انجام مى‏دهم مورد سؤال واقع نشده و اینمخلوقات هستند كه مسئول مى ‏باشند.

امام علیه السّلام فرمودند:

البتّه حقّ عزّوجلّ در خطاب با آب شور و تلخ كه اصحاب شمال را ازآن آفرید بداء[2] را شرط فرمود ولى در خطاب باآب شیرین كه منشأ آفریدن اصحاب یمین است این شرط را نیاورد.

سپس دو آب شیرین و شور را با هم ممزوج نمود و بعد آن را به صدا آوردو به دنبالش آب ممزوج را جلو عرش ریخت و این دو آب حاصل طعام و شرابى است كه اصلآن طعام و شراب از گل انتزاع شده است، سپس خداوند متعال به فرشتگان چهارگانه یعنى:شمال، دبور، صبا و جنوب[3] فرمان داد كه بر سلاله طین(یعنى همان حاصل طعام و شراب مزبور) تاخته و آن را گوارا و بعد پرورشش داده و سپسسخت و محكمش نموده و به دنبالش قطعه، قطعه و تكّه، تكّه‏ اش كرده و در آن قطعات وتكّه ‏ها طبایع چهارگانه‏[4] یعنى: باد، تلخى، خون وبلغم‏[5] را جارى كنند.

امام علیه السّلام فرمودند: فرشتگان بر آن سلاله طین جولان نموده وتاخت آورده و طبایع چهارگانه مزبور را در آنها جارى ساختند.

سپس حضرت فرمودند: باد از میان طبایع چهارگانه از طرف فرشته شمال دربدن جارى شد و بلغم از ناحیه صبا، و تلخى (مرّه) از جانب دبور و خون از ناحیه جنوبدر بدن و هیكل انسانى جارى گردیدند و بدین ترتیب روح مستقل و بدن كامل گردید.

سپس حضرت فرمودند: از ناحیه باد، حبّ حیات و طول آرزو و حرص و از جانب بلغم حبّ طعام وشراب و لمس اشیاء نرم و دوست داشتن رفاقت و از طرف تلخى (صفراء) غضب و سفاهت وشیطنت و ستمگرى و طغیان و شتاب‏زدگى و از ناحیه خون حبّ ن و لذّات و مرتكب شدنمحارم و تبعیّت از شهوات براى این روح و بدن لازم گردید.

عمرو مى‏ گوید: جابر گفت: حضرت ابو جعفر علیه السّلام فرمودند: اینروایت را ما در كتابى از كتابهاى امیر المؤمنین على علیه السّلام یافتیم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ( 1)- در غیاث اللّغة از حیات الحیوان نقل كرده كه نسناس نوعى از حیوان است كه به صورت نصف آدمى بوده و داراى یك گوش و یك دست و یك پاى مى‏باشد.

[2] ( 1)- شرح بداء و ذكر روایاتى كه در آن وارد شده از حوصله این كتاب خارج بوده و باید در مباحث كلامى مورد بحث قرار گیرد.

[3] ( 2)- ظاهرا این اسامى چهارگانه نام چهار فرشته است نه آن كه فرشتگان چهارگانه موكّل این چهار جانب باشند.

[4] ( 3)- شاید مراد از طبایع چهارگانه همان اخلاط اربعه باشد كه حضرات اطباء مى‏فرمایند.

[5] ( 4)- اخلاط اربعه كه در لسان اطباء جارى است عبارتند از: خون، بلغم، صفراء و سوداء.





.وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِالْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ﴿بقرة/219
و از تو می ‏پرسند : چه چیزانفاق كنند؟ بگو : از آنچه افزون بر نیاز است . خدا این گونه آیاتش را براى شمابیان می ‏كند تا بیندیشید






شماره 18


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/04/05



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- تفاوتتفقّه ، تدبّر ، تعقّل در قرآن چیست و کدامش بهتر است؟

2- لطفاً چندمورد از تفاسیر قرآن که بر اساس احادیث و روایات است را معرفی بفرمایید.

3- ازکدام آیات قرآن مشخص می شود که عذابها و لذّات عالم آخرت جنبه جسمانی هم دارد؟

ـــــبا کدام آیات قرآن می توان این مطلب را که عذابها و لذّت های یاد شده در قرآن عذابو لذّت برای روح است که قرآن برای تقریب به ذهن بصورت عذاب ها و لذّت های جسمانیبیان میکند؟

4- باتوجهبه آیه 145 سوره بقره» لطفا اصل داستان تغییر قبله و علّت آن را بیان کنید وبفرمایید آیایهود و مسیحیان هم نماز میخوانند که نیاز به قبله و اختلاف بر سر آنداشته باشند؟

5- واژهصلوات» یصلّون علی النّبی» کدر قرآن آمده به چه معناست؟

ـــــباتوجه به اینکه مخاطبان اوّلیه اش یک عدّه عرب جاهل بودند، آیا قرآن نیاز بهتفسیر دارد؟


[http://www.aparat.com/v/2k9rD]


[http://www.aparat.com/v/2k9rD]







شماره 17


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/03/29



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- فرضکنیم چند نفر در جزیره ای زندگی میکنند که به مفسّر قرآن دسترسی ندارند، آیا فهمخود آنها از قرآن و به تبع آن هدایت شان با بقیه فرق دارد؟

ـــــآیا قرآن آنطور نیست که بدون مفسّر همه بتوانند از آن هدایت شوند؟

2- منظوراز ظالمین» در آیه وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاخَسَارًا» ﴿اسراء/82چه کسانیهستند؟

3- بعضیاز حفّاظ» که تسلّط زیادی به قرآن دارند، آیات و کلمات را حتّی برعکس می خوانند،آیا این کار اشکالی دارد یا خیر ؟

4- آیةالکرسی»تا هوالعلی العظیم» است یا تا هم فیها خالدون»؟

ـــــآیا ممکن است درباره مضمون و اهمیّتش توضیح دهید؟


[http://www.aparat.com/v/80JRy]


[http://www.aparat.com/v/80JRy]




هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الأرَائِکِ مُتَّکِئُونَ

(یس/56)

آنان و همسرانشان در زیر سایه هایی [آرام بخش] 

بر تخت هایی [آراسته چون حجله عروس]

تکیه می زنند.

 

آیا زن و شوهرهای این دنیا می توانند در آخرت باهم باشند؟



ـــــ سؤال

آیا می شود آنهایی که در این دنیا زن و شوهر بوده اند در آن دنیا هم زوج همدیگر باشند و آیا این یک قانون کلی است که مردان و ن صالحة این دنیا، در آن دنیا هم زوج همدیگر باشند یا اینکه اختیار به دست زن می باشد و او می تواند دیگری را انتخاب کند؟


ـــــ پاسخ

پاسخ در چند محور ارائه می شود:

۱. قبل از هر چیز باید خاطر نشان سازیم که جزئیات نحوة زندگی انسان در آخرت از نظر بسیاری از مسایل به طور کامل و صددرصد با تمام امور جزئی برای کسی جز حضرات معصومین ـ علیهم السّلام ـ روشن نیست و ما تنها بر اساس برخی آیات و روایات به مواردی بسیار اندک از نحوة زندگی در آخرت آگاه هستیم.

۲. نکته دیگر آن است که جریان پیوند شویی که از طریق ازدواج بین یک مرد و زن پدید می آید تنها مربوط به عالم دنیا است و نی که در دنیا همسری داشته اند مم نیستند که در آخرت هم با همان شخص زندگی کنند. چون عقد شویی که بین آن دو خوانده شده مربوط به زندگی دنیایی آنهاست و در آخرت هر کسی مهمان عمل خود است و اختیار خود را دارند.

لکن در برخی روایات اشاره شده که در آخرت خداوند ن مؤمنه را به صورت حورالعین در می آورد و با همسران صالح خود در بهشت نیز زندگی می کنند. [۱] اما این گونه روایات به مفهوم آن نخواهد بود که ن مجبور باشند که در آخرت نیز با همسران دنیایی خود زندگی کنند. اما اگر خود بخواهند می توانند [۲] و هم چنین در تفسیر مجمع البیان آمده که مراد از نی که در بهشت نصیب انسان می شوند همین نی هستند که مؤمنین در دنیا دارند ولی در آخرت به صورت حورالعین در می آیند و با همسران خود در بهشت زندگی می کنند. [۳] از این مطلب معلوم می شود که در بهشت نیز ن می توانند با همسران دنیایی خود زندگی کنند.

۳. درباره این مسئله که سرانجام ن بی شوهر و یا نی که شوهرشان اهل جهنم است نظیر آسیه زن فرعون، در بهشت چه خواهد شد؟ باید گفت: چون در بهشت برای بهشتیان همه چیز فراهم است و هرگونه لذت در اختیار آنان قرار می گیرد، [۴] طبق این اصل کلی برای آن دسته از ن در بهشت همسران صالح بهشتی فراهم خواهد شد. تا آن دسته از ن مؤمنه در کنار آن همسران خود زندگی خوب و شیرین داشته باشد. (توضیح این مسئله در بند بعدی خواهد آمد) مثلاً در قرآن کریم آمده: (و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین) [۵] یعنی در بهشت آنچه دل می خواهد و چشم از آن لذت می برد موجود است. و از آن جا که جمله (ما تشتهیه الا نفس) همه نوع لذت ها را شامل می شود. [۶] می توان گفت که ن بهشتی از داشتن همسران صالح بهشتی بهره مند خواهد بود. و در آیة دیگر نیز به همین مسئله که هر چه مورد آرزوی بهشتیان باشد تأکید شده و فرمود: (و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون) [۷] یعنی برای شما هر چه بخواهید در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید به شما می دهند. و روشن تر از همه، این آیة مبارکه است که می فرماید: (و لهم فیها ازواج مطهره) [۸] یعنی برای بهشتیان در آن جا همسران پاک و پاکیزه است. از مجموع این آیات بخوبی به دست می آید که ن بهشتی همانند مردان بهشتی از هرگونه لذت دل خواه بهره مند خواهند بود و از جمله لذت ها، زندگی با همسر دل خواه است. [۹] و هم چنین در برخی روایات آمده که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:‌در بهشت بازاری است که در آن جا هیچ خرید و فروشی نیست مگر صورت هایی از مردان و ن، هر کس میل و اشتهای صورتی را داشته باشد در آن بازار داخل می شود و آن جا مجتمع حورالعین است. [۱۰] از این روایت نیز بخوبی بدست می آید که ن مثل مردان می توانند مردی مورد علاقه خود را در بازار بهشتی بیابند و با آن زندگی کنند.

۴. قرآن کریم جریان همسران بهشتی را برای بهشتیان در چند جا مطرح کرده از جمله می فرماید: (و زوّجناهم بحورٍ عین) [۱۱] یعنی ما آنها را با حورالعین تزویج می کنیم. اما این که آیا این تزویج با حوریان بهشتی اختصاص به مردان دارد و یا نصیب ن هم می شود؟ پاسخ آن است که هیچ دلیلی وجود ندارد که این وعده های الهی اختصاص به مردان داشته باشد. بخصوص آن که اگر در واژة (حور) و واژة (عین) دقّت شود و از نظر مفهوم لغوی بخوبی مشخص گردد معلوم خواهد شد که نعمت حورالعین اختصاص به مردان ندارد. از تحلیل استاد علامه حسن زاده آملی توضیح واژة (حورالعین) [۱۲] بدست می آید که اگر در متون دینی (آیات و روایات و دعاها) سخن از ازدواج با حورالعین به میان آمده اختصاص به مردان ندارد بلکه ن بهشتی نیز با مردی که به اصطلاح (احور) و (اعین) است یعنی چشم های درشت همچون چشم آهویی دارد و زیباست ازدواج می کند پس این نعمت بهشتی یعنی همسر (حورالعین) داشتن اختصاص به مردها نخواهد داشت و ن بهشتی نیز از آن بی نصیب نخواهند بود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. ناصر مکارم پیام قرآن، ج ۶، ص ۲۶۱ نشر مدرسة امیرالمؤمنین، قم ۱۳۷۰ ش

۲. دائرة المعارف، تشیع، ج ۶، ص ۵۴۷، نشر شهید سعید محبی، تهران، ۱۳۷۶ ش

۳. محمد حسین طهرانی، معادشناسی، ج ۱۰، مجلس، ۷۰، ص ۱۷۷ تا ۱۸۲، نشر حکمت، ۱۴۰۷ ق

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، نشر مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۸، ص ۲۱۳

[۲] . همان

[۳] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، نشر دارالاحیاء لتراث العربی، ۱۴۱۲ ق، ج ۱ ـ ۲، ص ۸۱، ذیل آیه ۲۵، سورة بقره

[۴] . واقعه/ ۲۱

[۵] . زخرف/ ۷

[۶] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، نشر مدرسة امیرالمؤمنین، ۱۳۷۰ ش، ج ۶، ص ۲۷۳

[۷] . فصلت/ ۳۱

[۸] . بقره/ ۲۵

[۹] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نشر پیشین، ج ۶، ص ۲۶۰

[۱۰] . جامع الاخبار، چاپ سنگی قدیم، ‌ بی تا، فصل ۱۳۷، ص۲۰۲

[۱۱] . دخان/ ۵۴

[۱۲] . آغاز و انجام خواجه، با شرح و تعلیقه حسن زاده آملی، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۲۵




برگرفته شده از سایت : خبرگزاری رسمی حوزه

https://www.hawzahnews.com/news/868815/







شماره 19


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/04/12



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- آیامنظور از درک و فهم آیات قرآن همان برداشت هر کس از آیات قرآن است؟

ـــــ طرزصحیح فهم قرآن را توضیح دهید.

2- آیاتفسیر نمادین از قرآن صحیح است؟

ـــــ آیامیتوان داستان حضرت آدم (علی نبیّنا و آله و علیهالسّلام) و فرشتگان را سمبلیک دانست؟

3- چراخداوند در قرآن خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم است میفرماید : انّک میّت» ﴿زمر/30یعنی تو مرده ای» در حالیکه ایشان زنده هستند؟

4- باتوجهبه اینکه غیر از ائمه معصومین علیهم السّلام کسی تفسیر و معنای حقیقی قرآن رانمیداند، حال چه ومی دارد که از تفاسیر امروزی که امکان اشتباه آن وجود دارداستفاده کنیم؟

5- باتوجهبه آیه شهر رمضان الّذی انزل فیه القرآن» آیا تمام قرآن در ماه مبارک رمضان نازلشده است؟

6-  راز اینکه در آیات قرآن ناسخ و منسوخ» وجوددارد چیست؟



[http://www.aparat.com/v/mG8qa]


[http://www.aparat.com/v/mG8qa]





َهاسَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ﴿حجر/44

هماندوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند.

 

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَافُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌمِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنْذِرُونَکُمْ لِقَاءَیَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَىالْکَافِرِینَ * قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَجَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ * وَسِیقَالَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَاوَ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْفَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ ﴿زمر/73-71 

و کافران گروه گروه بهدوزخ رانده می شوند، چون به دوزخ رسند درهایش گشوده شود و نگهبانانش به آنانگویند: آیا پیامبرانی از جنس خودتان به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برشما بخوانند و شما را به دیدار این روزتان بیم دهند؟ گویند: آری، [آمدند] ولیفرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شده است * [به آنان] گویند: ازدرهای دوزخ درآیید در حالی که در آن جاودانه اید؛ پس جایگاه متکبران چه بد جایگاهیاست * و کسانی که از پروردگارشان پروا کردند گروه گروه به بهشت رانده میشوند، چون به آن رسند در حالی که درهایش از پیش گشوده شده است، نگهبانانش به آنانگویند: سلام بر شما، پاکیزه و نیکو شدید، پس وارد آن شوید که [در آن] جاودانه اید.

 

أَفَمَنْیَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَىإِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الألْبَابِ *الَّذِینَیُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ * وَالَّذِینَیَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْوَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ * وَالَّذِینَصَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّارَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَأُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ * جَنَّاتُعَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْوَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ ﴿رعد/23-19 

آیا کسی که می داندآنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که [از نظر باطن]نابیناست؟! فقط خردمندان [بینادل] متذکّرِ [حق] می شوند * همان کسانی که به عهدخدا [که همانا قرآن است] وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند * و آنچه را خدا به پیوندآن فرمان داده پیوند، می دهند و از [عظمت و جلالپروردگارشان همواره درهراسند و از حساب سخت و دشوار بیم دارند * و برای به دست آوردنخشنودی پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظایف و حوادث] شکیبایی ورزیدند، ونماز را بر پا داشتند، و بخشی از آنچه را روزی آنان کردیم در نهان و آشکار انفاقنمودند، و همواره با نیکیِ [عبادت] زشتی و پلیدی [گناه] را دفع می کنند [و با خوبیهای خود نسبت به مردم، بدی های آنان را نسبت به خود برطرف می نمایند]، اینانند کهفرجام نیک آن سرای، ویژه آنان است * بهشت های جاویدی کهآنان و پدران و همسران و فرزندان شایسته و درست کارشان در آن وارد می شوند، وفرشتگان از هر دری بر آنان درآیند.

 ****************

بررسی درهای بهشتو جهنم

خداوند در قرآن جهنم را نیز مانند بهشت دارای در می داندو این در، در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هرگروهى بوسیله ارتکاب گناهى و از درى، همانگونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح ومجاهدت هایى است که بوسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى شوند. جهنم هفت در دارد (بعید نیستعدد هفت در اینجا عدد تکثیر باشد، یعنى درهاى بسیار و فراوان دارد، همانگونه که درآیه ۲۷ سوره لقمان نیز عدد هفت به همین معنى آمده است).

ولى واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت) نه بهخاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتىدارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى کشاند، هرنوع از گناهان درى محسوب مى شود.

حضرت صادق علیه السّلام، از پدرش از جدّش علیهماالسّلام که:جهنّم هفت در دارد: از یک در فرعون و هامان و قارون داخل می شوند، و از یک در مشرکینو کافرینی که به قدر یک چشم بر هم زدن ایمان نیاورده اند، و از یک در بنو امیه واردمی شوند که اختصاص به آنان دارد و کسی در آن در با آنها شریک نیست؛ و آن باب لَظَیو باب سَقَر و باب هاویه است.




وَهُوَالَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَوَاَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَاَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًاوَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَحَصَادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿انعام/141

و اوست که باغ هایی [که درختانش برافراشته] برداربست و باغ هایی [که درختانش] بدون داربست [است]، و درخت خرما، و کشتزار بامحصولات گوناگون، و زیتون، و انار شبیه به هم و بی شباهت به هم را پدید آورد. ازمیوه های آنها هنگامی که میوه داد بخورید، و حقِّ [الهیِ] آن را روز دروکردنش [کهبه تهیدستان اختصاص داده شده] بپردازید، و از اسراف [در خوردن وخرج کردن] بپرهیزید، کهقطعاً خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.

 

یَا بَنِی آدَمَخُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُواإِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ﴿اعراف/31

ای فرزندان آدم! [هنگام هر نماز و] در هرمسجدی، آرایش و زینتِ [مادی و معنوی خود را متناسب با آن عمل و مکان] همراه خودبرگیرید، و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؛ زیرا خدا اسراف کنندگان را دوستندارد.

 

وَلا تُطِیعُواأَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ﴿شعراء/151

و از فرمان اسراف گران اطاعت نکنید

 

وَأَنَّالْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ﴿غافر/43

و قطعاً اسراف‏كاران اهل آتش‏ اند

 

 و بالاترین اسراف :

قُلْ یَا عِبَادِیَالَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِإِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿زمر/53

بگو: ای بندگان من که[با ارتکاب گناه] بر خود زیاده روی کردید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خداهمه گناهان را می آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.



****************


 کلیپ بیان کوتاه و شیرین حجّت الاسلام فیض آبادی 

 

درباره اسراف و تبذیر




[http://www.aparat.com/v/WPDNX]


[http://www.aparat.com/v/WPDNX]



بَقِیَّةُ اللَّهِخَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿هود/86

(و بدانید که) آن‌چه خدا بر شما باقی گذاردبرای شما بهتر است) از آن زیادتی که به خیانت و کم و گران‌فروشی به دست می‏آورید) اگر واقعاً بهخدا ایمان دارید.




****************



 کلیپبیان کوتاه و شیرین حجّت الاسلام فیض آبادی 


درباره آیه فوق



[http://www.aparat.com/v/QvYya]


[http://www.aparat.com/v/QvYya]



وَآتِ ذَا الْقُرْبَىحَقَّهُ. ﴿اسراء/26

و (ای رسول ما( تو خودحقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن.


****************



 کلیپ بیان کوتاه و شیرین حجت الاسلام فیض آبادی 

درباره آیه فوق


[http://www.aparat.com/v/VIf8H]


[http://www.aparat.com/v/VIf8H]






شماره 20


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/04/26



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- شبههای است که میگویند نعوذبالله قرآن را یک راهب مسیحی در سفر به پیامبر یاد دادهاست، در جواب این افراد ما باید چه بگوییم؟

ـــــ آیاسند تاریخی برای این ادّعا وجود دارد؟

2- آیا عملنکردن به استخاره قرآن در صورتیکه جواب استخاره بد باشد، به انسان ضرری میرساند؟

3-تفاسیرقرآن چه فرقی باهم دارند؟ آیا در مسائل جزئی با هم فرق دارند یا بکلّی هر تفسیریبا تفسیر دیگر فرق دارد؟

4- منظوراز مقام محمود» در آیه 79 سوره اسراء چیست؟


[http://www.aparat.com/v/vWQFg]


[http://www.aparat.com/v/vWQFg]



لَنْ تَنَالُواالْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ 

فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿آلعمران/1

هرگز به [حقیقتِ]نیکی [به طور کامل] نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزیانفاق می کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست.




****************



چگونگی رسیدن به مقام نیکان و ابرار


 کلیپ بیان کوتاه و شیرین حجّت الاسلام فیض آبادی 

 

درباره آیه فوق






[http://www.aparat.com/v/WzkAo]


[http://www.aparat.com/v/WzkAo]



.الْیَوْمَ أَکْمَلْتُلَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی 

وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَدِینًا. ﴿مائده/3﴾ 107

امروز ]با نصبِ علی بن ابی طالب بهولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت[ دینتانرا برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دینپسندیدم.


****************


باخت سنگین



[http://www.aparat.com/v/mCIHT]


[http://www.aparat.com/v/mCIHT]


وَ إِذِ ابْتَلی إِبراهیمَ ربّه بِکلماتٍ فأتمهنّ، قالَ إِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی، قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ﴿بقره/19﴾ 124

و [یاد كنید] هنگامی  كه ابراهیم را پروردگارش به تكالیفى[بسیار مهمآزمایشكرد ، پس او همه را بطور كامل به انجام رسانید ، پروردگارش [به خاطر شایستگى او]فرمود : من تو را براى همه مردم پیشوا قرار دادم ابراهیمگفت : و از دودمانم [نیز پیشوایانى برگزین]. 

[پروردگار] فرمود :پیمانمن [كه امامت و پیشوایى است] به ستمكاران نمی  ‏رسد.


****************


عید قربان، عیدِ نفیِ آقازادگی!!

عید قربان،بر خلاف آنچه بعضی پنداشته‌اند، اتفاقاً یکی از ی‌ترین اعیاد اسلام است و یکی ازمهم‌ترین شاخص‌های جامعه دینی را به رخ می‌کشد.

شاخصه‌ایکه اتفاقاً در جامعه امروز ایران هم محل بحث است.

 

حضرت ابراهیمعلیه السلام پس از آن که از فرزندش می‌گذرد و عملًا ثابت می‌کند دستور خدا را بر رابطهپدر و فرزندی ترجیح می‌دهد، به مقام امامت می‌رسد،

وَ إِذِ ابْتَلی إِبراهیمَ ربّه بِکلماتٍ فأتمهنّقالَ إِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إِماماً»

جالب اینجاستکه ابراهیم می‌پرسد حالا که به این مقام رسیدم این اعتبار و جایگاه از طریق ژن به خانوادهو بازماندگانم هم می‌رسد؟

قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی»؟

و پاسخمی‌رسد که :

قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»

 

یعنی:خیر، با آقازادگی نمی‌شود ادعای سروری کرد و اگر فرزند ابراهیم هم باشی و از موازینعدالت فاصله بگیری، حق نداری از اعتبار خانوادگی خرج کنی و در جایگاه تمشیت امور جامعهقرار بگیری. عید قربان، عید نفی آقازادگی و تاکید بر مناسبات عادلانه در سازماندهیجامعه دینی است.

 

با اینتفصیل، اتفاقاً نسبت عید غدیر و قربان هم آشکار می‌شود و نام گذاری دهه ولایت» معناو ‌منطق روشن‌تری پیدا می‌کند.

حکومتو جایگاه سرپرستی و رهبری جامعه، مبتنی بر عهدی ملکوتی است و به علی علیه السلام کهعادل‌ترین شخصیت امّت است، اختصاص» دارد که او هم ابراهیم دیگری است چرا که ده فرزندشیکی پس از دیگری به قربانگاه می‌روند و عملاً اثبات می‌کنند که در انجام رسالت الهیاز مسموم و‌ مقتول شدن ابایی ندارند.

 

فرزندانرسول خدا از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام به شهادت رسیدندتا خدا به فرشتگانش فخر کند که ببینید عهد مرا چه ظلم ستیزان فداکاری به دوش گرفتند.

عید قربانعید امامت است و عید غدیر عید قربانی شدن و فداکاری برای اهداف مکتب است.







شماره 22


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/05/09



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :


1-  در قرآن کریم آیه 124 سوره مبارکه بقره میفرماید : به حضرت مقام ابراهیم مقام امامت دادیم، چرا این مقام به دیگر پیامبران داده نشده است؟


2-لطفا در مورد جمله صدق الله العلی العظیم» توضیح دهید که از ابتدای اسلام این جمله بصورتصدق الله العظیم»  بوده یا صدق الله العلی العظیم»؟

ــــ چون میگویند که فقط شیعیان بخاطر اینکه پیرو حضرت علی علیه السّلام هستند صدق الله العلی العظیم» میگویند.


3-چرا حضرت ابراهیم علیه السّلام از خدا خواست تا او را جزو صالحین قرار دهد، مگر ایشان قبلًا از صالحین نبوده است؟


4- اگر مقدور است نام دیگر 114 سوره قرآن زا بفرمایید چونمن در خیلی از سایت های دیگر جستجو کردم و نتوانستم پیدا کنم.

5- آیا قرآن هم چیز را بصورت مفصّل بیان میکند یا بصورت اجمالی؟


[http://www.aparat.com/v/upGhf]

[http://www.aparat.com/v/upGhf]







شماره 21


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/05/02



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- چرا بعضی کلمات قرآن معناندارد؟ 

2-استعاذه» یعنی چه؟ بایدتوی استعاذه» چه کاری انجام دهیم؟ 

3-چرا ما نباید مثل دیگر ملل قرآن را به زبان خودمانفارسی» بخوانیم وحتماً باید قرائت عربی داشته باشیم؟ و به همراه متن هم ترجمه فارسی داریم  که در اینحالت  آن را به آنصورت که باید درک کنیم، درک نمیکنیم.

4- آیا حرف زدن وسط قرآن بی احترامی به قرآن است وآیا ایراد دارد؟ 

ـــ بعضی ها در حین کارهایشان قرآن گوشنمیدهند و موسیقی گوش میدهند به این بهانه که شاید لازم باشه حرف بزنیم و اگر رویقرآن تمرکز نکنیم بی احترامی میشود، پس قرآن گوش نمیدهیم تا تمرکز خالص نداشتهباشیم و امثال ما که قاری هستیم و باید در هر حال قرآن گوش بدهیم ما را از خودشانجدا میکنند و میگویند ما قاری نیستیم، آیا این کار درست است؟ 

5-در طول روز  سی دی تلاوت مرحوم عبدالباسط را گوش میدهم، آیاصرف رسیدن صوت قرآن به گوش، در حالیکه به کارهای دیگر بپردازیم مثل مطالعه، آیامؤثر بوده و ثواب دارد؟

6-مگر شیعه در این اعتقاد نیست که 12 اماممنسوب خدا نیستند، پس چرا نامه ششم نهج البلاغه خلاف این را میگوید؟

7-مقصود از تزکیه نفس» در آیه 49 سورهنساء چیست؟


[http://www.aparat.com/v/47zDI]

[http://www.aparat.com/v/47zDI]





027/061/113/159201/335/

570/552/589/580/574/542


تکرار واژه عذاب»در قرآن کریم = 306 

وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ

و برای آنان عذابی بزرگ است

سوره بقره آیه 7

    


وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألیمٌ

و برای آنان عذابی دردناک است.

سوره بقره آیه 10

    

وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و برای آنان عذابی خوار کننده است

سوره آل عمران آیه 178



****************


فرق عذاب عظیم و عذاب الیم و عذاب مهین چیست؟



یكی از اركان اصول دین مسئلة معاد» است، یعنی اعتقاد به اینكه بعد از این عالم، جهان دیگری است، حساب و كتابی هست و بهشت و جهنمی وجود دارد.

در عالم آخرت هر كسی از نتیجة‌ عمل خود كه در دنیا انجام داده بهره مند می شود، چنانچه در حدیث آمده الدنیا مزرعة الآخرة»(1) دنیا مزرعه و كشتزار آخرت است.

اگر عمل خوب داشته باشد، پاداش خوب می گیرد. و اما اگر در دنیا عمل بد انجام داده باشد، سزای او جهنم و عذاب آن است.

اما در مورد سؤال: صفاتی كه در قرآن برای عذاب بیان شده اند، مختلف و گوناگون است، از قبیل: الیم، عظیم، مهین، شدید و امثال این ها، كه هر كدام اشاره به شدت و سختی عذاب است و هم چنین وابسته به حالات گنه كاران است كه بعضی از كارها مستحق عذاب الیم، و بعضی دیگر مستحق عذاب شدید و… است.
اصل عذاب: اسم مصدر بر وزن نكال به معنی كیفر است، و الیم: صفت مشبهه توصیف ذاتی كیفر و كنایه از دوام آن است، زیرا اجراء كیفر بر اهل جهنم نشانة قهر آفریدگار است و كمال قهر به دوام و سختی آن می باشد.

یا این كه صیغة مبالغه به معنی مبالغه در عذاب است.(2) به عبارت دیگر: (الیم) به معنای مولِم است، مانند نذیر به معنای منذر، و بدیع به معنای مبدع و الم به معنای درد است كه در اثر مرض و بیماری به انسان عارض می شود، و مقابل لذت است. و لذت حالتی است كه موافق میل و خواستة انسان باشد، چنان چه الم حالتی است كه مخالف آن باشد.(3) و مجموعاً 80 بار لفظ الیم» در قرآن آمده، بطور كلی می توان گفت: مجازات گاهی دردناك است عذاب الیم»، مانند: شلاق زدن و آزار بدنی. و گاهی توهین آمیز است عذاب مهین»، مانند: پاشیدن لجن بر لباس كسی و مانند آن. و گاهی پر سر و صدا است عذاب عظیم»، مانند: مجازات در حضور جمعیت. و نیز گاهی اثر آن در وجود انسان عمیق است و تا مدتی باقی می ماند (عذاب شدید)، مانند: زندانهای بلندمدّت با اعمال شاقه و امثال آن. توجه به این نكته لازم است كه توصیف عذاب به یكی از صفات، تناسبی با نوع گناه دارد. و لذا در بسیاری از آیات قرآن، مجازات ظالمان به عنوان عذاب الیم آمده است، زیرا متناسب با دردناك بودن ظلم نسبت به بندگان خدا است، و آنها كه گناهشان توهین آمیز است و همچنین آنها كه دست به گناهان شدید و یا پر سر و صدا می زنند، كیفری همانند آن دارند ولی منظور از ذكر مثالهای فوق نزدیك ساختن مطلب بذهن است و گرنه مجازات های آن جهان قابل مقایسه با مجازات های این عالم نیست.
اما در مورد (خالدین) باید گفت: كه خالدون یعنی باقون»، كه به معنی دوام و بقاء است پس (خالدین) یعنی باقون فی جهنم، اما در رابطه با علت بقاء اهل جهنم در آن، مرحوم ثقة الاسلام كلینی در كتاب شریف كافی حدیثی را از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می كند كه آن حضرت فرمودند : 

إنما خلد أهل النار فی النار لان نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا، و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لان نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء»(4) 

همانا اهل جهنم در آتش همیشه باقی می مانند، چون كه نیت آنان در دنیا چنین بود كه اگر همیشه در دنیا باقی بمانند، نافرمانی خدا كنند. و اهل بهشت در آن باقی هستند، زیرا نیت و قصد آن ها در دنیا این بود كه اگر همیشه در دنیا باقی بمانند، خدا را اطاعت كنند. پس به خاطر نیت و قصد است كه بهشتیان و جهنمیان برای همیشه در آن ها باقی هستند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-1 ابن ابی جمهور احسانی، عوالی اللنالی، قم، چاپ: مطبعة سید الشهدا، ‌چاپ اول، سال 1403هـ.، ‌ج1، ص 267، حدیث 66.
-حسینی همدانی، سید محمد، تفسیر انوار درخشان، تهران، ناشر: كتاب فروشی لطفی، سال 1380هـ ، ج1، ص 45.
-سید عبد الحسین طیب، اطیب البیان، تهران، ناشر: انتشارات اسلام، چاپ سوم، سال 1366ش، ج1، ص 369.
-كلینی، الكافی، ی، ناشر دارالكتب الاسلامیه، چاپ چهارم، سال 1365هـ.، ج2، ص 85 حدیث 5.

منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات   




داستان توبه نصوح 

یَأَیهّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسىَ‏ رَبُّكُمْ أَن یُكَفِّرَ عَنكُمْ سَیّاتِكُمْ وَ یُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تجرِى مِن تحتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یخزِى اللَّهُ النَّبی وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى‏ بَینْ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانهمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلىَ‏ كُلّ شىءٍ قَدِیرٌ ﴿تحریم/8﴾ 561

اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید بسوى خدا توبه كنید، توبه ‏اى خالص امید است (با این كار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ هایى از بهشت كه نهرها از زیر درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پیامبر و كسانى را كه با او ایمان آوردند خوار نمى كند این در حالى است كه نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راست شان در حركت است، و مى ‏گویند: پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چیز توانایى!


توبه، همان پنجره ی امیدی است که نور رحمت الهی از آن می تابد و تنها راه نجات از این قهقرای فلاکت ناشی از گناه، است. عملی که به نوعی سیاهی ها را از فطرت انسان پاک می کند و اجازه حرکت در مسیر تکامل معنوی را دوباره به وی اهدا می کند.


"توبه نصوح" آن است که واجد چهار شرط باشد :

پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه، و تصمیم بر ترک در آینده.

بعضى دیگر گفته اند :

"  توبه نصوح" آن است که واجد سه شرط باشد:

ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.

یا اینکه" توبه نصوح" آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینى و از آن شرمنده باشى! یا اینکهتوبه نصوح "آن است که مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومین حلیت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد و مانند اینها که همگى شاخ و برگ یک واقعیت است و این توبه خالص و کامل است.

نصوح کیست؟

داستان توبه نصوح چگونگی یک توبه واقعی را شرح می دهد :

نصوح مردی بود با هیئت و قیافه‌ی نه. او در حمام‌های ن به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلاکی می‌کرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می‌کرد و هم ی شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر می‌ساخت.

روزی نصوح برای رهایی از این فعل قبیح نزد عارفی ربانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن. آن عارف که مردی روشن‌بین بود، بی‌آنکه خواسته‌ او را بپرسد بفراست دریافت که مشکل او چیست.

به عبارت دیگر ضمیر او را خواند، ولی چیزی به رویش نیاورد. فقط تبسمی کرد و گفت إن شاالله توبه نصیبت می‌شود.

اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید بسوى خدا توبه كنید، توبه‏ اى خالص امید است (با اینكار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و شما را در باغ هایى از بهشت كه نهرها از زیر درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پیامبر و كسانى را كه با او ایمان آوردند خوار نمى‏كند این در حالى است كه نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راست شان در حركت است، و مى‏گویند: پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چیز توانایى!»

دعای آن عارف به اجابت رسید و اسباب توبه‌ نصوح بدین صورت فراهم شد:

روزی نصوح طبق روال همیشگی در حمام نه مشغول کار بود که ناگهان قیل و قالی بلند شد و در آن میان زنی جار زد که یکی از مرواریدهای گوشواره‌ی دختر شاه گم شده است. در حمام را ببندید و نگذارید کسی خارج شود تا جامه و بقچه‌ی حاضران وارسی شود.

بقچه‌ها را روی زمین ولو کردند و جامه‌ها را بدقت گشتند اما از دانه مروارید خبری نشد.

ناچار گفتند همه باید کاملاً شوند و یکی یکی مورد بازدید قرار گیرند. نصوح با شنیدن این حرف بکلی خود را باخت و افتان به خلوت حمام رفت و در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستّاریت این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم.

نصوح آنقدر خدایا خدایا کرد که در و دیوار نیز با او همنوا شدند. در این اثنا نوبت وارسی نصوح رسید. زنی نام او را صدا زد. اما همینکه او نام خود را شنید از ترس، بند دلش پاره شد و بر کف حمام افتاد و از هوش رفت. در این فاصله زنی جار زد که مژده مژده مروارید پیدا شد. ناگهان در حمام ولوله‌ای افتاد. ن دستک‌ن شادمانی خود را از یافته‌شدن مروارید اعلام کردند.

و نصوح نیز در فضایی آکنده از شادمانی به هوش آمد و دید که خطر از کنار گوشش گذشته است. نی که بدو ظنین بودند نزدش آمدند و عذرها خواستند. او در این واقعه عیاناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبه‌اش ثابت‌قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام نه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.

نصح (بر وزن فلس) به معنى خالص شدن و خالص كردن است. در اقرب الموارد آمده نَصَحَهُ» یعنى او را پند داد و دوستى را بر وى خالص كرد.پند دادن را از آن جهت نصح و نصیحت گویند كه از روى خلوص نیّت و خیر خواهى محض است وَ لا یَنْفَعُكُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ.»نصیحت من به شما نفع نمیدهد اگر بخواهم پندتان دهم.

)نصح) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً.» نصوح به فتح اوّل به معنى فاعل و نصیحت كننده است توبه نصوح آن است كه شخص را نصیحت می كند دیگر به گناه باز نگردد.در صحاح و قاموس، توبه نصوح را توبه صادقه گفته است.

 راغب، توبه محكم نیز گفته است. به هر حال توبه نصوح آن است كه عود بر گناه در آن نباشد. 

در مجمع آمده كه معاذ بن جبل گفت: یا رسول اللّه توبه نصوح چیست ؟

أن یتوب التّائب ثمّ لا یرجع فى ذنب كما لا یعود اللبن الى الضرع

یعنى توبه كند بعد به گناه برنگردد چنان كه شیر به باز نمی گردد.چون بنده اى توبه نصوح كند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.

در كافى از ابو الصباح كنانى نقل كرده كه از حضرت صادق علیه السّلام از توبه نصوح پرسید فرمودند :

یتوب العبد من الذنب ثمّ لا یعود فیه»

و در کتاب شریف کافی از حضرات معصومین علیهم السلام آمده است :

چون بنده اى توبه نصوح كند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.

راوى گویدگفتم چگونه گناهانش را مى پوشاند؟

فرمود: آنچه را ازگناهان كه دو فرشته موكل بر او نوشته اند از یادشان مى برد، و به اعضا و جوارحش دستور دهد كه گناهانش را پنهان دارند، و به بقاع زمین نیز فرمان دهد كه آنچه بر روى تو گناه كرده مخفى بدار، پس خدا را ملاقات نماید در حالى كه هیچ گواهى نباشد كه بر گناهان او شهادت دهد.

نکته : تفاوت دو جمله یتوب الیه» و فتاب علیه»

توضیح : هر دو واژه یتوب» و تاب» که فعل می باشند، به معنی توبه بوده که توبه» هم معنای فارسی آن برگشتن» میشود و حرف ف» در ابتدای واژه تاب» متعلق آن کلمه نبوده و جزو حروف اضافه و به معنی پس-سپس»  می باشد.

درجمله اوّل یتوب الیه» یعنی توبه و برگشت  انسان بسوی خدا که همان درخواست توبه ازمحضر خداوند متعال است و در جمله دوّم فتاب علیه» توبه و برگشت خدا بسوی انسان است که دومرحله دارد و به عبارتی خداوند با هر توبه ما دو  توبه انجام میدهد و در اصل معنی واژه توبه»به معنی برگشت است

توبه اوّل، یتوب الیه» توجه اوّلیه خداوند بهدل انسان که باعث متنبّه شدن او شده و دلش نرم می گردد و آماده توبه می شود،اصطلاحاًتوبه توجه» نامیده میشود.

توبه دوّم، فتاب علیه» هنگامی که انسان برای توبه بهدرگاه خدا روی می آورد و همینکه خداوند توبه آن فرد را قبول میکند، این مرحله دوّمتوبه خداوند است که اصطلاحاً توبه مغفرت» نامیده میشود.

و درآیه شریفه اشاره به همین موضوع دارد :

فَتَلَقَّى آدَمُمِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿بقره/37﴾ 6

پس آدم كلماتى را [مانند كلمه استغفار و توسّلبه اهل بیت علیهم‏السلام كه مایه توبه و بازگشت بود] از سوى پروردگارش دریافت كردو [پروردگار] توبه‏ اش را پذیرفت ؛ زیرا او بسیار توبه ‏پذیر 

و مهربان است.

 جمله فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ» توبه اوّل خداوند به عنوان توجه در دلحضرت آدم بوسیله کلمات نورانی و جمله دوّم هم پذیرش توبه ایشان است.





وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِإِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُفِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَقَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ ﴿بقره/30 6

 آن زمان را یاد آركه پروردگارت به فرشتگان گفت : به یقین جانشینى در زمین قرار می ‏دهم . گفتند :آیا موجودى را در زمین قرار می ‏دهى كه در آن به فساد و تباهى برخیزد و به ناحقخون‏ریزى كند و حال آن كه ما تو را همواره با ستایشت تسبیح می ‏گوییم و تقدیس می‏كنیم . [پروردگار] فرمود : من [از این جانشین و قرار گرفتنش در زمین] اسرارى می‏دانم كه شما نمیدانید .

 

اسرار خلقت آدم 

علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، باب96، ص: 365

حدیث (1)

محمّد بن الحسن مى‏ گوید محمّد بن حسن صفّار، از احمد بن محمّد بنعیسى، از حسن بن محبوب، از عمروبن ابى مقدام از جابر، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام نقل كرده كه آن جنابفرمودند:

حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: هفت هزار سال بعد از ایجادجنّ و نسناس‏[1] در روى زمین حقّ تبارك وتعالى اراده نمود كه با قدرت بیكرانش خلائق و انسان‏ها را بیافریند.

سپس حضرت فرمودند: و چون شأن و اراده حقّ تعالى تعلّق گرفت كه جنابآدم علیه السّلام را به منظور تدبیر و تقدیر در آسمان‏ها و زمین كه خواسته‏ اش بودبیافریند و خودش از اراده و آنچه متعلّق به آن بود آگاه و عالم بود لا جرم پرده وحجاب را از طبقات آسمان‏ ها كنار زد، سپس به فرشتگان فرمود: به اهل زمین و مخلوقاتماعم از جنّ و نسناس بنگرید.

وقتى ایشان به اهل زمین نگریسته و معاصى و خونریزى‏ها و فسادشان درزمین را مشاهده كردند این معنا بر ایشان گران آمده و سخت برآشفتند و بر اهل زمینتأسّف خوردند و چنان حالت غضب بر ایشان عارض گشت كه دیگر مالك آن نبوده و اختیاراز آنها سلب گردید لذا به درگاه الهى نالیده و عرضه داشتند:

پروردگارا تو صاحب عزّت و قدرت بوده، جبّار و غالب بر هر چیزى بوده وعظیم الشأن مى ‏باشى و اینها مخلوقات ضعیف و ذلیل تو هستند كه در زمین بوده و تمامتصرّفات و حركاتشان در قبضه قدرت تو بوده، با روزى تو زندگانى كرده و با عافیت وسلامتى كه تو به ایشان داده‏اى از نعمت ‏هایت بهره‏ مند مى‏شوند ایشان با این گناهانبزرگ و ارتكاب مخالفت‏ها معصیت و نافرمانى تو را مى‏ نمایند پس چرا از این عصیانمتأسف نشده و غضبناك و خشمگین نگشته و انتقام خود را از ایشان نمى ‏گیرى و آنچه ازایشان شنیده و مى ‏بینى بر تو گران و سخت نمى‏ آید در حالى كه بر ما بسیار بزرگ وعظیم جلوه مى‏ كند.

وقتى حقّ عزّوجلّ این سخنان را از فرشتگان شنید فرمود:

من در زمین خلیفه خود را بر ایشان حجّت قرار داده ‏ام.

فرشتگان عرضه داشتند: پروردگارا تو پاك و منزّه هستى، امّا كسى را درزمین حجّت قرار مى‏دهى كه فساد كرده و خونریزى مى‏ نماید!! در حالى كه ما تو راتسبیح‏ و تقدیس مى‏ نماییم پس چرااز ما خلیفه معیّن ننمودى؟ 

باز در ادامه سخنان شان عرضه داشتند: حجّت را از ماقرار بده كه نه در زمین فساد نموده و نه خونریزى مى‏كنیم.

حقّ جلّ جلاله فرمود: اى فرشتگان من، آنچه من مى ‏دانم شما نمی‏دانید،میخواهم با قدرتم مخلوقى بیافرینم كه فرزندانش انبیاء و فرستادگانم به سوى خلقبوده و جملگى بندگان صالح و پیشوایان مردم باشند.

ایشان را در زمین خلیفه و جانشین ‏هاى خودم نمودم، وظیفه آنها این استكه بندگانم را از معاصى باز داشته و از عذابم ترسانده و به اطاعتم راهنمایى كنند،بندگان به واسطه ایشان طریق مرا مى‏ پیمایند، ایشان حجّت من بوده كه براى نیكان عذرو براى بدان بیم و تهدید می‏باشند طائفه نسناس را از زمین بیرون نموده و آن را ازایشان پاك خواهم گردانید و نیز سركشان از جنّ را از میان مخلوقات و مردمان و نیكانبیرون برده و در فضاء و نقاط دوردست زمین ساكنشان نموده بطورى كه مجاور و بامخلوقاتم نباشند، بین جنّ و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا مخلوقاتم آنها را رؤیتنكرده و با ایشان انس نگرفته و آمیزش ننموده و همنشینى نكنند حال مخلوقاتى كهعصیان مرا نمایند ایشان را در منازل سرپیچان مسكن داده و در جاى ایشان واردشاننموده و هیچ باكى از آن ندارم.

فرشتگان عرضه داشتند:

پروردگارا آنچه خواهى بجا آور غیر از آنچه به ما یاد داده‏اى چیزدیگرى را ما ندانسته و تو علیم و حكیم هستى.

خداوند عزّوجلّ به فرشتگان فرمود: من از گل و لاى سالخورده و سیاه وبد بوى تغییر یافته شده انسانى را آفریده و پس از آن كه آن را آراسته و از روحخویش در آن دمیدم همه بر او سجده كنید.

البتّه این فرمان و امر حقّ تعالى به ملائكه مبتنى بر وم سجده بهجناب آدم علیه السّلام زمانى صادر شد كه آدم هنوز خلق نشده بود و امر مزبور احتجاجو اقامه برهانى بود از ناحیه بارى تعالى بر فرشتگان سپس امام علیه السّلامفرمودند:

حقّ تعالى مشتى از آب شیرین فرات را برداشت و آن را به صدا آورد سپسآب منجمد شد، بعد حقّ تعالى خطاب به آن نمود و فرمود:

از تو انبیاء و رسولان و بندگان نیكوكار و پیشوایانى كه دیگران را بهبهشت دعوت نموده و تابعین آنها تا روز قیامت را آفریده و باكى از آن ندارم چه آنكه من از فعلى كه انجام مى‏دهممورد سؤال واقع نشده بلكه خلائق مسئول مى‏ باشند.

و نیز مشتى از آب شور و تلخ را برداشت و آن را به صدا آورد، سپس آبمنجمد گردید بعد حقّ تعالى به آن فرمود: جبّارین و فراعنه و طاغیان و اعوان شیاطینو كسانى كه دیگران را به دوزخ دعوت مى‏كنند تا روز قیامت و اتباعشان را از تومى‏آفرینم و باكى ندارم زیرا از فعلى كه انجام مى‏دهم مورد سؤال واقع نشده و اینمخلوقات هستند كه مسئول مى ‏باشند.

امام علیه السّلام فرمودند:

البتّه حقّ عزّوجلّ در خطاب با آب شور و تلخ كه اصحاب شمال را ازآن آفرید بداء[2] را شرط فرمود ولى در خطاب باآب شیرین كه منشأ آفریدن اصحاب یمین است این شرط را نیاورد.

سپس دو آب شیرین و شور را با هم ممزوج نمود و بعد آن را به صدا آوردو به دنبالش آب ممزوج را جلو عرش ریخت و این دو آب حاصل طعام و شرابى است كه اصلآن طعام و شراب از گل انتزاع شده است، سپس خداوند متعال به فرشتگان چهارگانه یعنى:شمال، دبور، صبا و جنوب[3] فرمان داد كه بر سلاله طین(یعنى همان حاصل طعام و شراب مزبور) تاخته و آن را گوارا و بعد پرورشش داده و سپسسخت و محكمش نموده و به دنبالش قطعه، قطعه و تكّه، تكّه‏ اش كرده و در آن قطعات وتكّه ‏ها طبایع چهارگانه‏[4] یعنى: باد، تلخى، خون وبلغم‏[5] را جارى كنند.

امام علیه السّلام فرمودند: فرشتگان بر آن سلاله طین جولان نموده وتاخت آورده و طبایع چهارگانه مزبور را در آنها جارى ساختند.

سپس حضرت فرمودند: باد از میان طبایع چهارگانه از طرف فرشته شمال دربدن جارى شد و بلغم از ناحیه صبا، و تلخى (مرّه) از جانب دبور و خون از ناحیه جنوبدر بدن و هیكل انسانى جارى گردیدند و بدین ترتیب روح مستقل و بدن كامل گردید.

سپس حضرت فرمودند: از ناحیه باد، حبّ حیات و طول آرزو و حرص و از جانب بلغم حبّ طعام وشراب و لمس اشیاء نرم و دوست داشتن رفاقت و از طرف تلخى (صفراء) غضب و سفاهت وشیطنت و ستمگرى و طغیان و شتاب‏زدگى و از ناحیه خون حبّ ن و لذّات و مرتكب شدنمحارم و تبعیّت از شهوات براى این روح و بدن لازم گردید.

عمرو مى‏ گوید: جابر گفت: حضرت ابو جعفر علیه السّلام فرمودند: اینروایت را ما در كتابى از كتابهاى امیر المؤمنین على علیه السّلام یافتیم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ( 1)- در غیاث اللّغة از حیات الحیوان نقل كرده كه نسناس نوعى از حیوان است كه به صورت نصف آدمى بوده و داراى یك گوش و یك دست و یك پاى مى‏باشد.

[2] ( 1)- شرح بداء و ذكر روایاتى كه در آن وارد شده از حوصله این كتاب خارج بوده و باید در مباحث كلامى مورد بحث قرار گیرد.

[3] ( 2)- ظاهرا این اسامى چهارگانه نام چهار فرشته است نه آن كه فرشتگان چهارگانه موكّل این چهار جانب باشند.

[4] ( 3)- شاید مراد از طبایع چهارگانه همان اخلاط اربعه باشد كه حضرات اطباء مى‏فرمایند.

[5] ( 4)- اخلاط اربعه كه در لسان اطباء جارى است عبارتند از: خون، بلغم، صفراء و سوداء.





لَهاسَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ﴿حجر/44﴾ 264

هماندوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند.

 

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَافُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌمِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنْذِرُونَکُمْ لِقَاءَیَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَىالْکَافِرِینَ * قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَجَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ * وَسِیقَالَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَاوَ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْفَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ ﴿زمر/73-71 466

و کافران گروه گروه بهدوزخ رانده می شوند، چون به دوزخ رسند درهایش گشوده شود و نگهبانانش به آنانگویند: آیا پیامبرانی از جنس خودتان به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برشما بخوانند و شما را به دیدار این روزتان بیم دهند؟ گویند: آری، [آمدند] ولیفرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شده است * [به آنان] گویند: ازدرهای دوزخ درآیید در حالی که در آن جاودانه اید؛ پس جایگاه متکبران چه بد جایگاهیاست * و کسانی که از پروردگارشان پروا کردند گروه گروه به بهشت رانده میشوند، چون به آن رسند در حالی که درهایش از پیش گشوده شده است، نگهبانانش به آنانگویند: سلام بر شما، پاکیزه و نیکو شدید، پس وارد آن شوید که [در آن] جاودانه اید.

 

أَفَمَنْیَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَىإِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الألْبَابِ *الَّذِینَیُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ * وَالَّذِینَیَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْوَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ * وَالَّذِینَصَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّارَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَأُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ * جَنَّاتُعَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْوَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ ﴿رعد/23-19 252

آیا کسی که می داندآنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که [از نظر باطن]نابیناست؟! فقط خردمندان [بینادل] متذکّرِ [حق] می شوند * همان کسانی که به عهدخدا [که همانا قرآن است] وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند * و آنچه را خدا به پیوندآن فرمان داده پیوند، می دهند و از [عظمت و جلالپروردگارشان همواره درهراسند و از حساب سخت و دشوار بیم دارند * و برای به دست آوردنخشنودی پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظایف و حوادث] شکیبایی ورزیدند، ونماز را بر پا داشتند، و بخشی از آنچه را روزی آنان کردیم در نهان و آشکار انفاقنمودند، و همواره با نیکیِ [عبادت] زشتی و پلیدی [گناه] را دفع می کنند [و با خوبیهای خود نسبت به مردم، بدی های آنان را نسبت به خود برطرف می نمایند]، اینانند کهفرجام نیک آن سرای، ویژه آنان است * بهشت های جاویدی کهآنان و پدران و همسران و فرزندان شایسته و درست کارشان در آن وارد می شوند، وفرشتگان از هر دری بر آنان درآیند.

 ****************

بررسی درهای بهشتو جهنم

خداوند در قرآن جهنم را نیز مانند بهشت دارای در می داندو این در، در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هرگروهى بوسیله ارتکاب گناهى و از درى، همانگونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح ومجاهدت هایى است که بوسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى شوند. جهنم هفت در دارد (بعید نیستعدد هفت در اینجا عدد تکثیر باشد، یعنى درهاى بسیار و فراوان دارد، همانگونه که درآیه ۲۷ سوره لقمان نیز عدد هفت به همین معنى آمده است).

ولى واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت) نه بهخاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتىدارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى کشاند، هرنوع از گناهان درى محسوب مى شود.

حضرت صادق علیه السّلام، از پدرش از جدّش علیهماالسّلام که:جهنّم هفت در دارد: از یک در فرعون و هامان و قارون داخل می شوند، و از یک در مشرکینو کافرینی که به قدر یک چشم بر هم زدن ایمان نیاورده اند، و از یک در بنو امیه واردمی شوند که اختصاص به آنان دارد و کسی در آن در با آنها شریک نیست؛ و آن باب لَظَیو باب سَقَر و باب هاویه است.





سبک زندگی کوثری و تکاثری



حجت الاسلام حلواییان




*****


دراین ویدئو حجت الاسلام و المسلمین حسین حلواییان به موضوع سبک زندگی کوثری و تکاثریمی پردازد. 

این بخشی از برنامه زنده تا آسمان» روزهای دوشنبه شبکه خراسان رضویاست که هر روز از ساعت 11:45 تا 12:45 با موضوعات اعتقادی، اخلاقی، خانواده واحکام پخش می شود.


[http://www.aparat.com/v/Fx46N]


[http://www.aparat.com/v/Fx46N]


ساعتی از ساعات بهشت


بین الطلوعین فاصله زمانی از طلوع فجر و اذانصبح تا طلوع آفتاب است که حدود یک ساعت و نیم طول می‌کشد. در روایات از این زمانبه ساعتی از ساعات بهشت یاد شده و آثار و برکاتی برای آن بیان شده که انسان به ایننتیجه می‌رسد که اگر می‌خواهد خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت را داشته باشد و ازبدبختی‌ها رهایی یابد می‌بایست در این ساعات بهشتی بیدار بماند؛ چرا که فرشتگان درحال تقسیم روزی هستند و اگر خواب بمانی از همه چیز باز ماندی. نویسنده در مطلبحاضربا مراجعه به آیات و روایات نقش کلیدی این ساعت از شبانه روز را تبیین کردهاست.


از نظر فلسفی میان لحظات زمانی هیچ تفاوتی نیست؛چون زمان یک بعد از ابعاد ماده است که از آن به بعد چهارم پس از طول و عرض و عمقیاد می‌شود. زمان به سبب اینکه اعتباری‌تر از این سه بعد است، به نظر می‌رسد که کمتاثیرتر از دیگر ابعاد مادی باشد؛ به ویژه آنکه زمان در زمین با زمان در مریخ ومشتری و عطارد و دیگر سیارات بسیار متفاوت است. این بیست و چهار ساعت در زمین درسیاره دیگر چیز دیگری است. از طرفی زمان فاصله حرکت یک چیز از مبدا به منتهاست واین فاصله به طور طبیعی تفاوتی ندارد مگر همان تفاوت شتاب جرم و امور دیگری که بهحوزه فیزیک و طبیعت و یا فلسفه مربوط است.
اما بر اساس آموزه‌های قرآنی انسان چون در عالمماده است، اسیر و محاط به احکام و سنت‌ها و قوانین حاکم بر آن است. از این رو مادهبه شکلی بر انسان احاطه دارد و باید این احکام و قوانین را بشناسد و به درستی ازآن به نفع خود بهره ببرد.
آموزه‌های قرآنی بر این نکته تاکید دارد که روز‌هاو ساعت ‌ها و زمان‌های شبانه روز با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت چنان روشن وبرجسته است که سرنوشت انسان را تغییر می‌دهد و خوشبختی و بدبختی را موجب می‌شود.سحرگاهان از جمله زمان‌هایی است که مورد تاکید قرآن قرار گرفته و نماز شب در آن واستغفار، راهی است که انسان را به مقام احسان می‌رساند.(ذاریات، ایات 16 تا )
یکی دیگر از ساعات بسیار مهم در طول شبانه روز،بین الطلوعین است. بِینَ الطُّلوعَین، فاصله زمانی میان دمیدن صبح صادق (طلوع فجر)و طلوع آفتاب است. بین الطلوعین در حقیقت همان زمانی است که هوا تقریبا گرگ و میششده است.
در قرآن از ساعاتی پیش از طلوع خورشید برای دعاو ذکر خدا، یاد شده و دعا‌ها و اذکاری از معصومین برای این ساعات ذکر شده است.خداوند می‌فرماید:

فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْبِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءاللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿طــه/15﴾ 321

پس بر آنچه مى‏گویند شكیبا باش، و پیش از برآمدن آفتاب و قبل از غروب آن، با ستایش پروردگارت او را تسبیح گوى، و برخى ازساعات شب و حوالى روز را به نیایش پرداز، باشد كه خشنود گردى.


فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْبِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ ﴿ق/39﴾ 520

و بر آنچه مى ‏گویند صبر كن، و پیش از برآمدنآفتاب و پیش از غروب، به ستایش پروردگارت تسبیح گوى.


خداوند در آیات قرآنی از فرشتگانی یاد می‌کند کهمسئولیت‌های خاصی دارند. برخی از فرشتگان برای بارور کردن ابر‌ها و آدم‌ها وگیاهان هستند، برخی مسئول جا‌به‌جایی ابرها، برخی مسئول پخش روزی(ذاریات،آیه 1)، حاملان دانه‌های باران(همان،آیه 2 )، تقسیم کنندگان امور و کارها(همان،آیه 4) و مانند آنها هستند.
بر اساس برخی از روایات تقسیم روزی که فرشتگانانجام می‌دهند و کار‌ها و امورات مردم را مشخص می‌کنند، در این ساعات از روز انجاممی‌گیرد. در روایات تفسیری در ذیل آیه 57 سوره بقره 

.وأَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى ﴿بقره/57 8

و ما بر شما من و سلوی فرو فرستادیم 

آمده است که زمان نزول آن‌ها در بین الطلوعین بوده است.

در ذیل آیه 4 سوره ذاریات که خداوند فرموده است:فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً، در روایات تفسیریآمده است:ه

إنّ الملائکة تقسم أرزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر إلى 
طلوع الشمس فمن نام ما بینهما نام عن رزقه 

فرشتگان در هنگامبین طلوع فجر و طلوع خورشید، رزق و روزی بنی آدم را تقسیم می‌کنند و کسی که در آنزمان در خواب باشد رزقش را از دست می‌دهد.


همچنین خداوند می‌فرماید:

وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّح بِحَمْدِرَبِّکَ بِالعَشیّ وَ الإِبکار ﴿غافر/55﴾ 473

پس صبر كن كه وعده خدا حقّ است و براى گناهتآمرزش بخواه و ستایشگر پروردگارت در شامگاهان و بامدادان باش.

درتفسیر آمده که مقصود از الإبکار» بین الطلوعین است.
زمان بین الطلوعین به ویژه برای نماز و خواندنقرآن توصیه و سفارش الهی است؛ زیرا زمانی است که همه چیز در آن لحظات مشهود است.خداوند می‌فرماید:

أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً ﴿اسراء/78﴾ 290

نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریكى شببرپادار، و نیز نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره مقرون با حضور فرشتگان‏ است. 


علامه طباطبایی در این باره می‌فرماید: دلوکالشمس» به معنای زوال آفتاب و ظهر است، غسق اللیل» به معنای نیمه شب است و قرآنالفجر» اشاره به نماز صبح است. لذا، این آیه شریفه از اول ظهر تا نصف شب را شاملمى‏شود، و نمازهاى واجب یومیه که در این قسمت از شبانه روز باید خوانده شود چهارنماز است، ظهر و عصر و مغرب و عشاء؛ و با انضمام نماز صبح که جمله: و قُرْآنَالْفَجْرِ» دلالت بر آن دارد نمازهاى پنجگانه یومیه کامل مى‏شود.(ترجمهالمیزان، ج ‏13، ص 241)
از این آیات به خوبی به دست می‌آید که این ساعاتبسیار مهم و ارزشی است و در زندگی انسان بسیار تاثیرگذار است.امام باقر (ع) اینساعات را ساعتی از ساعات بهشت دانسته و در بخشی از مناظره خود با اسقف اعظم مسیحیدر خصوص زمان بین الطلوعین این گونه فرمود: آن ساعت از ساعات بهشت است، لذا در آنساعت بیماران به هوش میآیندو درد‌ها ساکن میشوندو کسی که شب را نخوابیده در این ساعت به خواب میرودو خداوند این ساعت را در دنیا موجب علاقه کسانی که به آخرت رغبت دارند گردانیده واز برای عمل کنندگان آخرت دلیلی واضح ساخته و برای منکرین آخرت حجتی گردانیده است.


آثار مثبت و منفی خواب و بیداری بین‌الطلوعین
آموزه‌های اسلامی دو دسته آثار مثبت و منفی برایخواب و بیداری در زمان بین الطلوعین بیان کرده است. در این ساعت همان طوری که لشکرفرشتگان در آمد و شد هستند، لشکر شیطان و ابلیس نیز بسیج می‌شوند؛ زیرا آنان نیزمی‌خواهند بندگان را از فرصت استثنایی در شبانه روز دور نگه دارند. در بعضى ازروایات از آن به یکى از دو زمان غفلت تعبیر شده، چنان‌که امام باقر(ع) مىفرماید:ابلیس ملعون لشکریان خویش را در دو وقت: هنگام طلوع خورشید و غروب آن، پراکنده مىسازد، چراکه این دو زمان، دو زمان غفلت است».(کافى، ج 2، ص 522، حدیث 2)
در روایات است كه در ساعات اولیه شب بخوابید وبین الطلوعین بیدار باشید (من‏لایحضره‏الفقیه- جلد4-ص20) تا از آثار و برکات بیداری در این ساعات بهرهمند شوید.


الف: آثار و برکات مثبت بیداری در بین‌الطلوعین:در آیات و روایات آثار و برکاتی برای این ساعات بیان شده است. از جمله می‌توان بهموارد زیر اشاره کرد:
1-تقسیم روزی: بر اساس آموزه‌های قرآنی، روزی هرموجودی قسمت و مقدر شده است. مقدرات الهی بر اساس حکمت و مصلحت است. در آیات قرآنیبیان شده که امور در هر سال در شب قدر ماه رمضان تقدیر می‌شود(سورهقدر؛ آیات 1 تا 5؛ دخان، آیات 1 تا 4) امام زین‌العابدین (ع)می‌فرماید: قَالَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّی أَكْرَهُهَالَكَ إِنَّ اللَّهَ یُقَسِّمُ فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ عَلَىأَیْدِینَا یُجْرِیهَا؛ هرگز قبل از طلوع خورشید نخواب که من آن را برایت خوب نمی‌دانم،زیرا خدواند در آن وقت، روزی بندگانش را به دست ما تقسیم می‌کند. (وسائل‏الشیعة،ج 6، ص 498) امام رضا(ع) نیز می‌فرماید: الملائکه تقسم ارزاقبنی آدم ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس فمن نام فیما بین‌ها نام عن رزقه؛ مابین طلوع سپیده صبح تا طلوع خورشید ملائکه الهی ارزاق انسان‌ها را سهمیه‌بندی می‌کنند.هر کس در آن زمان بخوابد، غاقل و محروم خواهد شد. (وسائلالشیعه ج 6 ص 49)
2-رهایی از بلا: از پیامبر(ص) یک ذکری بیان شده کهخواندن آن در این ساعات موجب می‌شود تا از بلایا در آن روز رهایی یابد.(بحارالانوار،جلد 83، صفحه 298، حدیث 59) این ذکر در بخش اعمال و آداباین ساعات می‌آید.
3-حفظ نعمت‌های چهارگانه: بیداری در این ساعات ازصبح با ذکر نعمت‌های الهی موجب می‌شود تا آنچه از معرفت خدا، ایمان و اسلام، رزق وستاریت را خداوند به او داده، حفظ شود.(دعوات راوندى، صفحه 81،حدیث 204 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 282، حدیث 45 با اندکى تفاوت)
4-خسارت‌های مالی: انسان اگر در این ساعات بیداربماند و ذکر خاصی را که در اعمال این ساعات آمده بخواند، از زیان‌های مالی و ازدست دادن اصل سرمایه درامان خواهد بود. (خصال،جلد 2، صفحه 622 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 249، حدیث 11)


ب: آثار منفی خوابیدن در ساعات بین الطلوعین:
-1
فقر: ازجمله آثار منفی خوابیدن در بین الطلوعین می‌توان به فقر و بدبختی و نداری اشارهکرد. در روایت است: مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَىرَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ کَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ یُسْفَکُعَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًى أَوِ النَّوْمِ عَلَیْهَا قَبْلَ طُلُوعِالشَّمْسِ؛ زمین به سوی پروردگارش، فریادیمانند این سه فریاد (از بعد شدت) بر نمی‌آورد: فریاد از خونی که به ناحق بر روی اومی‌ریزد، آب غسلی که با عمل ریخته می‌شود، خوابی که پیش از طلوع خورشید باشد. (من‏لایحضره ‏الفقیه؛ ج4، ص20) امیرمومنان علی(ع) نیز می‌فرماید: أَنَّ النَّوْمَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَصَلَاةِ الْعِشَاءِ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ شَتَاتَ الْأَمْرِ؛ خواب پیش از طلوع خورشید و نیز خواب قبل از نماز عشاء، باعثفقر و پریشانی امور می‌شود. (مستدرك ‏الوسائل،ج 5، ص 110)
-2
بلا: براساس آنچه بیان شد به خوبی معلوم می‌شود که خوابیدن در هنگام بین الطلوعین موجبجلب بلا و مصیبت است؛ زیرا اگر بیداری موجب رهایی و دفع و رفع بلاست، خواب عاملجذب آن خواهد بود.
-3
کوردلی: براساس روایتی که از امیرمومنان (ع) وارد شده کسی که در این ساعات می‌خوابد گرفتارکوردلی می‌شود و معرفت الهی از دل او می‌رود. (دعواتراوندى، صفحه 81، حدیث 204 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 282، حدیث 45 با اندکىتفاوت)
-4
کفر و بیایمانی: بر اساس همین روایت پیش گفته کفر و بی ایمانیمحصول خوابیدن در این ساعات از شبانه روز است.(همان ،پیشین)
-5
نیاز بهدیگری برای رزق: اگر انسان در این ساعت بخوابد رزق او بهجای آنکه در دستش قرار گیرد در دست دیگری قرار می‌گیرد و می‌بایست برای یک لقمهنان و کسب یک دانش و علم به دیگری رو اندازد تا روزی خودش را بازپس‌گیرد. (همان،پیشین)
-6
بدنامی ورسوایی: از دیگر آثار منفی خوابیدن در این ساعات آن استکه اگر گناه و خطایی کرده باشد، خداوند در مقام ستّاریت با او تعامل نمی‌کند و نعمتستاریت از او سلب می‌شود. اینگونه است که در جامعه براثر خطا و اشتباه و گناهی،رسوا می‌شود. (همان ،پیشین)
-7
زیان‌هایمالی: اگر کسی در این ساعات بخوابد نمی‌تواند از خوددفع شر کند و خسارتی که به اصل سرمایه او می‌رسد را برطرف کند. (خصال، جلد 2، صفحه 622 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 249، حدیث 11)
-8
نادانی: ازپیامبر(ص) روایت است: النوم من أول النهار خرق و نوم القائلة نعمة و النومبعدالعصر حمق و بین العشاءین یحرم الرزق؛ خواب اول روز، نادانی و خواب نیمروزینعمت و خواب عصرگاهی کم خردی است و خواب اول شب(بین دو نماز مغرب و عشاء) باعثمحروم شدن از روزی می‌شود.(مكارم ‏الاخلاق، ص288)
-9
زردی چهره: درروایات متعددى خواب بین الطلوعین مذمت شده است.این خواب موجب فقر و پریشانى دانستهشده است. امام صادق(ع) فرمود: خواب صبحگاهان شوم است. رزق را دور و رنگ چهره رازرد و زشت مى‏كند و این خواب شومى است. (بحارالانوار،ج 86، ص 129) در روایتی از امام باقر(ع) درمورد پرهیز ازخواب صبحگاهی و ترغیب به بیداری در این ساعت آمده است: خواب صبح ،شوم و نامیموناست، روزی را دور می‌سازد، رنگ صورت را زرد و متغیر می‌کند، خداوند متعال، رزق رابین الطلوعین تقسیم می‌کند، از خواب در این زمان بپرهیزید و بدانید که من و سلوی(دو غذای لذیذی که برای بنی اسرائیل نازل می‌شد) در این ساعت برایشان فرود می‌آمد.(تهنیب، ج 2، ص 139(
10
-غفلت:به این خواب ،اطلاق خواب غفلت شده است؛ شاید ازاین جهت كه شخص از بركات زیادی كه در بیداری این ساعات است، غافل بوده و خود رامحروم می كند.





027/061/113/159201/335/

570/552/589/580/574/542


تکرار واژه عذاب»در قرآن کریم = 306 

وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ

و برای آنان عذابی بزرگ است

سوره بقره آیه 7

    


وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألیمٌ

و برای آنان عذابی دردناک است.

سوره بقره آیه 10

    

وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و برای آنان عذابی خوار کننده است

سوره آل عمران آیه 178



****************


فرق عذاب عظیم و عذاب الیم و عذاب مهین چیست؟



یكی از اركان اصول دین مسئلة معاد» است، یعنی اعتقاد به اینكه بعد از این عالم، جهان دیگری است، حساب و كتابی هست و بهشت و جهنمی وجود دارد.

در عالم آخرت هر كسی از نتیجة‌ عمل خود كه در دنیا انجام داده بهره مند می شود، چنانچه در حدیث آمده الدنیا مزرعة الآخرة»(1) دنیا مزرعه و كشتزار آخرت است.

اگر عمل خوب داشته باشد، پاداش خوب می گیرد. و اما اگر در دنیا عمل بد انجام داده باشد، سزای او جهنم و عذاب آن است.

اما در مورد سؤال: صفاتی كه در قرآن برای عذاب بیان شده اند، مختلف و گوناگون است، از قبیل: الیم، عظیم، مهین، شدید و امثال این ها، كه هر كدام اشاره به شدت و سختی عذاب است و هم چنین وابسته به حالات گنه كاران است كه بعضی از كارها مستحق عذاب الیم، و بعضی دیگر مستحق عذاب شدید و… است.
اصل عذاب: اسم مصدر بر وزن نكال به معنی كیفر است، و الیم: صفت مشبهه توصیف ذاتی كیفر و كنایه از دوام آن است، زیرا اجراء كیفر بر اهل جهنم نشانة قهر آفریدگار است و كمال قهر به دوام و سختی آن می باشد.

یا این كه صیغة مبالغه به معنی مبالغه در عذاب است.(2) به عبارت دیگر: (الیم) به معنای مولِم است، مانند نذیر به معنای منذر، و بدیع به معنای مبدع و الم به معنای درد است كه در اثر مرض و بیماری به انسان عارض می شود، و مقابل لذت است. و لذت حالتی است كه موافق میل و خواستة انسان باشد، چنان چه الم حالتی است كه مخالف آن باشد.(3) و مجموعاً 80 بار لفظ الیم» در قرآن آمده، بطور كلی می توان گفت: مجازات گاهی دردناك است عذاب الیم»، مانند: شلاق زدن و آزار بدنی. و گاهی توهین آمیز است عذاب مهین»، مانند: پاشیدن لجن بر لباس كسی و مانند آن. و گاهی پر سر و صدا است عذاب عظیم»، مانند: مجازات در حضور جمعیت. و نیز گاهی اثر آن در وجود انسان عمیق است و تا مدتی باقی می ماند (عذاب شدید)، مانند: زندانهای بلندمدّت با اعمال شاقه و امثال آن. توجه به این نكته لازم است كه توصیف عذاب به یكی از صفات، تناسبی با نوع گناه دارد. و لذا در بسیاری از آیات قرآن، مجازات ظالمان به عنوان عذاب الیم آمده است، زیرا متناسب با دردناك بودن ظلم نسبت به بندگان خدا است، و آنها كه گناهشان توهین آمیز است و همچنین آنها كه دست به گناهان شدید و یا پر سر و صدا می زنند، كیفری همانند آن دارند ولی منظور از ذكر مثالهای فوق نزدیك ساختن مطلب بذهن است و گرنه مجازات های آن جهان قابل مقایسه با مجازات های این عالم نیست.
اما در مورد (خالدین) باید گفت: كه خالدون یعنی باقون»، كه به معنی دوام و بقاء است پس (خالدین) یعنی باقون فی جهنم، اما در رابطه با علت بقاء اهل جهنم در آن، مرحوم ثقة الاسلام كلینی در كتاب شریف كافی حدیثی را از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می كند كه آن حضرت فرمودند : 

إنما خلد أهل النار فی النار لان نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا، و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لان نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء»(4) 

همانا اهل جهنم در آتش همیشه باقی می مانند، چون كه نیت آنان در دنیا چنین بود كه اگر همیشه در دنیا باقی بمانند، نافرمانی خدا كنند. و اهل بهشت در آن باقی هستند، زیرا نیت و قصد آن ها در دنیا این بود كه اگر همیشه در دنیا باقی بمانند، خدا را اطاعت كنند. پس به خاطر نیت و قصد است كه بهشتیان و جهنمیان برای همیشه در آن ها باقی هستند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-1 ابن ابی جمهور احسانی، عوالی اللنالی، قم، چاپ: مطبعة سید الشهدا، ‌چاپ اول، سال 1403هـ.، ‌ج1، ص 267، حدیث 66.
-حسینی همدانی، سید محمد، تفسیر انوار درخشان، تهران، ناشر: كتاب فروشی لطفی، سال 1380هـ ، ج1، ص 45.
-سید عبد الحسین طیب، اطیب البیان، تهران، ناشر: انتشارات اسلام، چاپ سوم، سال 1366ش، ج1، ص 369.
-كلینی، الكافی، ی، ناشر دارالكتب الاسلامیه، چاپ چهارم، سال 1365هـ.، ج2، ص 85 حدیث 5.

منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات   





سبک زندگی کوثری و تکاثری



حجت الاسلام حلوائیان




*****


دراین ویدئو حجت الاسلام و المسلمین حسین حلواییان به موضوع سبک زندگی کوثری و تکاثریمی پردازد. 

این بخشی از برنامه زنده تا آسمان» روزهای دوشنبه شبکه خراسان رضویاست که هر روز از ساعت 11:45 تا 12:45 با موضوعات اعتقادی، اخلاقی، خانواده واحکام پخش می شود.


[http://www.aparat.com/v/Fx46N]


[http://www.aparat.com/v/Fx46N]


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿تکاثر/2-1 600

مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند. که خدا بدی هایشان را به خوبی ها تبدیل می کند؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی

مباهات و افتخار بر یکدیگر [به ثروت و کثرت نفرات] شما را [از پرداختن به تکالیف دینی و یاد آخرت] بازداشت * تا جایی که گورها را دیدار کردید [و به تعداد مردگان هم به یکدیگر مباهات و افتخار نمودید!!! [


****************



تفاخر در حضور امیرالمؤمنین علیه السّلام

در حضور امیرالمؤمنین علیه السّلام دو نفر با هم بحث كرده و بر یك دیگر تفاخر مى‏ نمودند.

حضرت فرمودند: 

آیا به این جسدهایى كه پوسیده شده و ارواحى كه در دوزخ قرار مى‏ گیرند افتخار مى‏ كنید، سپس یكى از آن دو را مخاطب قرار داده و به او فرمودند: اگر عقل صحیح و سالم داشته باشى مى ‏توان گفت: خلقتى ممدوح و قابل افتخار دارى، یا اگر تقوى و پرهیزكارى داشته باشى كرامت دارى و مى‏ توانى با آن افتخار نمایى و اگر هیچ یك از این دو را نداشته باشى درازگوش از تو بهتر است و از احدى بهتر نخواهى بود.

 

برگرفته از: کتاب علل الشرایع شیخ صدوق-جلد دوم-باب 131-حدیث 8




 وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْشَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِوَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىعَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَىکُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿انفال/41 2

و بدانید هر چیزی را که [از راه جهاد یا کسبیا هر طریق مشروعی] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [کم باشد یا زیاد] یکپنجم آن برای خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و خویشان پیامبر، و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر بهخدا و آنچه بر بنده اش روز جدا کننده حق از باطل، روز رویارویی دو گروه [مؤمن وکافردر جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید [پس آن را به عنوان حقّی واجب به خدا ورسول و دیگر نامبردگان بپردازید]؛ و خدا بر هرکاری تواناست.


****************


امام کاظم(علیه السلام) فرمودند :

لقد یسّراللّه على المؤمنین ارزاقهم بخمسه دراهمجعلوا لربّهم واحداً واکلوا اربعه حلالا ثم قال هذا من حدیثنا صعب مستصعب لایعمل بهولا یصبر علیها الا ممتحن قلبه للایمان (1)

خمس مالتان را بدهید تا رزق شما حلال شود، سپسفرمود: این کلام سختى است که جز افراد با ایمانِ امتحان شده، تحمّل آن را ندارند.

 نپرداختن خمس، در کنار شرک و قتل نفس، از بزرگ ترینگناهان کبیره شمرده شده است، در همین رابطه امام صادق علیه السلام فرمودند:

اکبر الکبائر سبع: الشرک والقتل واکل اموال الیتامىو عقوق الوالدین و قذف المحصنات و الفرار من احف و انکار ما انزل اللّه

سپس فرمود: امّا خوردن مال یتیمان همان حقّ ما است که از ما ربودهو خوردند. (2)

 امام زمان (علیه السلام) فرمودند:

لعنةاللّه والملائکة والناس اجمعین على مَن استحلّمن مالنا درهماً(3)

لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر کسى که یک درهم مالما را 

حلال بشمارد.

 در روایت دیگر فرمودند: و نحن خصمائه» ما دشمن اینگونه افرادهستیم.

 امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

هلک الناس فى بطونهم و فروجهم لانهم لم یؤدوا الیناحقّنا(5)

مردم بخاطر اینکه حقّ ما را نمى دهند غذا و آمیزشآنان ناپاک شده و سبب هلاکت آنان میشود.

 در بعضى احادیث مى خوانیم:

من استحل منها شیئاً فامسکه فانما یاکل النّیران(6)

کسى که بخشى از خمس را حلال پندارد و آن را نپردازد، 

گویا آتش مى خورد. (7)

 

یارانواقعى اهل بیت (علیهم السلام) آنگونه ایمان داشتند که نپرداختن خمس را مساوى با حرامخوردن و قبول نشدن نماز و روزه مى دانستند و در سؤال کتبى خود از آن بزرگواران مى پرسیدندکه خمس را چگونه بپردازیم تا جزو حرام خواران و کسانى که نماز و روزه شان قبول نیستنباشیم.

 امام باقر(علیه السلام) فرمودند:

آسانترینوسیله اى که انسان را به دوزخ مى برد خوردن مال یتیم است، سپس حضرت فرمود: ما یتیمهستیم و نپرداختن خمس، به منزله خوردن مال یتیم است. (8)

 در حدیث دیگر مى خوانیم: از سخت ترین شرائطى که مردمدر قیامت دارند وضعیّت تارکان خمس است.(9)

در حدیثىمى خوانیم:

الدنیا و ما فیها للّه و رسوله و لنا فمن غلب علىشیى ء منها فلیتّق اللّه و لیؤدّ حقّ اللّه و لیتبرّ اخوانه فان لم یفعل ذلک فاللّهو رسوله و نحن براء منه(10)

هر کس بر مال دنیا دست یافت باید تقوى پیشه کندو حق خدا را بپردازد و به برادران ایمانى خود احسان کند و اگر این چنین نکرد خدا ورسول و ما اهل بیت از او بیزاریم.

 امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

ان الخمس عوننا… فلا تزووه عنّا ولا تحرموا انفسکمدعاءنا 

ما قدرتم علیه(11)

خمس کمک به ماست آن را از ما دور نکنید تا از دعاىما محروم نشوید.

 امام زمان (علیه السلام) فرمودند:

فلا یحلّ لاحد ان یتصرف فى مال غیره بغیر اذنهفکیف یحل ذلک فى مالنا من فعل شیئاً من ذلک لغیر امرنا فقد استحل منا ما حرم علیه ومن اکل من مالنا شیئا فانما یأکل فى بطنه نارا و سیصلى سعیرا(12)

با اینکه هیچ کس حق ندارد در مال غیر تصرّف کند،پس چگونه مردم در مال ما تصرف مى کنند؟ هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکبگناه شده و هر کس ذره اى از مال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست.

 در روایات مى خوانیم:

لا یعذر عبد اشترى من الخمس شیئاً ان یقول ربّاشتریته بمالى حتّى یأذن له اهل الخمس(13)

عذر کسى که از خمس چیزى خریدارى کند پذیرفته نیست،مگر آنکه صاحبان خمس اجازه دهند.

 امام باقر (علیه السلام) فرمود: براى هیچ کس حلالنیست مال خمس نداده اى را خریدارى کند مگر آنکه حق ما را به ما برساند. (14)

 اگر وارثانِ کسى که از دنیا رفته بدانند او خمس مالخود را نداده، باید مثل سایر بدهى ها خمس او را بدهند. (15)

 امام خمینى در تحریرالوسیله مى فرماید: هر کس درهمىاز خمس را نپردازد جزء ستمگران بر اهل بیت و کسانى که حق آن بزرگواران را غصب کردهاند مى شود. (16)

 در کتب فقهى و رساله هاى مراجع بزرگوار مسائلى استکه بر همه مقلدین دانستن آنها لازم است و ما چند جمله از کتاب شریف عروه الوثقى بیانمى کنیم:

 اگر انسان قبل از پرداخت خمس کنیزى بخرد حق تصرّفندارد. (17)

 تا مقدار خمس را با فقیه جامع الشرائط مصالحه نکرده،تصرّف در مال خمس نداده جایز نیست، حتّى اگر در نیّت خود قصد پرداخت مبلغ را داشتهباشد. ()

 استفاده از لباس و مکانى که خمس آن داده نشده نمازرا با مشکل مواجه مى کند، چنانکه در حج، طواف با لباس احرامى که خمس آن داده نشده،باطل است.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشتها

۱. وسائل، ج ۹، ص ۴۸۴.

۲ .وسائل، ج ۹، ص ۵۳۶ .

۳. وسائل، ج ۹، ص ۵۴۱ .

۴. وسائل، ج ۹، ص ۵۴۰ .

۵. وافى، ج ۱۰، ص ۳۳۷.

۶. وسائل، ج ۹، ص ۵۵۰ .

۷. وسائل، ج ۹، ص ۵۰۳ .

۸. وسائل، ج ۹، ص ص ۴۸۳ و ص ۵۳۶ .

۹. وسائل، ج ۹، ص ۵۴۵ .

۱۰. وافى، ج ۱۰، ص ۲۸۹ .

۱۱. وافى، ج ۱۰، ص ۳۳۴.

۱۲. وسائل، ج ۹، ص ۵۴۱ .

۱۳. وافى، ج ۱۰، ص ۳۳۷ و تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۳۳۴ با اندکى تفاوت.

۱۴. وسائل، ج ۹، ص ۴۸۴.

۱۵. عروة الوثقى، کتاب الخمس، مسئله ۵۰ .

۱۶. تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۳۳۴.

۱۷. عروة الوثقى، مسئله ۸۰ .

۱۸. عروة الوثقى، مسئله ۷۸.

منبع: درسهایی از قرآن

https://farsi.al-shia.org/%D8%AE%D9%85%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA%E2%80%8F/



لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِأَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ 

وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ﴿حجر/88 266

و به آنچه ما دسته هایی از آنان [کافران]را بدان برخوردار ساخته ایم، چشم مدوز و بر ایشان اندوه مخور و مال خویش را برایمؤمنان فرو گستر.



****************




چهار مرگ در وجود انسان

حجت الاسلام مؤمنی



[http://www.aparat.com/v/q526F]

[http://www.aparat.com/v/q526F]






شماره 23


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/06/27



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- در آیه30سوره مبارکه بقره منظور از واژه اسماء» چیست؟

2- درقرآن کریم تعداد آیات عذاب بیشتر است یا آیات رحمت؟

3-آیاذوالقرنین همان کوروش است؟ آیا او پیامبر خدا بود؟

4-  اینکه در قرآن کریم آمده است،شهیدان زنده اند به چه معناست؟ نظر علامه طباطبائی در این زمینه چیست؟


[http://www.aparat.com/v/TAJ70]


[http://www.aparat.com/v/TAJ70]







شماره 24


پرسش ها و پاسخ های بسیار زیبای علوم قرآنی


حجّت الاسلام تاج آبادی-شبکه قرآن-تاریخ پخش 99/08/22



سئوالات پاسخ داده شده در این ویدئو :

1- چطور شد که نام کتاب آسمانی مسلمانان قرآن شد؟

2- باتوجه به واژه عالمین» در قرآن کریم، آیامیتوان گفت چندین جهان وجود دارد؟

3-آیا در قرآن کریم در مورد موجودات فضایی هم مطلبیآمده است؟

ــــــــ آیا از واژه دابّه» که در قرآن کریم آمده است، منظورهمان موجودات فضایی هستند؟

4- در سوره الرّحمن آیه 20آمده است در میان آن دو دریا برزخ و فاصله ای است که بر حدود یکدیگرنمیکنند»، منظور کدام برزخ است؟

5- اگر ممکن است تفسیر آیه 37 سورهبقره را بفرمایید.

6- چرا سوره یس» قلب قرآن است؟



[http://www.aparat.com/v/aqUgd]


[http://www.aparat.com/v/aqUgd]





027/061/113/159201/335/

570/552/589/580/574/542


تکرار واژه عذاب»در قرآن کریم = 306 

وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ

و برای آنان عذابی بزرگ است

سوره بقره آیه 7

    


وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألیمٌ

و برای آنان عذابی دردناک است.

سوره بقره آیه 10

    

وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و برای آنان عذابی خوار کننده است

سوره آل عمران آیه 178



****************


فرق عذاب عظیم و عذاب الیم و عذاب مهین چیست؟



یكی از اركان اصول دین مسئلة معاد» است، یعنی اعتقاد به اینكه بعد از این عالم، جهان دیگری است، حساب و كتابی هست و بهشت و جهنمی وجود دارد.

در عالم آخرت هر كسی از نتیجة‌ عمل خود كه در دنیا انجام داده بهره مند می شود، چنانچه در حدیث آمده الدنیا مزرعة الآخرة»(1) دنیا مزرعه و كشتزار آخرت است.

اگر عمل خوب داشته باشد، پاداش خوب می گیرد. و اما اگر در دنیا عمل بد انجام داده باشد، سزای او جهنم و عذاب آن است.

اما در مورد سؤال: صفاتی كه در قرآن برای عذاب بیان شده اند، مختلف و گوناگون است، از قبیل: الیم، عظیم، مهین، شدید و امثال این ها، كه هر كدام اشاره به شدت و سختی عذاب است و هم چنین وابسته به حالات گنه كاران است كه بعضی از كارها مستحق عذاب الیم، و بعضی دیگر مستحق عذاب شدید و… است.
اصل عذاب: اسم مصدر بر وزن نكال به معنی كیفر است، و الیم: صفت مشبهه توصیف ذاتی كیفر و كنایه از دوام آن است، زیرا اجراء كیفر بر اهل جهنم نشانة قهر آفریدگار است و كمال قهر به دوام و سختی آن می باشد.

یا این كه صیغة مبالغه به معنی مبالغه در عذاب است.(2) به عبارت دیگر: (الیم) به معنای مولِم است، مانند نذیر به معنای منذر، و بدیع به معنای مبدع و الم به معنای درد است كه در اثر مرض و بیماری به انسان عارض می شود، و مقابل لذت است. و لذت حالتی است كه موافق میل و خواستة انسان باشد، چنان چه الم حالتی است كه مخالف آن باشد.(3) و مجموعاً 80 بار لفظ الیم» در قرآن آمده، بطور كلی می توان گفت: مجازات گاهی دردناك است عذاب الیم»، مانند: شلاق زدن و آزار بدنی. و گاهی توهین آمیز است عذاب مهین»، مانند: پاشیدن لجن بر لباس كسی و مانند آن. و گاهی پر سر و صدا است عذاب عظیم»، مانند: مجازات در حضور جمعیت. و نیز گاهی اثر آن در وجود انسان عمیق است و تا مدتی باقی می ماند (عذاب شدید)، مانند: زندانهای بلندمدّت با اعمال شاقه و امثال آن. توجه به این نكته لازم است كه توصیف عذاب به یكی از صفات، تناسبی با نوع گناه دارد. و لذا در بسیاری از آیات قرآن، مجازات ظالمان به عنوان عذاب الیم آمده است، زیرا متناسب با دردناك بودن ظلم نسبت به بندگان خدا است، و آنها كه گناهشان توهین آمیز است و همچنین آنها كه دست به گناهان شدید و یا پر سر و صدا می زنند، كیفری همانند آن دارند ولی منظور از ذكر مثالهای فوق نزدیك ساختن مطلب بذهن است و گرنه مجازات های آن جهان قابل مقایسه با مجازات های این عالم نیست.
اما در مورد (خالدین) باید گفت: كه خالدون یعنی باقون»، كه به معنی دوام و بقاء است پس (خالدین) یعنی باقون فی جهنم، اما در رابطه با علت بقاء اهل جهنم در آن، مرحوم ثقة الاسلام كلینی در كتاب شریف كافی حدیثی را از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می كند كه آن حضرت فرمودند : 

إنما خلد أهل النار فی النار لان نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا، و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لان نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء»(4) 

همانا اهل جهنم در آتش همیشه باقی می مانند، چون كه نیت آنان در دنیا چنین بود كه اگر همیشه در دنیا باقی بمانند، نافرمانی خدا كنند. و اهل بهشت در آن باقی هستند، زیرا نیت و قصد آن ها در دنیا این بود كه اگر همیشه در دنیا باقی بمانند، خدا را اطاعت كنند. پس به خاطر نیت و قصد است كه بهشتیان و جهنمیان برای همیشه در آن ها باقی هستند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-1 ابن ابی جمهور احسانی، عوالی اللنالی، قم، چاپ: مطبعة سید الشهدا، ‌چاپ اول، سال 1403هـ.، ‌ج1، ص 267، حدیث 66.
-حسینی همدانی، سید محمد، تفسیر انوار درخشان، تهران، ناشر: كتاب فروشی لطفی، سال 1380هـ ، ج1، ص 45.
-سید عبد الحسین طیب، اطیب البیان، تهران، ناشر: انتشارات اسلام، چاپ سوم، سال 1366ش، ج1، ص 369.
-كلینی، الكافی، ی، ناشر دارالكتب الاسلامیه، چاپ چهارم، سال 1365هـ.، ج2، ص 85 حدیث 5.

منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات   


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

مشاوره حقوقی فدک یِک آدم معمولی!! ربات Ronnie's receptions سئو سایت | سئو رابین | سئو سایت رابین | سئو سایت وبلاگ تخصصی نرم افزار .آهنگ موبایل بــــــارانـــــ کتابخانه عمومی سیدطاهر هاشمی، روانسر - تأسیس 1388 Pauline's life اخبار آموزش و پرورش